نئو پلاستی سيسم
5/5 - (1 امتیاز)

نئو پلاستی سيسم نظريه هنری پيت موندريان نقاش و نظريه پرداز هلندی می باشد كه تاثيری عميق بر تحولات تجريدگری هندسی ناب و هنرو معماری مدرن داشته است. در نظام زيبايی شناسی نئوپلاستی سيسم، مسائل بازنمايی و فضای تصويری سه بعدی، خط های منحنی، كيفيت های احساس برانگيز بافت و سطح و جذابيت عاطفی رنگ، منتفی بودند.

اثر در سبک نئو پلاستي سيسم

فهرست مطالب

 نئو پلاستی سیسم ( شکل آفرینی نو ) ، هماهنگ و متناسب در ساختار

آیا مکتب انتزاعی بازهم استحاله میابد ؟ 

نئو پلاستی سیسم نظریه هنری پیت موندریان نقاش و نظریه پرداز هلندی می باشد که تاثیری عمیق بر تحولات تجریدگری  هندسی ناب و هنرو معماری مدرن داشته است. در نظام زیبایی شناسی نئوپلاستی سیسم، مسائل بازنمایی و فضای تصویری سه بعدی، خط های منحنی، کیفیت های احساس برانگیز بافت و سطح و جذابیت عاطفی رنگ، منتفی بودند.

اگرچه مندریان پس از مالویچ و کوپکا به انتزاع هندسی ناب دست یافت اما مسیری متمایز را در پی هدف خود انتخاب کرد که به نئوپلاستی سیسم منتهی گشت.

در سال های پیش از جنگ جهانی اول در هلند نیز همچون مسکو تحولاتی در زمینه هنر نوین رخ داد. محافل هنری مستقر در هلند در تماس نزدیک با پاریس بودند و کوبیسم برایشان همچون انگیزه قوی در دگرگونی زندگی عقلانی پدیدار گردید.

 وان دُئسبورگ این حالت ذهنی را چنین توصیف می کند ( در مکان های بسیار متفاوت و به شکل های بسیار مختلف، روحی پدیدار گردید و ناگهان سطح واقعیت را بلورین ساخت ). اما این روح نوین در هلند دقت مهندسی بیشتر، جنبه منطقی ترو توجه به جزئیات بیشتر طلب میکرد. ذائقه هلندی به سختگیری، دقت ، نظمپذیری رغبت نشان می داد و میل به آفرینش روح هندسی داشت.

در این زمان دو خط تحول به یکدیگر پیوستند و هسته شیوه ای نو را شکل دادند. اول تحول درونی خود هنر در کنکاش برای دستیابی هماهنگی عینی مطلق با تبدیل وسایل صوری به عناصر تشکیل دهنده شان و دوم تحول طراحی در زمینه صنعت و فناوری و معماری به سوی وضوح و خلوص کارکردی.

لیکن این نقاشان بودند که با آزمایشگری های بسیار به زیبائی شناسی نو صورت مرئی بخشیدند و حساسیت زمانه را برای تجربه خلوص کارکردی آماده کردند.

پیدایی جنبش دِاستیل و تشکیل شیوه نئوپلاستی سیسم توسط چه کسانی صورت گرفت و چگونه به معماری نوین راه یافت ؟

انتزاع پیِت موندریان به چه نوع جهاننگری میرسد؟

 پیت موندریان ( ۱۸۷۲- ۱۹۴۴ ) در سال ۱۹۱۰ از پاریس دیدن کرد و به علت وقوع جنگ از بازگشت به هلند باز ماند، و در همانجا دست به آزمایشگری زد، او از کوبیسم تحلیلی به بررسی هایی در زمینه استحاله نقش های هندسی منتزع از طبیعت پرداخت و در نتیجه به به ساده ترین عناصر نظم گرفته در شبکه ای از خطهای عمودی و افقی دست پیدا کرد.

مُندریان با ساده کردن بیش از حد برآن بود که تصویری بیافریند که به روشن ترین بیان روابط حاکم و هماهنگ را برشکلهای طبیعی ایجادکند و بتواند به یک – ریتم عام – همچون حرکت امواج به سوی اسکله دست یابد. ریتم مُندریان به مدد نقش های چلیپایی با یک ظرفیت عددی بیان میشدند و نقشمایه ها تحلیل یافته بودند.

پیت موندریان

در سال های ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ مندریان با دو هنرمند دیگر بارت وان دِرلِک و تئو وان دُئسبورگ آشنا شد. وان درلک ترکیب بندی هایی با رنگ های آبی ، زرد و قرمز میکشید که آنرا کنارگذاشته بود و متمایل به زمینه های موزون و متعادل با شکل های هندسی شده بود و دُئسبورگ از ۱۹۱۶ به بعد شکل های طبیعی را همچون پرده ورق بازان و رقصندگان به طرحی به هم بافته از شکل های زاویه دار بدل میکرد؛ در این زمینه سه نقاش نامبرده پی می برند که خاستگاه های مشترک دارند و تصمیم به همکاری باهم میگیرند چند تن از معماران و پیکره سازان نیز همچون پیتراوود  به آنان می پیوندند و بدینسان گروه استیل شکل میگیرد و نخستین مجله داستیل منتشر میشود.

مندریان تمامی معیار های بازنمائی را حذف میکند و همچون وان درلک به نظام سطوح راستگوشه و رنگهای اصلی برزمینه ساده میرسد. نوارهای سیاهی که سطح را به مستطیل مربع هایی متوالی بخش میکند و هرکدام در رنگ های اصلی سازمان میابند، گستره ای که در فضای دوبعدی آغاز و پایان می گیرد و نقشی از ساختار متعادل و هماهنگ از عناصر بسیط و عام می سازد، مُندریان این شیوه را نئوپلاستی سیسم ( شکل آفرینی نو ) می نامد.

 درقانون بنیادی نئوپلاستی سیسم هماهنگی عبارت از تعادل در تباین ها (کنتراست ها) عنوان میشود که این نکته به یکی از انگارهای سُرا بازمی گردد ( بنیادی ترین تباین ها همانا تباین مستتر در زاویه قائمه است) . تعادل پایدار با خطهای مستقیم عمودبرهم بیان می شود به تبع آن فقط خطهای همگرا از دوسوی زاویه قائمه را می توان در هنر بنیادی به کاربست. چون خطوطی که از هم می گذرند عمق را می نمایانند ودر نتیجه حالت مستوی سطح را مخدوش می کنند بنابراین خط ها باید آنچنان باریک رسم شوند که گویی به سطح متصلند این خطهای نواری متقاطع نظامی از حوزه های مستطیلی را که با رنگ مفصلبندی و پرمایه شده اند شکل می دهند.

قلمرو رنگ شامل دو بخش اساسی است از یکسو فام های اصلی قرمز آبی زرد و از سویی دیگر رنگ های سیاه و سفید و خاکستری تنها با این عناصر انتظام یافته برحسب روابط شکل و رنگ است که بیان هماهنگی بنیادی و عام میسر میشود و این هماهنگی از اشارات فردی و تداعی های بازنمائی کاملا مبرا است این معماری محض و هنری برخوردار از هماهنگی ناب است.

تمامی خروجی های ذهنی که با دیدن این آثار به دست می آید، باوجود سادگی و خلوص مفرطشان نه فقط یک شکل نو از زیبایی شناسی بلکه جهان نگری جدید را پیش می نهند که معماری و قالب های مرتبط با فناوری را دگرگون می سازد ، زیرا واضح مینمود که مهندسی نوین قادر خواهد بود دستاوردهای داستیل را به صورت ساختمان های معماری تحقق ببخشد زیرا عملا نوعی معماری متشکل از پشت بام های تخت با دیوارهای ساده پدید آمد. دریک فضای داخلی کارآمد نظامی خاص جایگزین شده بود که نخستین نقطه شکل گیری سبک بین المللی شناخته شد. سبکی که اوایل قرن بیستم بر ساختمان های عظیم مخصوصا آسمانخراش ها مسلط شد.

بنابراین روند دیگر تابلوی نقاشی چیزی بیش از یک نمونه راهنما و موضوعی برای تفکر می نمود بلکه نوعی شمایل ریاضی و فنی بود که روح خلاق از طریق آن می توانست به راز و نیاز با هماهنگی عالم و طبیعت بپردازد.

هنرمندان داستیل به تحول معماری در کلانشهر دست یافتند که اینبار هماهنگی دستافریده های بشر، بر طبیعت مسلط می شد و هنر و زندگی را به وحدت می رساند.

بیشتر انگارهای اخلاقی و فلسفی مرتبط با پلاستی سیسم نو یعنی حقیقت، قطعیت، وضوح، سازندگی، کارکردی، جمعی، عینیت و قانون بارها در نشریه های داستیل مورد تاکید قرار گرفت و مفهوم بنیادی که همانا، ( گِشتالتونگ ) آلمانی به معنای شکلگیری شکل آفرینی و شکلگرایی بود. طبیعت بیرونی به عنوان شاخص بیشکلی ، ابهام، اختیاری و غیرمعین انگاشته شد و از سوئی دیگر گشتالت مترادف با نظم اعمال شده از سوی انسان بر طبیعت بود و فرهنگی مستقل از طبیعت انگاشته شد.

وان دُئسبورگ می گفت ( هنرمند با نابودکردن تناسب های طبیعی تناسب های بنیادی تجسمی را پیش می نهد ). هنرمند به مدد این عناصر می تواند هماهنگی ویژه ای را بیافریند که نظمی معنوی را برجهان و زندگی مسلط کند و به تبیین این نظم بپردازد . دراین زمینه نئوپلاستیست ها و فوتوریست ها در ستایش ماشین هم داستان میشوند زیرا ماشین نیز نمونه از انظباط معنوی را در بر داشت که بوسیله آن آدمی بر جهان و طبیعت مسلط می گشت .