_ مانند یک نوازنده، به نظر می رسد که شما افکار خود را از طریق نقاشی به سطح هدایت می کنید. آیا می توانید در مورد نقش صدا در کار خود، قبل تر و نیز امروز، صحبت کنید؟ * همین طور که ذکر کردم، به عنوان یک تمرین، همیشه قبل از نقاشی با رقصیدن یا گوش دادن به موسیقی خودم را گرم می کنم. در زمان کار کردن روی مجموعه چادرها همیشه صدا، موسیقی، آواز، اجراهای مرتبط یا پرفورمنس های خودم را ضبط می کردم. به نوعی، موسیقی با قدرت به سوی شما برمی گردد، اما بخشی از وجودتان نیز هست. این مساله با هدف اجرای فرایند کار است، اما همچنین بسیار به احساس درون شما بستگی دارد.پس از آن انفجار اوت 2020بیروت، فکر می کنم نیاز به بهبودی درونی وجود داشت. با دیدن شهر و محله ام که خراب شده بود، دلم شکست. موسیقی این ماهیت برتر را دارد که می تواند التیام بخشد. این فرآیندی است که ما از زمان انفجار هر روز آنرا انجام می دادیم. شما احساس گناه از زند ماندن تان را با خود حمل می کنید و این احساسات پیچیده هستند. گوش دادن به موسیقی، کناره گیری از دیگران و تنها ماندن در استودیو بخشی از روند درمان است.گفتن این مساله به خودتان؛ که با وجود همه چیزهایی که در کشورهای عربی و در اطراف اش اتفاق می افتد، هنوز چیزهای زیبای زیادی در اطراف خود دارید، راهی برای ادامه دادن است. مطالعه قسمت چهارم
_چنین آهنگ هایی به شما (منیره الصلح) چه چیزی را نشان می دهند؟
*ما همه به آن موسیقی ها گوش می دهیم، چه لبنانی، ایرانی، سوری، و عراقی باشد یا فلسطینی، اردنی و غیره. وقتی صحبت از آهنگ های ام کلثوم یا یگانه صباح لبنانی، صباح فخری از حلب (سوریه) و همچنین سمیرا توفیق نوازنده سازهای کوبه ای -تبلا- لبنانی، که ریشه ارمنی دارد به میان می آید، تصاویر مشترک زیادی در ذهن و روح ما وجود دارد.باید بگویم صراحت و روانی، در موسیقی نیز وجود دارد – هم آن زمان و هم اکنون. امروزه برای یافتن موسیقی دلخواه خود نیازی به پخش کننده سی دی یا نوار ندارید، می توانید آنلاین آن را بشنوید. همچنین موسیقی چیزی است که میتوانید هر کجا که میروید آنرا با خود ببرید_ چه در تنهایی یا محیط بیرون. من علاقه مند به یافتن راه هایی برای زندگی با موسیقی یا به نوعی زندگی موسیقیایی هستم. به عنوان مثال، زمانی که جنگ می شود، اتفاقات آن نیز به آهنگ ها یا صداهای خاصی مرتبط می شوند. لبنان علیرغم جنگهایش، تاکنون، موسیقی بسیار زیادی تولید کرده است. آهنگ هایی که ممکن است گاهی اوقات بسیار بی محتوا یا حتی کیچ باشند، اما می توان آنها را از شعر نیز گرفت! آنها معنا، بیان خاص و تصاویر خود را دارند—بنابراین دریای بی پایانی از موضوعات زننده یا مهمل است که به هم مرتبط می شوند و شگفت آور نیز هستند. این آهنگ ها بر خلاف شعرهایی که در مدرسه از حفظ بودیم، در ذهن مردم می مانند، حتی اگر نتوانید بنویسید، می توانید یک آهنگ را از بر باشید.مدرسه رفتن در بیروت، معمولاً با پخش شدن آهنگ های فیروز از رادیو ماشین همراه بود و موسیقی او همواره برای ما معانی بیپایانی خلق میکرد. برای ما، این موسیقی او بود که با آن بیدار می شدیم و روز را شروع می کردیم—که معمولاً با ارزش ترین زمان روز بود. وقتی نمی توانستی آنرا بشنوی هم، مثل مجازات بود.شما همچنین متاسف می شدید زیرا بعد از جنگ، چیزهای زیبایی که او درباره آنها می خواند دیگر وجود نداشت. غم انگیزترین لحظه زمانی است که شهر شما بمباران می شود و کسی در جایی آهنگ فیروز را پخش می کند.فیروز آهنگ های برجسته ای از دوران جنگ دارد. او ده ها سال آواز خوانده است و خانواده اش صدها، شاید هزاران آهنگ شگفت انگیز برای او نوشته اند. کارنامه کاری او فوق العاده غنی است و در طول دهه ها گسترش یافته است. صباح، همونطور که در جایی خواندم حدود 3000 آهنگ ضبط کرده است. _این مساله به ایده زندگی موسیقیایی که شما اشاره کردید برمی گردد؛ یعنی موسیقی به عنوان ترکیبی از قطعات یا نت هایی فهمیده می شود که افراد برای ایجاد یک آوای جمعی با آن ارتباط برقرار می کنند، همانطور که گفتید، معانی و استعاره های بی پایانی را ترسیم می کند، مانند نحوه یافتن اشتراکات، یا هم سرایی ها.
من احساس می کنم این ساختار زیربنایی است که ترکیب بندی کار شما را نشان می دهد. آثار منفرد به نتهایی در ترکیبی بزرگتر تبدیل شده که یک هم پوشانی غنی و مادی را بیان میکند و در نتیجه یک موقعیت محسوس از فرمالیسم به عنوان یک اختصار مینیمالیستی ایجاد می شود.به عنوان مثال، شما به پیچیدگیهای گام موسیقی عرب که توسط موسیقی پاپ کاهش یافته است، اشاره کردید. با در نظر گرفتن این مساله، چگونه این موضوع را از طریق نقاشی های خود کندوکاو می کنید؟ آنها چگونه خلق می شوند؟
* این مساله برای من به همان اندازه که عقلانی است، شهودی نیز هست. به همین دلیل است که من رسانه نقاشی را دوست دارم. من همچنین عاشق برخی از آهنگها و موسیقیهای کیچ هستم که در طول جنگها خلق شدهاند – تأثیرات من از اینها آنقدر متنوع است که نمیتوانم به آن اشاره کنم. چیزی که من دوست دارم آشفتگی درون چیزهاست. حالت وجودی، در ذهن من، نوعی عروج صوفیانه است. وقتی این اجازه -به هنرمند- داده شود، نقاشی نفس می کشد.نقاشی یک چیز کاملا شخصی است، برخلاف مجموعه چادرها یا دیگر کارهای من با تم اجتماعی. این خلوتی است که برای انجام دادن چیزها به آن نیاز دارم، همه این ارتباطات همواره در ذهن من هستند. پس از، از سرگذراندن انفجار 4 اوت در لبنان، یک سال طول کشید تا تساهلی که باید برای خود بخرج دهم یا صبری که باید بکنم، تا برای روند بهبودی ام اماده شوم را بفهمم. موسیقی بخشی از جریان شفای همیشگی از چیزهایی است که هرگز از آنها شفا نخواهیم یافت.نقاشی عالی است زیرا میتوانید چیزهای زیادی را با آن بیامیزید، از موسیقی گرفته تا مفاهیم جامعهشناختی، پژوهش، مردمشناسی و موسیقیشناسی. این مدیوم در عین حال نیز بسیار فیزیکی است. استفاده از قلم مو و رنگ شگفتانگیز است، زیرا شما میتوانید از محدودیتهای گفتار و پژوهش فراتر رفته و از طریق عمل نقاشی، بسیاری از مفاهیم را به سطح دیگری منتقل کنید.