مارینا آبراموویچ همچنین مشغول کار بر روی هفت مرگ ماریا گالاس است. اپرایی چند رسانه ای که او بر اساس قهرمان داستان، که ماه گذشته در مونیخ افتتاح شد و در آن مارینا آبراموویچ کارگردانی این کار را بر عهده گرفته و همچنین در هفت صحنه مرگ، نقش آفرینی هم میکند. تمرینات با نقاب و فاصله اجتماعی و تست های منظم برای عوامل انجام شده است و اسکای آرتز به تازگی به او سفارش ساخت یک برنامه چهار یا پنج ساعته در رابطه با هنر پرفورمنس برای تلویزیون را داده است.
نمایش مارینا آبراموویچ در آکادمی سلطنتی هنر
علاوه بر این یک نمایش در آکادمی سلطنتی هنر در لندن وجود دارد که قرار بود ماه گذشته افتتاح شود اما به سال آینده موکول شده است. کار او بر تماس انسانی متکی است – آیا ویروس کرونا جلوی آن را خواهد گرفت؟- آبراموویچ خوشبین است که این صرفا یک مکث است، و به هر حال، او می گوید: «من واقعا از سازش متنفرم. من فکر نمی کنم که عملکرد باید با کرونا سازگار شود. اجرا در مورد رابطه با مخاطب است. این درخشش ماست. اگر این را بردارید، عادلانه نیست؛ باید صبر کنیم.» او در حال برنامه ریزی یک کار اجرایی برای نمایش آکادمی سلطنتی خود است. “نه فقط سه ساعت یا سه روز”. او به این نکته اشاره می کند که این نمایش به مدت دو ماه و نیم ادامه خواهد داشت و می گوید «من باید واقعا خوب تمرین کنم. به لطف کووید، من خوب میخورم و میخوابم. من زمان زیادی دارم.»این اولین باری است که یک زن در گالری های اصلی آکادمی که سابقه ۲۵۲ سال دارد به صورت انفرادی نمایشی برگزار می کند. از نظر او این اتفاق خیلی جالب است، او با یک حالت شیطنت آمیز و با لحنی طنازانه می گوید: «شما یک ملکه دارید و لی زنی ندارید که در آکادمی سلطنتی حضور داشته باشد.» او به شوخی می گوید که تمام پنجره ها باید باز شوند تا ساختمان از تستوسترون پاک شود، اما اذعان می کند که برای او این یک فشار مضاعف است. “به عنوان اولین زن، باید چیزی را تحویل دهم که بهتر از هنر یک مرد است.”
او نام نمایش را “پس از زندگی” گذاشته است؛ «چون مرگم تمام شده است». پس از زندگی و مرگ مارینا آبراموویچ، یک قطعه تئاتر موزیکال تجربی، و همچنین اپرای ماریا گالاسِ او از این سخن می گوید که دیگر مرگ بس است. او هنوز به مرگ فکر می کند. «به معنای واقعی کلمه هر روز، اما به نوعی فکر کردن به مرگ به معنای افسرده شدن نیست، بلکه لذت بردن بیشتر از زندگی است.»
مارینا آبراموویچ و کتابش
آبراموویچ در کتاب خاطرات خود با عنوان عبور از دیوارها در سال 2016 به وضوح از دوران کودکی خود در بلگراد نوشت. والدین او قهرمانان جنگ بودند و به همین خاطر به آن ها به عنوان پاداش مشاغل دولتی و یک آپارتمان بزرگ در یوگسلاوی تیتو دادند. او تربیت ممتازی داشت، اما بی عشق. به خصوص مادرش که احساسا سرد بود و وی را مورد آزار جسمی قرار می داد؛ اما به عنوان مدیر موزه هنر و انقلاب شهر، به هنر احترام می گذاشت و در کودکی، به آبراموویچ استودیوی شخصی داده شد. آبراموویچ حتی در اواخر دهه 20 سالگی خود (به طور خلاصه) با یکی دیگر از اعضای گروه هنری رادیکال خود ازدواج کرد، اما همچنان در خانه زندگی می کرد. آبراموویچ باید هر شب تا ساعت 10 شب برمی گشت. زندگی او به جنگی برای آزادی تبدیل شد. آزادی از خانواده، (سبک زندگی عشایری، تصمیم به بچه دار نشدن)، از انتظارات، از همه چیز. او توضیح می دهد که این در مورد خشنود کردن خود نیست. «من کارهایی را انجام نمی دهم که فقط دوستشان دارم، من کارهایی را انجام می دهم که سخت هستند. من کنجکاو هستم. آزادی برای من مهم ترین چیز است؛ رهایی از هر ساختاری که نتوانم آن را بشکنم.» «زنانی که با شوهرانی که دوستشان ندارند گیر کردهاند، ساختارها را نمی شکنند، بلکه به دام افتاده اند. من واقعا دوست دارم اینطور نباشم.» کمی بعد می گوید: صبر کن! سریع به سمت آشپزخانه می رود و به یک آهنربایی که بر روی یخچال چسبیده می شود و نقل قولی از قهرمان نئولیبرال راست ایالات متحده، “آین رند”، برمی گردد و عینکی شیک با فریم مشکی به چشمانش می زند و می خواند: “مسئله این نیست که چه کسی به من اجازه می دهد، بلکه این است که چه کسی جلوی من را خواهد گرفت.” «من این را دوست دارم.» برای آبراموویچ شگفت انگیز به نظر می رسد که او ماه آینده 74 ساله می شود. «شما تغییر در انرژی را می بینید. شما باید با آن کنار بیایید و باید با طنز فراوان با آن کنار بیایید. شما باید هر روز را به یک روز شاد تبدیل کنید. این کاملا یک قانون است. به خودم گفته ام که ناراحتی و افسردگی تجملی است که در زندگی من جایی ندارد.»به نظر می رسد او بهترین کار خود را بعد از 40 سالگی انجام داده است. آیا او موافق است؟ «فکر میکنم در دهههای 20 و 30 سالگیام کارهای قوی ای ساختم، اما زمان اجرای هنرهای نمایشی مناسب نبود. اجرا اصلا هنر اصلی محسوب نمی شد. من فکر می کنم تداوم مهم است.» پس از 50 سال کار، او با خنده می گوید: «شما واقعا بالغ خواهید شد. مثل شرابی کهنه.»در دهه 70 او و اولای مانیفست بزرگی برای زندگی و هنر نوشتند. مانیفست زندگی هنرمند. خود او بر اهمیت سکوت و تنهایی تأکید می کند و توصیه های مفید دیگری را ارائه می دهد که به هنرمندان محدود نمی شود . “هنرمند نباید انسان های دیگر را بکشد” این هم خوراک امروز، نظریه-توطئه پردازان. آیا او هنوز با این قوانین زندگی می کند؟ او می گوید: «تقریبا بله. قرار نیست شما عاشق هنرمند دیگری شوید، و من در واقع عاشق کسی شده ام که هنرمند نیست. این تفاوت بزرگی است، زیرا من قبلا دو بار این اشتباه را انجام داده ام. در واقع، نه، سه بار. اوه، خدای من، بیایید حساب نکنیم.» او می خندد. «می دانید، من قوانین را زیر پا می گذارم.» نویسنده و گردآورنده: ریحانه صمیمی