استعارههای عجیب به سراغ ذهنهایی میآیند که پرسشهای ماورائی دارند. جورجو دِ کیریکو (Giorgio de Chirico)، هنرمند نقاشی بود که مشی ماورائی را پیشدرآمدی بر نقاشی متافیزیکی میدانست. ترس، دلواپسی، لذت و حتی سکوت، حسهایی هستند که از زوایای زندگی و آثار د ِکیریکو بیرون میتراوند.
آسان تشخیص و سخت تفسیر
جورجو دِ کیریکو در یونان به دنیا آمد، اما بیشتر زمان حیاتش را در ایتالیا سپری کرد. نقاشی که تاثیر فوقالعادهای بر قرن بیستم از خود برجای گذاشت. مناظر شهری اسرارآمیز و چرخشهای مدرن او در نسبت با بنمایههای کلاسیک، قابل تشخیصاند اما به سختی میتوان تشریح و تفسیرشان کرد.
نقاشی متافیزیکال
این جنبش هنری را میشود بنیان هنر مدرن ایتالیا به شمار آورد. نقاشی متافیزیکال با دنیای تخیلی مملو از خلاء و سکوت تعین مییابد. سایههای بلند، اشیائی بزرگتر از اندازههای معمول و رنگهایی درخشان و قوی، از دیگر مولفههای این سبکاند. در نقاشی متافیزیکال، اشیاء و اشکال به شیوهی واقعگرایانه به تصویر کشیده میشوند اما از بافتار خود خارج شده و در موقعیتی تازه جای میگیرند.
هنر متافیزیکی، نهضتی بود که حسِ عمومی انزوا، برآشفتن واقعیت و راز آلودگی را به جهان عرضه کرد.
فرمانروایی سکوت
بازی با سایهها یکی از شاخصترین مولفههای آثار متافیزیکال به شمار میآید. کنتراست قوی، پرسپکتیو برجسته شده و تکرار افقهای دوردست، خاصیتی منحصر به فرد به آثار هنرمندانی چون جورجو دِ کیریکو اعطاء کرده است.
برای تحقق این بازنمایی، پردهی نقاشی به جایی برای نمایش رازی رسوخ ناپذیر و مبهم بدل میشود؛ تا آنجا که سکوت به طور کامل صحنه را فرا میگیرد و قهرمان ماجرا میگردد.
دِ کیریکو خود اینگونه ابهام موجود در هنرش را توصیف میکند:«راز آلودگییای که در سایهی مردی قدم زنان در یک روز آفتابی نهفته است، بیش از سِرِ موجود در تمام ادیان دنیاست.»
پدر نیچه
در سالهای آغازین قرن بیستم، جورجو دِ کیریکو عمیقا تحت تاثیر نوشتههای فیلسوف بزرگ فردریش نیچه (Friedrich Nietzsche) قرار گرفت. وی کوشید جذبهی موجود در متون نیچه را به نقاشیهایش انتقال دهد. آرتور شوپنهاو (Arthur Schopenhauer) فیلسوف دیگری بود که اثر فوقالعادهای بر روح این هنرمند گذاشت.
واژه نامه فرمهها
دِ کیریکو خالق دوران هنری خودش بود: خالقِ پیکرهها، مانکنها، ماهیان، آینهها و بنمایههای معماری که میتوان آنها را فرهنگ لغات فرمها خواند. واژه نامهای که هنرمند از طریقش با مخاطبان ارتباط برقرار میکرد.
کیریکو بنیانگذار نقاشی متافیزیکال، با روی آوردن به ضمیر ناخودآگاه، توجه اندیشمندان و فلاسفه مدرن را به خود جلب نمود؛ بزرگانی چون آندره برتون که بعدها در جایگاه تئورسین جنبش سورئالیسم قرار گرفت.
یک گام در جهان خیالی
در دهه 1910 میلادی، د کیریکو از مونیخ به فلورانس نقلمکان کرد. جایی که دست به خلق اولین پردهی نقاشی متافیزیکالش زد:«راز بعد از ظهر پاییزی». این تابلو اولین اثر از سری میدانگاههای شهر ایتالیایی بود که کیریکو بخش عمدهای از شهرتش را مدیون آن است.
تهی بودن و ویرانی مرموزی که از میدانگاهها متساطع میشود، وجه تعین این نقاشیها است. تا آنجا که گویی به دنیایی خیالی پا میگذاریم.
ریشههای فلسفی
با بنیانهایی که ریشه در فلسفهی متافیزیکی دارد و جهان را از منظری خفته در پس دنیای مادی میبیند، دیدگاه منحصر به فرد دِ کیریکو مرز میان واقعیت و خیال را از میان برداشت؛ با دست یازیدن به روشهایی که هنوز هم در سراسر جهان جذاب و گیرا هستند.
مضامین اولیه
نقاشیهای اولیهی دِ کیریکو، براساس شیوهی جدیدی از نگاه به اشیاء و جستجوی معنای پنهان آن سوی اجسام کشیده شدهاند، بی آنکه مابهازایی ملکوتی برایشان متصور باشد.
مضامین ابتدایی دِ کیریکو را میتوان به شش دسته تقسیم کرد:
1. میدانگاههای ملالانگیز ایتالیایی که از قرار معلوم مشهورترین تصاویرش هستند و به سال 1910 میلادی برمیگردند. پردههایی که نه از آدمها، بلکه با فضاهای خالی اسرارآمیز و فراموشناشدنی و سایههای شگرف پر شدهاند.
2 .در همان زمانها بود که کیریکو آثاری با عنوان کلی «مانکنها» ارائه داد. پرهیبهایی بیچهره با سرهای تخم مرغی شکل که بخش عمدهی ترکیببندیهای این دورانش را به خود اختصاص دادهند.
3. سِری «فضاهای داخلی ماورائی»، نقاشیهایی از سال 1915 تا 1918 را دربر میگیرند که در آنها یک نمایش باشکوه از اشیاء ناهمگون در فضاهای عمومی پدیدار میشوند تا در تخیل بازدیدکنندگان جاوید بمانند.
4 . مردان برهنه، به شکل عجیبی در آثار دِ کیریکو ظاهر شدند. در هم تنیده در بدنهایی با استیل، پر از رد پیچ و تاب آب و در قالب تابلوهای «حمامهای اسرارآمیز» که کشیدنشان را از سال 1934 آغاز کرد.
5. پردههای «جهان کلاسیک و گلادیاتورها»، حاصل دورانهای نئوکلاسیک و نئوباروک حیات هنری دِ کیریکو هستند.
6. تمهای «تاریخ و زندگی ساکن» که در همان سبکهای دسته پنجم خلق شدهاند. اما حتی در این کارها نیز دیدگاه منحصر به فرد دِ کیریکو آشکارا و قابل رویت است.
جشن بیمعنایی
جهانی که دِ کیریکو پیش چشمان ما قرار میدهد، دنیایی است که در آن اشیاء مورد استفادهی روزانه و صحنههای زندگی عادی خاصیتی نامعمول و تقریبا نفوذ ناپذیر به خود میگیرند. از این فضاهای خالی از سکنه با پرسپکتیوهای ابزورد، هنوز هم حسِ سکون متصاعد میشود؛ احساسی که بیشک با خورشیدی همهجا حاضر و سایه هایی مرموز و زایا تقویت شده است.
شیفته رازها
در نماهای شهری خیالی و مالیخولیایی دِ کیریکو، اشکال و اشیاء معمولی از بافتار آشنای خود خارج میشوند تا زندگی درونی را آشکار سازند.
در آثار او ساختمانها، پیکرهای کلاسیک، قطارها، دودکش کشتیها، عینکهای آفتابی و مانکنها در ترکیبهای نامانوس کنار هم قرار داده شدهاند.
هر شیئ معمولی مانند یک تکه بیسکوئیت، از معنایی پنهان سرشار میشود. او این شیفتگی نسبت به رازها را در سلف پرترهی 1911 به تصویر کشید. «شیفته چه باشم مگر رازها؟»
سخن آخر
در نقاشی متافیزیکی، اشیاء قرار داده شده در یک فضای واحد همدیگر را کامل نمیکنند، ارتباط اندام واری میانشان برقرار نیست و کیریکو اولین هنرمندی است که به این سبک دست یافته است.
برای آشنایی بیشتر با جورجو د کیریکو و دیگر پیشگامان هنر مدرن جهان میتوانید به سایت مدرسه ایده مراجعه و در دورهی تاریخ هنر معاصر جهان این موسسه ثبت نام نمایید.