اُرفیسم
امتیاز دهید

هنگامی كه فوتوریست ها به اوج جنبش خود رسیده بودند و نمایشگاهی در نگارخانه ( برنهایم ژُن) برگزار كردند، آپُلینر منتقد برجسته هنری برای اینكه آثار خردگرایانه كوبیست ها پیكاسو و براك را از آثار دُلُنه و چند نقاش دیگر را متمایز كند نام آُرفیسم را برسبك ایشان نهاد و مطلب مفصلی برای آن نوشت

ارفیسم

فهرست مطالب

هنگامی که فوتوریست ها به اوج جنبش خود رسیده بودند و نمایشگاهی در نگارخانه ( برنهایم ژُن) برگزار کردند، آپُلینر منتقد برجسته هنری برای اینکه آثار خردگرایانه کوبیست ها پیکاسو و براک را از آثار دُلُنه و چند نقاش دیگر را متمایز کند نام آُرفیسم را برسبک ایشان نهاد و مطلب مفصلی برای آن نوشت (۱۹۱۲).

البته این اصطلاح برای آثار لژه ، پیکابیا ،مارسل دوشان و کوپکا نیز به کاررفت ولی درآخر فقط در ارتباط با دُلُنه و همسرش سُنیا تِرک دُلُنه پایدارماند. این نمایشگاه در چند شهردیگر، لندن،برلین،بروکسل ،لاهه ،آمستردام ،مونیخ نیزبرگزارشد و دستاوردهای فوتوریست ها را به معرض دید هنرمندان نوگرای سایر کشورها قرارداد، باعث تحول نقاشانی چون مارک، ماکه، کِله شد و دُلُنه، متزینگر، پیکابیا ، دوشان را در پاریس به توجه بیشتر به حرکت و همزمانی معطوف کرد.

این رخدادهای هنری به پیدایی جنبش اُرفیسم منجرشد. درحقیقت اُرفیسم شاخه ای درونی از کوبیسم بنیادی بود که بوسیله نقاشان موج دوم کوبیسم تحقق یافت. در کارگاه ویون یک هسته کوچک تشکیل شد (مارسل دوشان،ریمون دوشان ،ویون و ژاک ویون )  این گروه که دراوایل همیشگی به نظر نمی آمد به نام تناسب طلایی رسمیت یافت.

اینان به انگارهای سروزیه و دُنی درباره تناسب آرمانی درهنرمقدس، انتزاع محض، رنگهای درخشان فووها، نظریه های شیمیدان رنگشناس -اِگون شِورول- ، روابط هماهنگ عددی و تقسیم طلایی جلب شدند و امکان تلفیق این انگارها با کوبیسم را مورد بررسی قرار دادند. دُلُنه ، لژه ، شاگال به انسانی کردن کوبیسم و شاعرانه کردن موضوع هایش دل سپردند ولی از پیوستن به گروه سرباز زدند. اُرفیست ها دارای یک مشخصه بارز در آثارشان بودند آنها با افزودن رنگ های طیفی خالص برساختمان بلورین تصویر کوبیستی آثارشان را متمایز کردند، کوبیسم براک و پیکاسو تکفام بود اما اُرفیست ها به ضرورت رنگ پی برده بودند و با آن شعر بصری میسرودند.

اثر دلنه

اصطلاح (اُرفه وار) در کارگاه های زیبایی شناسی سمبلیستی و درمحفل گوگن به کارمیرفت اما آپُلینر آنرا دوباره زنده کرد. اُرفئوس نام خواننده، شاعر و موسیقیدان اساطیری  یونان در روایت های باستانی بود که اورا سرچشمه آغازین تجربه های شاعرانه میدانند و اولین کسی که با ساز چنگش جادو می کرد و سرنوشت خودرا رقم میزد. آواز اُرفئوس درروزگاران کهن از چنین تجربه ای بیرون آمده بود ولی شعله آن توسط خردگرایی غربی خاموش شده بود دُلُنه از (شعر دل) سخن میگفت و سعی داشت در نقاشی این را به معادل های بصری نزدیک کند بنابراین با ریتم و طنین رنگ آنرا بدست آورد.

ژرفنگری های گوگن و نبی ها در امکانات مستقل رنگ، دستاوردهای نئوامپرسیونیست ها در مورد سازمان بندی و استفاده از رنگهای طیفی و کاربست جسورانه رنگ فوویسم جملگی کارمایه مناسب برای دستیابی به این مقصود بود. کوبیسم سبکی بود که نظمی سازماندهی شده داشت و رنگ جزئئ دقیق در کارش بود اما اکنون رنگ بر ساختار محکم تصویر نقشی اساسی ایفا میکرد و سطوح مفصلبندی شده آنرا به منشوری رنگارنگ بدل میکرد ، نقشمایه ای که از خلال این منشور به برون میتراوید جنبه ای شاعرانه میافت و ترکیبی تغزلی از دایره ها ، پاره سطح ها و ریتم های رنگین را نشان میداد.

رُبر دُلُنه (۱۸۸۵-۱۹۴۱ )شخصیت اصلی اُرفیسم است در پرده نقاشی ( فضای داخلی کلیسای سه ورین- ۱۹۰۹) نقطه نظرهای خود و تجربه های شاعرانه از راهروی شبستان کلیسای جامع گوتیک را نشان میدهد ، در ( پرده برج ایفل-۱۹۱۱) کشاکش رنگ ها و ومحتوای نوری رنگها پربارتر جلوه گر میشوند و در پرده (پنجره ای روبه شهر) نور جادویی در تصویرهای طبیعت مرئی بسیارشفاف میشود و حالتی افسانه ای بخود میگیرد.

اثر مارک شاگال
مارک شاگال به تحولی ادراکی در تصویرهایش میرسد و تصویرهای رویاگونه اش را ثبت میکند، به قلمرویی غیرقابل انتظار دست میابد و برای طبقه بندی لایه های شفاف ذهن اش معادل های همزمانی و انطباق تصویری برمیگزیند. اُرفیست ها که همواره در آرزوی یافتن معادلی شاعرانه برای واقعیت زندگی معاصر بودند نمیتوانستند از گیرایی های رمانتیک دنیای فناوران و ماشین ها چشم بپوشند و شکل های نوین تمدن ذهنشان را مشغول میکرد؛ فرنان لژه (۱۸۸۱-۱۹۵۵) هنرمندی بود که با استفاده از استوانه ها و مخروط هایی که سزان به آن اشاره میکرد آثار هنری خودرا پدید می آورد ملایمت رنگها توام با تلاش دیوانه وار آدم های مکانیکی فضایی حاکی ازتکاپوی (دیوها)، نماد دنیای جدید غیر انسانی است (مانند فوتوریستها) بوجود آورد اما در اینجا به جای امید و ترقی، به محکومیت آدمی تاکید شده است. اُرفیسم با ایجاد فضای ملایم درخشنده رنگها به نفی ساختار و ماهیت خشک کوبیسم انجامید و همچون وجه تمایزی دیده شد که نوعی انتزاع پنهان در خودنیز داشت . کوپکا پیش از دُلُنه به انتزاع مطلق رسید و درسایه این تجرد وبازنمایی بصری اُرفیسم که انگارهای موسیقیایی به همراه داشت کاندینسکی توانست سرچشمه های انتزاعی خودرا بازیابد.