نقش تصحیحگر ایگو، در اثر بخشی عامل انحلال درنمایش نامه ادیپ شهریاردرک و اعتبار بخشیدن به موجودیت اید ، با حفظ و اعتنا به تمامیت ساختاری اش ، در دوران کودکی، با هدف عدم پرهیز از ایجاد آن، که منجر مانایی قطعی آن در بزرگسالی، میشود، مطلع این مقاله خواهد بود. اهمیت و قدرت
ایگو ، در تصحیح اید، و تغییر ماهیت ایگو به سوپر ایگو ، تحت الزام هنجارها و باور های جامعه ،مسیر سبب و آسیب شناسی آن را مشخص میسازد. علاوه بر بررسی عوامل موثر در پیش برد شخصیت کودک، در دوران کودکی که در دو حوزه روان تنی و روان جنسی به آن پرداخته میشود، به چگونگی فرایند ایجاد و رشد عقده ادیپ از پدید آمدن تا پیامد و نتیجه میپردازیم. هدف از این مقاله نمایاندن نقش عمل سرکوبی در ایجاد ماندگاری و جدی تر شدن این اختلال است. با تکیه بر این منظر، مروری میشود بر شخصیت ادیپوس در نمایش نامه ادیپ شهریار سوفکل که به موازات تطبیق آن با موضوع مقاله، صورت گرفته است.پیش از هر چیز به توصیفی از سه عامل تشکیل دهنده دستگاه ذهنی، که بر روان موثر است، میپردازیم. دستگاه ذهنی انسان از سه سطح ناخود آگاه ، نیمه خود آگاه و خود آگاه تشکیل شده است و به سه عاملیت وابسته است: اید( ناخودآگاه انسان، در بر دارنده غرایز در جسم و ریشه امیال در بدن) ، ایگو ( نماینده عقل و منطق و مطلع تاثیرات دنیای بیرون بر غرایز است) و سوپر ایگو( نماینده اخلاقیات و قانون) .مسیر تحقیق ما در باب توضیح عاملیت اید و ایگو و طی مسیر آن است. به منظور استفاده مغتنم از مسیر مقصود، تشریح سوپر ایگو را به مقالهای دیگر وامیگذاریم.در توضیح عاملیت های دستگاه ذهنی ، در گام نخست از اید باید سخن آورده شود. پنهانی ترین و پایین ترین سطح از روان آدمی است ک به شکلی موثر تر از آنچه تصور و باور میشود، وجود دارد.
اید
نهاد آدمی را اید میگویند. اید مخزن غرایز است که به دنبال ارضا و فروکشی است. تمامی لذایذ جسمانی انسان از بدو تولد تا زمان شکل گیری و ورود محدودیت های خود آگاه ، در اید اتفاق می افتد. کارکرد اصلی ذه در مقابل لذت ، سرکوب و دفاع خواهد بود که در ایگو به آن میپردازیم. اید گام پیش از ایگو است. تمام نیروی ایگو قائم به اید است. بروز و ظهور اید، در زمان و مکان مقرر در حیطه ایگو خواهد بود. در واقع اید توسط ایگو بسط و پیشروی خواهد کرد.در نهایت اید ، با تصمیم و داوری ایگو، به معیارها و باورهای سوپر ایگو نزدیک خواهد شد.گام بعدی که از هر حیث، به دو عامل دیگر، ارجع و اهم است، خودآگاه یا همان ایگو است، بخش مورد تعمل و اعتنای ما در این مقاله و مقصد و مرحله رخداد نمایشنامه ادیپ شهریار.
ایگو
خودآگاه ، من یا ایگو فرآیندی است که هر حرکت بیرونی از اید به دنیای بیرونی را سازمان یافته و کنترل میکند. همان طور که در سطور بالا ذکر شد لذایذ توسط اید، منسجم میشوند اما تا قبل از بلوغ جسمان و روانی و شروع محدودیت های تربیتی. به عنوان مثال، انسان تا زمان مجوز شیر خوردن از پستان مادر را دارد که هنوز کودک است، ب محض رویت نشانه های عقل و بلوغ و توانمندی تربیت پذیری این انتخاب ، از کودک گرفته یا جایگزین میشود. رشدی در انسان اتفاق میافتد که نیازها تغییر میکنند. ایگو از منظر فنی، زبان ترجمه یا روش بیان تمام اموری است که در سبقه و عقبه ذهن ما است ، اما امکان دسترسی به آن وجود ندارد، و تلاسی ک ما برای بیرون آوردن این امور میکنیم در کاربست ایگو است.ایگو (هوشیاری) عامل سرکوب در دستگاه روان است و بخش سرکوب شده که همان ناخود آگاه( عدم هشیاری) است در تضاد با ایگو است و سرکوب رویکرد اولیه ذهن است. عامل سرکوب لازم به توضیح بیشتر است زیرا پیش درآمد و نقطه تلاقی ما با نمایش نامه ادیپ، همین عامل سرکوب است. ادامه و غایت سرکوب، مقاومت است که به آن هم در نمایش نامه ادیپ خواهیم پرداخت.درگاه درک و واکاوی نمایش نامه ادیپ، شناخت و دانشی درباره سرکوبی ایگو توسط استاندارهای سوپر ایگو ست.
ادیپوس(ادیپ شهریار)
ادیپ، مهم ترین نمایش نامه سوفکل است. درادبیات یونان، ژانر خطیر و بهادار ،تراژدی است. تضاد و ستیز بین دو نیروی خیر و شر، جوهره این ژانر است.در این ثر، افشای حقیقت هدف اصلی نویسنده است.بیان حقیقت در عصر و جامعهای که صداقت به خ.دی خود یک عمل سیاسی است.در واقع این نمایش نامه در مدح افشای حقیقت است.علاوه بر این سوفکل در این نمایش نامه سعی در نشان دادن تعارضاتی دارد که ایگو، تاب برملا شدن آن را ندارد.
چکیده نمایش نامه (ادیپوس)
ادیپ، نام تنها پسر لایوس و یوکاسته است. پیش از تولد ادیپ، پیشگویی به لایوس گفت که اگر از یوکاسته صاحب پسری شود، آن پسر او را خواهد کشت. پس ادیپ را هنگام تولد به چوپانان سپردند تا در کوه رهایش کنند. اما چوپانان او را به مروپه (زن پولوبوس پادشاه کورنت) سپردند. روزی یک نفر به ادیپ گفت که فرزند واقعی پولوبوس نیست،او در هنگامه کشف حقیقت به پیش گویی رسید که او را به مرگ پدرش و زنا با مادرش هشدار داد. پس ادیپ، از ترس آنکه مبادا مرتکب این گناه شود، نزد پولوبوس بازنگشت و راه «تب» را در پیش گرفت. در راه به لایوس (پدر واقعی اش) برخورد و طی نزاعی به طور اتفاقی او را کشت. او در تب، مادرش، یوکاسته، را به همسری گرفت. در پی رخداد سلسله اتفاقاتی ، اصل و راستی پیوند و قرابت های نسبتی آشکار میشود.ادیپ از پی کشف حقیقت، خود را کور و یوکاسته و شهر تب را ترک کرد. یوکاسته نیز خود را میکشد و اینگونه بود که مشهورترین تراژدی یونان ادیپ، خلق شد.نمایش نامه ادیپ، منشا ریشه یابی عاملیت انحلال، توسط فروید قرارگرفت.
عقده ادیپ
انسان دارای رویاهایی است که توسط ایگو سانسور و یا غربال میشوند. آنها اغلب در شکل تکانه های ممنوعه ای هستند که در غالب امیال شرم آور که بار گناه، وحشت، و مهم تر، خطر اختگی را داراست، بروز میکنند. تمامی این امیال از حافظه تا تجربه، به دو شکل پوستی و حسی ادراک میشوند. بی شک درست ترین شکل مواجه با آنها محترم شمردن و مراقبت از آن است. اما وجود ایگو مانع از تجربه آن میشود و این ممنوعیت که در غالب وحشت مطرح میشود، به مقاومت و از پی آن عمل سرکوب، به قصد خود مراقبتی، میانجامد.هر سرکوبی که در دستگاه روان تنی انسان اتفاق می افتد، نشانه ای است که در ناخودآگاه انسان وجود داشته و با ورود به ساحت آگاهی دچار انکار ، ایستایی و در نهایت، غیر فعال خواهد شد، اما نه برای دوره طولانی، و این تلاش در برابر انتقال ناکام خواهد ماند. حفظ ذات و خود مراقبتی، در کنار سرکوبی که با قدرت و قوت سابق در بخشی از روان نهفته شده است، منجر به رو گردانی موقت کودک از آن و منقطع شدن مقطعی کارکرد جنسی و شروع مسیر انحلال خواهد شد.عقده ادیپ، بسط دو عاملیت اید و ایگو است. در رشد روانی _جنسی، عقده ادیپ دارای بیشترین مضمون مرتبط است. این عقده با ورود به دوره کمون یا نهفتگی، شروع و در زمان بلوغ و بروز خودآگاهی، به سرکوبی میانجامد. نشانه های عقده ادیپ از زمانی شروع میشود که کودک با تمام شدن نقش احساسی ، رو به رو میشود. از دست دادن سینه مادر، با تصور اینکه بخشی از وجود خود کودک بوده است( پارت ابژه) اولین تجربه از دست دادن کودک است. نقش احساسی و حمایتی که تصور ابدیت آن را داشت. این نشانه ها از جایی قوت میگرند که کودک با تقسیم نسبیت با محبت مادر ، به دیگران، رو به رو میشود، اما حتی اگر کودک دستخوش این تغییرات و تقسیم بندی ها هم نشود، عدم ارضاء اشتیاق او توسط والد مخالف، ناکام کننده است. در حقیقت عدم موفقیت است که راه را به سرکوبی و انحلال شخصیت کودک میکشاند.نظریه دیگر درباره انحلال در عقده ادیپ این است که انحلال اتفاق میافتد چون زمان آن است، درست مانند دیگر تغییرات جسمی کودک ( افتادن دندان های شیری) که یک برنامه زیستی، در ساختار نهاد کودک است.، اما این انحلال چون سرکوب شده است و جامه عمل هرگز به آن پوشیده نمیشود، نظریه تغییر به آن پاسخ گو نیست.اما دلیل سرکوب این عمل که آن چنان موجودیت دارد، که غیر قابل چشم پوشی است، ترس از توبیخ از دنیای بیرونی است، که به صورت شماتت و توبیخ و تهدید به اختگی به کودک عارض میشود. این تهدید برای کودک به منزله گرفته شدن، از دست دادن عاملیت آن(ارگان جنسی) و منع شدن از داشتن آن است.بعد از تهدید به اختگی ، دوره معنادار (نگرش ادیپال) آغاز میشود. این دوره همان سوژه اصلی نمایش نامه ادیپوس است. این نگرش، رابطه مثلثی کودک و با دو والد را مطرح میکند. گرایش به سمت یکی از دو والد و احساس خطر، از سمت والد دیگر است.در این شرایط ادیپال شکل میگیرد.نگرش ادیپال، در دو حالت فعال و منفعل، در فضای روانی کودک، امکان بروز دارد. در نوع فعال( نمایش نامه ادیپوس) کودک میتواند یا میخواهد خودش را جای پدر بگذراد و متمایل به رابطه با مادر، در نقش پدر است. در نوع منفعل آن، کودک میخواهد جایگزین مادر شود و نقش عامل مورد نظر را بگیرد. گذر ناموفق اید ، ورود و غربال ایگو، زمینه پرورش سوپر ایگو( اخلاق، قانون ، وجدان) میشود که در نمایش نامه ادیپ ، ادیپوس با کور کردن و جرح خویشتن، آنرا فرو کش میکند. سوپر ایگو تمام تکانه های ایگو را سرکوب میکند. اختلال در سوپر ایگو کودک جاودانه میشود، کنار گذاشته نمیشود، فتح نمیشود، حتی با اینکه مرتفع نشده است، اما امکان حضور دوباره و واپس زدگی مجدد آن ، در کل مسیر زندگی، فراهم است و همیشه از دنیای بیرون به کودک تلنگر تحریک بالفعل شدن آن، وارد است.
انحلال عقده ادیپ در ادیپوس
نمایش نامه صحبت از پذیرش خطایی ، با عنوان مسئولیت پذیری و خودمختاری در دوره بلوغ و بزرگ سالی دارد. خطایی که امکان اجتناب و ابطال آن وجود ندارد.زمانی که مصالحه وجود نداشته باشد، جرح خویشتن، عملی است جبران و تلافی کننده، این جبران و غرامت علیه احساس گناه است . جرح خویشتن، به نوعی طفره رفتنی ناخودآگاه از پیوندهای وابستگی لیبیدویی دوران کودکی نسبت به والدین است. تحمل بار احساس گناه، تمایل به مسلط شدن بر آن ، این امکان را فراهم کرد تا شکل شتابزده سرکوب و تنبیه توسط ادیپوس انجام شود. دو سوگرایی روان برای ایجاد تعادل بین نارسیسیت اید در کودکی با ضد هنجار اعمال جرم در برزگ سالی، (زنای با محارم) سلامت روان و عملکرد را تحت تاثیر قرار داده است. جرح خویشتن توسط ادیپوس ، میتواند نشان دهندهی عقبنشینی و انکار موقعیت لیبیدویی فعالش نسبت به مادر باشد. به هنجار کردن ذهن، تجربه و عمل، نتیجه نامطلوب پایان نمایش نامه است، اما چه در دنیای بیرون و چه در درون گریزی از آن نیست. این عمل با تفکر و هراس از واقعه که از بستر تزریق داده های جهان بیرون، در طول سالیان کودکی و پس از آن، به ادیپوس القا شده بود، شکل گرفت. احساس درد و معذوریت وجدان از هم بستری با مادر، در کنار والد کشی( کشتن غیر عامدانه پدر)، بستر مناسبی با عاقبت جرح خویشتن، است. وجود سوپر ایگو به عنوان میراث عقدهی ادیپ در غالب غضب علیه خود، ساختاری است که از والد کشی به جرح خویش میرسد، و میتواند نماینده تسلط بر مرجعیت قدرت ذات نیز باشد.
نتیجه در این مقاله تلاش شد با در نظر گرفتن عاملیت ایگو در تصحیح و درست انگاری اید، و از پس آن پرورش سوپر ایگو از دامان ایگو، به این مهم دست یافت که فرآیند سرکوبی اید توسط ایگو به انحلال میانجامد. هم چنین با در نظر گرفتن قطعیت مانایی این تکانه روانی مهم (عقده ادیپ) در کودکی و رجعت مجدد آن در بزرگسالی،در روان انسان، دریافتیم نشانه های نا به هنجار رفتاری ( والد کشی، زنا با محارم و جرح خویشتن) که در نمایش نامه ادیپوس شاهد آن بوده ایم، از نتایج بدیهی این آسیب روانی است.