آشنایی با سبک‌های هنری، قرن 18، سبک رمانتیک
امتیاز دهید

رمانتیسم (همچنین به عنوان جنبش رمانتیک یا دوران رمانتیک نیز شناخته می شود) یک جنبش هنری، ادبی، موسیقیایی بود که در اواخر قرن ۱۸ در اروپا سرچشمه گرفت و در بیشتر مناطق در قرن ۱۸ در اوج خود بود. رمانتیسیسم با تأکید بر احساسات و فردگرایی، ادبیات ایهام برانگیز، ایده‌آل سازی طبیعت، سوءظن به علم و صنعتی شدن جامعه، و تجلیل از گذشته با ترجیح قوی بر دوران قرون وسطی به جای دوران کلاسیک مشخص می‌شد. می‌توان گفت این مکتب تا حدودی واکنشی به انقلاب صنعتی، هنجارهای اجتماعی و سیاسی عصر روشنگری، و منطقی سازی علمی طبیعت بود. این سبک بیشتر در هنرهای تجسمی، موسیقی و ادبیات تجسم یافت، اما تأثیر عمده‌ای بر تاریخ نگاری، آموزش، علوم اجتماعی و علوم...

فهرست مطالب

رمانتیسم (همچنین به عنوان جنبش رمانتیک یا دوران رمانتیک نیز شناخته می شود) یک جنبش هنری، ادبی، موسیقیایی بود که در اواخر قرن ۱۸ در اروپا سرچشمه گرفت و در بیشتر مناطق در قرن ۱۸ در اوج خود بود. رمانتیسیسم با تأکید بر احساسات و فردگرایی، ادبیات ایهام برانگیز، ایده‌آل سازی طبیعت، سوءظن به علم و صنعتی شدن جامعه، و تجلیل از گذشته با ترجیح قوی بر دوران قرون وسطی به جای دوران کلاسیک مشخص می‌شد. می‌توان گفت این مکتب تا حدودی واکنشی به انقلاب صنعتی، هنجارهای اجتماعی و سیاسی عصر روشنگری، و منطقی سازی علمی طبیعت بود. این سبک بیشتر در هنرهای تجسمی، موسیقی و ادبیات تجسم یافت، اما تأثیر عمده‌ای بر تاریخ نگاری، آموزش، علوم اجتماعی و علوم طبیعی داشت. به طور کلی دیدگاه‌های حاکم بر این سبک تأثیر مهم و پیچیده‌ای بر سیاست گذاشت و متفکران سبک رمانتیک بر لیبرالیسم، رادیکالیسم و ناسیونالیسم تأثیر گذاشتند.

 

ریشه کلمه رمانتیک

گروه واژه‌هایی با ریشه «رومی» در زبان های مختلف اروپایی مانند «رمانس» و «رومانسک» تاریخچه پیچیده‌ای دارند. در قرن هجدهم، زبان‌های اروپایی – به‌ویژه آلمانی، فرانسوی و روسی – از اصطلاح «رومی» به معنای کلمه انگلیسی «رمان» استفاده می‌کردند، یعنی اثری از داستان‌های رایج روایی. این کاربرد برگرفته از اصطلاح «زبان‌های عاشقانه» است که به زبان بومی در مقایسه با لاتین رسمی اشاره دارد. بیشتر این گونه رمان‌ها شکل جوانمردانه، عاشقانه، داستان‌های ماجراجویی، فداکاری و افتخار را داشتند.

 

 شروع سبک رمانتیک

در قرن هجدهم، در واکنش به عقل‌گرایی و آرمان‌گرایی سبک نئوکلاسیک، بنیانگذاران رمانتیسیسم، منتقدان آگوست ویلهلم شلگل و فردریش شلگل، در دهه ۱۷۹۰ شروع به صحبت از «شعر رمانتیک»کردند و آن را با «کلاسیک» از نظر روحی، در تضاد قرار دادند. فریدریش شلگل در مقاله خود در سال ۱۸۰۰ Gespräch über die Poesie (گفت و گو در مورد شعر) نوشت: «من در میان اشعار مدرن قدیمی‌تر، در شکسپیر، در سروانتس، در شعر ایتالیایی، در آن عصر جوانمردی، عشق و افسانه به دنبال یافتن رمانتیک هستم. که پدیده و خود کلمه از آن گرفته شده است».

 

ویلهلم شلگل
ویلهلم شلگل

 

 ویژگی‌های سبک رمانتیک

این جنبش بر احساسات شدید به‌عنوان منبع معتبر تجربه زیبایی‌شناختی تأکید می‌کرد و تأکید جدیدی بر احساساتی مانند ترس، وحشت، وحشت و هیبت داشت – به‌ویژه احساساتی که در رویارویی با مقوله‌های زیبایی‌شناختی جدید شکوه و زیبایی طبیعت تجربه می‌شوند. این مکتب هنر عامیانه و رسوم باستانی را به چیزی اصیل و همچنین خودانگیختگی به عنوان یک ویژگی مطلوب (مانند موسیقی بداهه) ارتقا داد. بر خلاف عقل گرایی و کلاسیک گرایی دوران روشنگری، رمانتیسیسم، دوران قرون وسطایی را احیا کرد و عناصر قرون وسطایی هنر و روایت را در تلاش برای فرار از رشد جمعیت، گسترش شهری اولیه و صنعت گرایی تلقی کرد.

 

دیدگاه‌های سبک رمانتیک

اگرچه این جنبش ریشه در جنبش Sturm und Drang آلمانی داشت که شهود و احساسات را بر عقل گرایی و آرمان گرایی ترجیح می‌داد، وقایع و ایدئولوژی‌های انقلاب فرانسه نیز عوامل نزدیکی بودند زیرا بسیاری از هنرمندان رمانتیک‌ اولیه انقلابیون فرهنگی بودند و دلسوز انقلاب. مکتب رمانتیسم ارزش بالایی برای دستاوردهای فردگرایان و هنرمندان «قهرمان» قائل بود، که حتی نمونه‌ آثار آن‌ها، به نقل از خودشان، کیفیت جامعه را بالا می‌برد. همچنین تخیل فردی را به عنوان یک مرجع انتقادی که اجازه آزادی از مفاهیم کلاسیک فرم در هنر را می‌دهد، ترویج کرد. در بازنمایی ایده‌ها، به اجتناب‌ناپذیری تاریخی و طبیعی، توسل قوی وجود داشت. در نیمه دوم قرن، رئالیسم به عنوان قطب مخالف رمانتیسم ارائه شد. افول رمانتیسم در این دوران با فرآیندهای متعددی از جمله تغییرات اجتماعی و سیاسی همراه بود.

 

بیان احساس در سبک رمانتیک

ماهیت رمانتیسم را می‌توان از اهمیت اولیه بیان آزادانه احساسات هنرمند در نظر گرفت. اهمیتی که رمانتیک‌ها برای عاطفه قائل بودند در سخنان نقاش آلمانی کاسپار دیوید فردریش خلاصه می‌شود: «احساس هنرمند قانون اوست». از نظر ویلیام وردزورث، شعر باید به عنوان «سرریز خود به خودی احساسات قدرتمند» آغاز شود، که شاعر سپس آن‌ها را در آرامش «به خاطر می‌آورد» و احساسی جدید اما متناظر را برمی‌انگیزد و پس از آن شعر می‌تواند به هنر تبدیل شود.

برای بیان این احساسات، این موضوع در نظر گرفته شد که محتوای هنری باید از تخیل هنرمند سرچشمه بگیرد، با کمترین تداخل ممکن از قواعد مصنوعی که دیکته می‌کند یک اثر از چه چیزی تشکیل شده باشد. ساموئل تیلور کولریج و دیگران بر این باور بودند که قوانین طبیعی وجود دارد که تخیل ناخودآگاه از طریق الهام هنری دنبال می‌شود. علاوه بر قوانین، تأثیر مدل‌های آثار دیگر مانع تخیل خود خالق می‌شد، بنابراین حفظ اصالت در اثر ضروری بود. در واقع مفهوم نابغه یا هنرمندی که توانسته است اثر بااصالت خود را از طریق این فرآیند خلقت از نیستی تولید کند، کلید رمانتیسم است. این ایده اغلب «اصالت رمانتیک» نامیده می‌شود. مترجم و هنرمند رمانتیک برجسته آگوست ویلهلم شلگل در سخنرانی‌های خود درباره هنرهای دراماتیک و ادبیات استدلال می‌کند که خارق‌العاده‌ترین قدرت طبیعت انسان توانایی آن برای تقسیم و واگرایی در جهت‌های مخالف است.

 

 اهمیت طبیعت در سبک رمانتیک

اعتقاد و علاقه شدید به اهمیت طبیعت برای رمانتیسیسم ضروری نبود، اما آنقدر گسترده بود که تبدیل به هنجار در آثار رمانتیک‌ها شده بود. این موضوع در تأثیر فضا بر هنرمند به ویژه وقتی که او به تنهایی توسط طبیعت آن احاطه شده است، بیشتر خود را نمایش می‌دهد. برخلاف هنر اجتماعی در عصر روشنگری، رمانتیک‌ها نسبت به دنیای انسانی بی‌اعتماد بودند و معتقد بودند که ارتباط نزدیک با طبیعت از نظر ذهنی و اخلاقی سالم است. هنر رمانتیک مخاطبان خود را با چیزی که قرار بود به عنوان صدای شخصی هنرمند احساس شود خطاب می‌کرد. بنابراین، در ادبیات، بسیاری از شعرهای عاشقانه خواننده را دعوت می‌کند تا قهرمانان داستان را با خود شاعران بشناسد.

 

طبیعت در سبک رمانتیک

 

سبک رمانتیک در هنرهای تجسمی

در دهه های ۱۷۶۰ و ۱۷۷۰ تعدادی از هنرمندان بریتانیایی در خانه و رم، از جمله جیمز بری، هنری فوزلی، جان همیلتون مورتیمر و جان فلاکسمن، شروع به نقاشی موضوعاتی کردند که در تضاد با آراستگی سختگیرانه و موضوع کلاسیک تاریخی و اساطیری بود. موضوع هنر فیگوراتیو متعارف این هنرمندان مضامین عجیب، رقت انگیز یا به شدت قهرمانانه را ترجیح می‌دادند و تصاویر خود را با ترسیم خطی پرتنش و تضادهای جسورانه نور و سایه تعریف می‌کردند. ویلیام بلیک، دیگر نقاش اصلی رمانتیک اولیه در انگلستان، تصاویر قدرتمند و منحصر به فرد خود را به تصویر کشید. نسل بعدی ژانر بزرگ نقاشی منظره رمانتیک انگلیسی در آثار جی ام دبلیو ظاهر شد. ترنر و جان کنستبل این هنرمندان بر تأثیرات گذرا و دراماتیک نور، اتمسفر و رنگ برای به تصویر کشیدن دنیای طبیعی پویا که قادر به برانگیختن هیبت و عظمت است تأکید داشتند.

 

هنرمندان سبک رمانتیک

در هنرهای تجسمی، رمانتیسم برای اولین بار در نقاشی منظره خود را نشان داد، جایی که از همان اوایل دهه ۱۷۶۰، هنرمندان بریتانیایی شروع به روی آوردن به مناظر و طوفان‌های وحشی‌تر و معماری گوتیک کردند، حتی اگر مجبور بودند به ولز به عنوان یک محیط بسنده کنند. کاسپار دیوید فریدریش و جی ام دبلیو ترنر به ترتیب در سال‌های ۱۷۷۴ و ۱۷۷۵ با فاصله کمتر از یک سال به دنیا آمدند و قرار بود نقاشی منظره آلمانی و انگلیسی را به افراط‌های رمانتیسیسم برسانند، اما هر دو حساسیت هنری آنها زمانی شکل گرفت که اشکال رمانتیسیسم به شدت در هنر وجود داشت. جان کنستبل، متولد ۱۷۷۶، به سنت منظره نگاری انگلیسی نزدیک‌تر بود، اما در آثارش بر وضعیت قهرمانانه بخشی از حومه کارگری که در آن بزرگ شده بود پافشاری کرد و سلسله مراتب سنتی ژانرها را به چالش کشید. ترنر همچنین مناظر بسیار بزرگ و بالاتر از همه، مناظر دریایی را نقاشی کرد. برخی از این نقاشی‌های بزرگ دارای محیط‌ها و کادرهای معاصر بودند، اما برخی دیگر دارای چهره‌های کوچکی بودند که کار را به شیوه کلود لورن به نقاشی تاریخی تبدیل می‌کردند، مانند سالواتور رزا، هنرمند اواخر دوره باروک که مناظر آن دارای عناصری بود که نقاشان رمانتیک بارها به آن روی آوردند.

 

مطالعه بیشتر ژاک لویی داوید، اسطوره هنرمندان نئوکلاسیک

 

فردریش اغلب از تک چهره‌ها یا ویژگی‌هایی مانند صلیب‌ها استفاده می‌کرد که در میان منظره‌ای عظیم به تنهایی قرار می‌گرفتند و «از آن‌ها تصویری از گذرا بودن زندگی انسان و پیشگویی مرگ می‌ساختند». گروه‌های دیگری از هنرمندان احساساتی را بیان کردند که در حد بیان عرفانی بود، بسیاری از آن‌ها طراحی کلاسیک و تناسبات را تا حد زیادی کنار گذاشتند. این‌ هنرمندان شامل ویلیام بلیک و ساموئل پالمر و سایر اعضای گروه باستانی در انگلستان و در آلمان فیلیپ اتو رانگ بودند. اما بزرگ‌ترین نقاش رمانتیک فرانسوی اوژن دلاکروا بود که به خاطر قلم موی آزاد و رسا، استفاده غنی و احساسی از رنگ، ترکیب بندی های پویا، و موضوع عجیب و غریب و ماجراجویانه‌اش، از زندگی عرب‌های شمال آفریقا قابل توجه است.

ورود رمانتیسیسم به هنر فرانسه به دلیل نفوذ قوی نئوکلاسیک در آکادمی‌ها به تعویق افتاد، اما از دوره ناپلئون به طور فزاینده‌ای محبوب شد. این سبک در ابتدا به شکل نقاشی‌های تاریخی که برای رژیم جدید تبلیغ می‌کرد وارد آکادمی شد. اثر اوسیان از ژیروده که ارواح قهرمانان فرانسوی را دریافت می‌کرد، و برای قلعه ناپلئون دو مالمیسون کار شده بود، یکی از اولین‌ها بود. دیوید معلم قدیمی ژیروده از راهنمایی شاگردش متحیر و ناامید شد و گفت: «یا ژیرودت دیوانه است یا من دیگر چیزی از هنر نقاشی نمی‌دانم». نسل جدیدی از مکتب فرانسوی،  سبک‌های رمانتیک شخصی را توسعه دادند، اگرچه هنوز بر نقاشی تاریخ با پیامی سیاسی متمرکز بودند. تئودور ژریکو (۱۷۹۱-۱۸۲۴) اولین موفقیت خود را با The Charging Chasseur، یک شخصیت نظامی قهرمان برگرفته از روبنس، در سالن پاریس در سال ۱۸۱۲ در سال‌های امپراتوری به دست آورد، اما زمانی که کار اصلی بعدی او تکمیل شد، کلک مدوسا از ۱۹-۱۸۱۸، بزرگترین دستاورد نقاشی تاریخ رمانتیک است، که در زمان خود پیامی قدرتمند ضد دولتی داشت. پل دلاروش، تئودور شاسریو و گاهی ژان آگوست دومینیک اینگر آخرین مرحله آکادمیک‌تر نقاشی رمانتیک در فرانسه را نشان می‌دهند.

هیچ یک از این هنرمندان پس از مرگشان مانند فردریش در بقیه قرن نوزدهم تأثیر قابل توجهی نداشتند و قرن بیستم دوباره کشف شدند، اگرچه بلیک همیشه به عنوان یک شاعر شناخته می‌شد و نقاش برجسته نروژی، یوهان کریستین دال به شدت تحت تأثیر آثار او قرار گرفت. جنبش ناصری هنرمندان آلمانی مستقر در رم که از سال ۱۸۱۰ فعال بود، مسیر بسیار متفاوتی را در پیش گرفت و بر نقاشی‌های تاریخی قرون وسطایی با مضامین مذهبی و ناسیونالیستی متمرکز شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *