بررسی فیلم جدید "وس اندرسون" در مورد زندگی یک دلال هنری.
امتیاز دهید

زندگی دلال هنری «جوسپه دووین»در فیلم جدید وس اندرسون با نام " the French dispatch":

وس اندرسون

فهرست مطالب

زندگی دلال هنری «جوسپه دووین» در فیلم جدید وس اندرسون با نام “the French dispatch“:

خالق فیلم هتل بزرگ بوداپست این بار به سراغ زندگی یک دلال هنری رفته است و او کسی نیست جز جوسپه دووین. در نیمهٔ اول قرن بیستم تعداد کمی از دلالان همانند جوسپه دووین توانستند با فروش آثار هنری قدیمی به ثروتمندان، سهم قابل توجهی در بازار هنر داشته باشند. S. N. Behrman در مقاله روزنامه نیویورکر در سال ۱۹۵۱ با عنوان روزهای دووین می‌نویسد: دووین که قبل از مرگش در سال ۱۹۳۹ و در سن شصت و نه سالگی، عنوان لرد دووین میلبانک را کسب کرد، متوجه این امر شد که هنر به طور فراوان در اروپا یافت می‌شود، اما سرمایه اصلی در آمریکا است و همین مشاهدهٔ ساده تمام حرفهٔ حیرت‌انگیز او را شکل داد.

این قطعه از مجله، در زمرهٔ یکی از الهام‌بخش‌ترین منابع برای فیلم وس اندرسون با نام The French Dispatch شد که در آن به سه روزنامه‌نگار و داستان‌های معروف آنها می‌پردازد. برای ادای احترام به روزنامهٔ نیویورکر، فیلم وس اندرسون شامل چندین بخش مجزا است. برای مثال اولین قسمت آن «The Concrete Masterpiece» است که در آن J. K. L. Berensen (تیلدا سوینتون)، نویسندهٔ نشریهٔ فرانسوی، فروشندهٔ هنری جولین کادازیو (با بازی آدرین براودی) را به ما معرفی می‌کند.

وس اندرسون

در کل شخصیت دووین و کادازیو شباهت کمی با هم داشتند، جز اینکه هر دو خود را ارزیاب آثار هنری می‌دانستند. دووین با فروش به اندرو ملون، جی پی مورگان، هنری کلی فریک و بنجامین آلتمن، سلیقهٔ افسانه‌ای‌ترین میلیونرهای آمریکایی آن زمان را شکل می‌داد. او عملاً ترفند خرید قطعات هنری با قیمت‌های نجومی را ابداع کرد و می‌توانست مشتریان خود را متقاعد کند که آثار بسیار ارزشمندی در اختیار آنها می‌گذارد. به گفتهٔ نیویورکر، زمانی که دووین یک پرترهٔ اشرافی از یک زن انگلیسی اسم و رسم دار خرید، او را متقاعد کرد که آن را به قیمت ۲۵۰۰۰ پوند -برخلاف ۱۸۰۰۰ پوندی که در ابتدا درخواست کرده بود- به او بفروشد. در حقیقت او از قیمت گزافی که می‌توانست آن را بفروشد آگاه بود و به همین علت از لحاظ اخلاقی نمی‌توانست از آن زن کلاهبرداری کند. او همچنین می‌دانست که با ارائهٔ پیشنهاد خود، بعدتر می‌تواند مبلغ بیشتری را برای نقاشی مطالبه کند. در واقع، او ارزش سرمایهٔ خود را صرفاً از طریق استراتژی‌های زیرکانه بالا برده بود. همچنین دووین با جمع‌آوری جواهرات سلطنتی از اروپا، آوردن آنها به ایالات متحده و فروش به تازه به دوران رسیده‌ها میلیون‌ها دلار به دست می‌آورد.

می‌توان گفت که دووین همواره فردی جذاب بود، اما کادازیو رویکرد تهاجمی داشت. از سویی کادازیو نیز مانند دووین فروشنده‌ای زیرک بود و حاضر می‌شد هر قیمتی را که برای بدست آوردن انحصار بازار لازم است، بپردازد تا ایده‌های خود را اثبات کند.
برای مثال در قسمتی از فیلم، کادازیو به دلیل فرار مالیاتی به زندان می‌رود و در این حین، با اثر نقاشی موزس روزنتالر خیالی (بنیسیو دل تورو) در طی یک کلاس هنر‌درمانی روبرو می‌شود. اثری که در آن خطوط تند صورتی، بنفش و قرمز در مرکز نقاشی با حاشیه‌های سیاه به چشم می‌خورند. این اثر با عنوان Simon Naked Cell Black J Hobby Room، در داخل فیلم به عنوان اولین شاهکار مدرن معرفی می‌شود. این هنرمند به خاطر سر بریدن دو مرد، یکی به طور تصادفی و دیگری برای دفاع از خود، در زندان است. کادازیو این نقاشی را به قیمتی بسیار بیشتر از آنچه روزنتالر برای آن درخواست می‌کند، می‌خرد و آن را با طرح نقشه‌ای به خانهٔ اقوامش می‌برد.
کادازیو به آنها پیشنهاد می‌کند که فروش آثار هنری قدیمی را متوقف کنند و در عوض به هنر معاصر بپردازند. او برای متقاعد کردن آنها درمورد استعداد روزنتالر، تصویری از گنجشکی را که او در ۴۵ ثانیه کشیده است، نشان می‌دهد و آن را عالی می‌داند. روزنتالر با اینکه می‌تواند هنری با سبک بیانگر خلق کند، اما به اثر انتزاعی گرایش بیشتری دارد. پس از آن نیز کادازیو مشوق روزنتالر برای کشیدن کارهای بیشتر می‌شود. پس از سه سال انتظار، او ترتیب نمایش شاهکارهای جدید روزنتالر را برای مشتریان خود –آن هم نه در یک گالری، بلکه در داخل زندانی که روزنتالر در آن زندانی است- می‌دهد.

همیشه با نگاه به شخصیت‌هایی مانند دووین یا کادازیو سوالی قدیمی به ذهن می‌آید: آیا دلالان به همان میزانی که ادعا دارند، هنر را دوست دارند یا واقعاً شیفتهٔ پولی هستند که به دست می‌آورند؟ با توجه به شخصیت دووین، هرگز نمی‌توان مطمئن بود؛ زیرا همان‌طور که S. N. Behrman در روزنامهٔ نیویورکر دربارهٔ دووین می‌نویسد: «هر عکسی که او می‌فروخت، هر تاپستری و هر قطعه مجسمه‌، فقط مابین اثر قبل و بعد بهترین خود بود».

اما در مورد کادازیو، پاسخ به این سوال واضح‌تر است. زمانی که او وارد زندان می‌شود، آثار جدید روزنتالر را موفقیت‌آمیز ارزیابی می‌کند؛ اما با وجود مشکل کوچکی که آن هم این مساله است که روزنتالر آثار را مستقیماً روی دیوار زندان نقاشی کرده است، در نهایت به نوعی راه نجات می‌رسد؛ او یاد می‌گیرد کاری را که نمی‌تواند بفروشد دوست داشته باشد.