ما تحت فشار قرار گرفتیم تا یک خانه امن دیگر برای زنده ماندن پیدا کنیم، و برای من، آنجا هلند است، جایی که الهامات زیادی هم پیدا می کنم! اما در مورد من، اینگونه است که استودیوی خود در بیروت و ارتباط عمیقم با دریا، صخره ها، کوه ها و همچنین افرادی که دوستشان دارم را نیز حفظ کرده و بر اساس برنامه ام، زمان را بین هلند و لبنان تقسیم کرده ام. _ به آخرین نقاشیهایتان بازگردیم؛ این آثار چگونه گسترش یافته یا با مجموعههای قبلی تان متفاوت هستند و چه افقهایی را رو به تحقیقات شما گشوده اند؟ آیا روی پروژه های جدیدی کار می کنید؟ * این مجموعه هنوز در حال اجرا است. خیلی چیزهای بیشتری برای آن وجود دارد! و بله، آثاری که من معمولاً می کشم، مرتبط و در حال تکمیل هستند. همچنین مشتاقانه منتظرم تا چند ماه دیگر پنجمین شماره مجله NOA (نه فقط عربی) را با جمعی از Qalqalah ، به عنوان سردبیران و خالقان میهمان آغاز کنم. تمام
_رقص، البته، نمونه ای از قدرت موسیقی برای سازماندهی است. به عنوان زبانی که مردم را به هم نزدیک می کند.
*من احساس میکردم که رقص dabke در انقلاب 2019 واقعاً مردم را به هم مرتبط میکرد. روزهای اول اکتبر که در خیابان بودیم، همه دست به دست هم می دادند و با هم dabke می رقصیدند.به یاد دارم که با بسیاری از پسران جوان ملاقات کردم، در حالی که همه مان در حال فیلمبرداری از یکدیگر به عنوان یک اثر شخصی ژورنالیستی و اشتراک گذاشتن این رخداد در فضای مجازی بودیم. یکی از آنها با مادرش تماس تلفنی گرفت. او نگفته بود که در این شرایط است. برخی از پسران برای پنهان کردن هویت خود ماسک می زدند، زیرا به خاطر شرایط جوامعشان نباید تظاهرات می کردند.در دو هفته اول انقلاب، مردم واقعاً برای اولین بار با هم متحد شدند و همه جا پر از موسیقی بود! زنان بسیار فعال بودند و شعارها به شدت بداهه بود. با این حال، برای برخی، که از دور به روزهای انقلاب لبنان نگاه میکردند؛ دلیل اینکه انقلاب ما جدی گرفته نشد، این بود که ما میرقصیدیم. بعد از آن دوره، همه چیز بسیار غم انگیزتر شد و مردم دیگر، بیشتر فریاد می زدند. _هنگامی که شما به dabke اشاره کردید، که اشکال آن را می توان در سراسر شام و شمال آفریقا تا یونان و کرت یافت، به این فکر کردم که چگونه آثار شما ارتباط بین زمان و مکان را دنبال می کنند. برای مثال، مجموعه چادر شما، چگونگی حرکت و تکامل اشکال فرهنگی و تعامل آن با جوامع دیگر را بررسی می کند. می توانید در مورد آن صحبت کنید؟
*شاید وقتی خیلی سخت زندگی میکنید، هر چه شاهد گذر دهههای بیشتری باشید؛ اینکه چگونه در هم تنیدهتر و بازیگوشانهتر با هم تلفیق و به هم متصل میشوند، ارتباطات آن را بیشتر و بیشتر درک می کنید.به عنوان مثال، اکنون همه ما به انقلاب و قیام های ایران به رهبری دختران جوان، کودکان و مردمی که خسته شده اند امیدواریم. چند بار نشان دادهایم که خسته شدهایم بدون اینکه کسی اهمیتی بدهد؟ اما روزی روزگاری می آید که موفق خواهیم شد. _ من سوال قبلی را با در نظر گرفتن پروژه شما برای documenta 14 پرسیدم، که برای آن با مهاجران در کاسل، آتن و سایر شهرها ملاقات کردید و پرتره های آنها را ترسیم کردید.
با توجه به اینکه کار شما به بررسی درهم آمیختگی فضا-زمان ژئوپلیتیکی از طریق منشور فرهنگ می پردازد، آیا می توانید در مورد همخوانی این پروژه با روال کارتان صحبت کنید؟ تجربه شما از سفر به کاسل و آتن در این پروژه چه بود؟
* این یک پروژه در حال اجرا است. اگر صحبتهایم با افرادی که طراحی کردم را بخوانید، در مورد هر چیزی که به ذهنم میرسید صحبت کردیم – موسیقی، عشق، غذا – هر چیزی، واقعاً! هر جا که می روم موسیقی خانه من است.
من نمی توانم با ماندن در لبنان در حال حاضر زنده بمانم. این نیز راهی برای مخالفت با حاکمان وطن ام است. من نمی خواهم آنها در مورد سرنوشت من، دخترم و نسل های آینده تصمیم بگیرند. نمی خواهم در کشوری که از من دزدیده اند زندگی کنم. این مکان به جایی بی وطن تبدیل شده است که به طرز کثیفی با اعمال زور و افراد اشتباه اداره می شود. این دیگر لبنان نیست. اما مهم نیست، هرچه هست من آن را دوست دارم. این خانه من است، آنها نمی توانند آن را از من بدزدند.