زندگی و روابط عاطفی مشهورترین پرفورمنس آرتیست جهان، مارینا آبراموویچ چه تاثیری بر روی آثارش گذاشت؟در ماه مارس سال جاری فرانک اوه لیزیپن، معروف به اولای، همکار و معشوق او در دهه 70 و 80 میلادی درگذشت. مرگ او چه تأثیری بر او داشته است؟ جرعه ای چای می نوشد. او می گوید: «خب، درباره اولای، موضوع پیچیده است. ما یک عشق بزرگ را داشتیم، سپس روی دیوار چین از هم جدا شدیم، و چندی بعد، او و مترجم چینی اش بچه دار شدند.»او و اولای در سال 1975 در آمستردام با هم آشنا شدند و به مدت 12 سال با هم کار کردند. بخش اعظم آن صرف سفر در یک ون پلیس قدیمی سیتروئن، خلق آثار اجرایی چالش برانگیز و تاثیرگذار شد. از جمله یکی که در آن، با یک حالت راحت و کاملا متعادل، تیری را به سمت قلب مارینا گرفته است. در حالی که مارینا کمان را نگه داشته است.زمانی که آن ها قطعه “عاشقان” را ساختند، برنامه اولیه این بود که هر کدام از دو طرف دیوار بزرگ چین شروع کنند و در وسط آن ازدواج کنند. اما هشت سال بعد زمانی که در سال 1988 از مقامات چینی اجازه گرفتند، از یکدیگر جدا شدند. مارینا می گوید بعد از آن به مدت هفت سال او را ندیدم. سپس دوباره شروع به صحبت کردیم. او به من پیشنهاد داد که حقوق اثری که با هم ساختیم را بخرم و نهایتا بر سر این موضوع دعوا کردیم. سپس یک پرونده قضایی بزرگ داشتیم که در آن همه چیز را از دست دادم. دادگاه هلندی من را به پرداخت 250000 یورو به اولای محکوم کرد. با این حال در تمام این مدت، به عنوان یک هنرمند انفرادی، آبراموویچ بسیار موفق بود. او که از این اتفاقات ناراحت و عصبانی بود، مانند هر سال به یک استراحت گاه مراقبه در هند رفت.
«من واقعا حالم خراب بود. وقتی رسیدم، متوجه شدم اولای و همسرش از قبل آن جا بودند. آن ها به مدت یک ماه اقامت داشتند و من نیز این یک ماه را آن جا هستم. چه باید کرد؟ باید از اینجا بروم؟» او می خندد.«یک ماه تمرین مدیتیشن روزانه در ساعت 5 صبح خیلی چیزها را حل می کند. گفتن این که می توانی کسی را ببخشی واقعا آسان است، اما این که واقعا با تمام وجودت ببخشی سخت ترین کار دنیاست. اما واقعا من او را به عمیق ترین شکل بخشیدم. ما کارهای باورنکردنی و مهمی ساخته بودیم. زمانی که همه چیز فوق العاده بود؛ فوق العاده بودیم و وقتی که جهنم بود، جهنم ساختیم و دست آخر، دوباره با هم دوست شدیم.» لبخند می زد و این صحبت ها را می کرد. چند سال پیش اولای به خانه آبراموویچ آمد تا بتوانند خاطراتشان را ثبت کنند. آن ها آخرین بار در اواخر سال گذشته صحبت کردند و او می گوید که اولای از او به خاطر کارهای مشترکشان تشکر کرده است. «چند ماه بعد از دنیا رفت.» او می گوید که این ملاقات یک پایان مسالمت آمیز برای رابطه آن ها بود. چند ماه گذشته زمانی برای نقاهت بود. او می گوید زمان قرنطینه با این که اتفاقات ناراحت کننده ای داشته ولی برای وی زمانی برای استراحت بود. بیماری لایم که او سه سال پیش به آن مبتلا شد، به گفته خودش به این معنی بود که “از لحاظ انگیزه و انرژی دچار ضعف بودم، بنابراین باید استراحت می کردم ولی نمی توانستم. چرا که برنامه کاری من دیوانه وار سنگین بود و سپس لحظه ای که تمام برنامه ها متوقف می شد، من فقط می توانستم روی چند مورد محدود تمرکز کنم. من هرگز آنقدر آرام، شاد و متمرکز نبوده ام. فکر میکنم انسانها از داشتن اوقات فراغت میترسند، ما همیشه به دنبال این هستیم که برنامه های از پیش تعیین شده خود را تا آخرین مورد انجام دهیم.»
با این حال، او مشغول بوده است. این ماه، گالری کریستی در لندن، اثر “زندگی” او را به حراج می گذارد. یک قطعه به نام «واقعیت افزوده» که با شریک زندگی اش، تاد اکرت، تهیه کننده فیلم، ساخته شده است. با سه نسخه، آبراموویچ در قالب واقعیت مجازی در مقابل یک مجموعه دار که هدست واقعیت مجازی گذاشته، ظاهر می شود. او به این موضوع فکر می کند که آیا بیماری همه گیر او باعث خواهد شد که خلق هنری او هم متوقف شود یا خیر.«ما فضای بیشتری نداریم، خیلی زیاد است، خیلی گران است، اقتصاد در حال سقوط است، همه چیز در حال سقوط است.» هرچند این سرنوشت هنر پرفورمنس نخواهد بود. «پرفورمنس زنده خواهد ماند، زیرا که اجرا همیشه زنده مانده است، چرا که یک شکل غیر مادی از هنر است.» نویسنده و گردآورنده: ریحانه صمیمی