کتاب برت ویل ممکن است بهترین متن شایعه ساز در مورد صحنه هنر فرانسه در اوایل قرن بیستم باشد که مملو از بگومگو و مشاجره های به یاد ماندنی است، از جمله یکی از آنها که درباره ادعای فروپاشی دوستی آندره دراین و موریس دو ولامینک، دو نقاش برجسته جنبش فوویست است. او در جایی می نویسد:«آن دو دوست نبودند؟» و پاسخ می دهد:«آنها دوست بودند . . یا قبلا اینگونه بودند» سپس ادعا می کند که یک بار در خانه ولامینک مخفی شده و به صحبت های فردی ناشناس گوش می دهد که نقاش را توهین و سرزنش می کند. او این مکالمه آشکار را به طور کامل بازنویسی می کند و هر بار که ولامینک در پاسخ هایش با لکنت صحبت می کند، بر آن تاکید می کند. در میان همه شنیده ها در تاریخ هنر، روایت هایی از برخی رویدادهای برجسته نیز به چشم می خورد، مانند نمایش بدنام آمدئو مودیلیانی در سال 1917 – که توسط ویل برگزار شده بود و تنها نمایشگاه انفرادی بود که مودیلیانی در طول زندگی خود داشت-. در آن زمان گالری ویل در نزدیکی یک ایستگاه پلیس قرار داشت و یک کمیسر از نقاشیهای زنان برهنه مودیلیانی خوشش نمی آمد و تهدید کرده بود که یک گروه از پلیس ها را برای برداشتن نقاشی ها می فرستد… به همین دلیل ویل نمایش را در اواسط افتتاحیه بست و خودش آثار را از روی دیوار برداشت و در نهایت مجبور شد برای جبران خسارت به فروشنده اصلی مودیلیانی، نقاشی ها را شخصاً بخرد. امروزه آثار مشابه آن نقاشیها بیش از 100 میلیون دلار به فروش میرسد.پیام کلی این کتاب؛ مقاومت های زنان در برابر دنیای هنری نخبه گرا و تحت سلطه مردان است. البته این مساله تا حدی به این دلیل است که گالری او در سال 1926بسته شد، 15 سال قبل از آن نیز در میان فشار نازی ها، که آن زمان فرانسه را اشغال کرده بودند برچیده شده بود.ویل در پایان می نویسد که موفقیت مالی الزاماً به معنای داشتن استعداد واقعی نیست. بر حسب اتفاق در مورد حرف های او می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ برخی از هنرمندانی که ویل می گفت فروش خوبی داشته اند مانند آندره لوته، اکنون اساساً شخص خاصی نیستند. در مقابل، برخی از شخصیتهایی که در حاشیه قرار داشتند مانند متا واکس واریک فولر که مجسمهساز مرتبط با رنسانس هارلم- نهضت هنری و ادبی آمریکائیان آفریقاییتبار- بود، آثارش در حال حاضر در دوسالانه ونیز وجود دارد.اکنون مانند آن زمان، از نظر تاریخی هنر، شرطبندی بزرگ روی ستارههایی که در دنیای هنر درخشان هستند، اغلب یک بازی بازنده است و منجر به سودهای مالی کوتاهمدت و چیزهای کوچکی مانند شهرت لحظهای زودگذر میشود؛ ویل می نویسد: چرا حتی باید در این خصوص به زحمت بیفتیم؟ او همچنین درباره دلالان میگوید: «ممکن است تعداد کمی با این بازی خطرناک بازی کرده باشند و متأسفانه اکنون بزرگترین قربانیان آن هستند. درس سختی است، اما مفید خواهد بود.»
در اوایل افتتاح گالری B در سال 1901، موفقیتهای بزرگی به دست آمد، از جمله نمایش آثار پیکاسو که در سال تأسیس گالری به نمایش درآمد. این نمایش شامل اثر« Le Moulin de la Galette1900» بود، -یک اثر مهم قدیمی که اکنون در مالکیت موزه گوگنهایم در نیویورک است-که او آن را به قیمت 250 فرانک به ناشر روزنامه آلفرد هاک فروخت. او می نویسد: «حداقل کلکسیونرهایی وجود داشتند (البته خیلی کم!) که به نقاشان نوظهور علاقه مند بودند. (اصطلاح «نو ظهور» تا همین اواخر نیز وجود نداشت، اما در اینجا یک واژه کاربردی است، زیرا سبک نثر ویل بسیار خاص بود.)_این کتاب مملو از نام بسیاری از هنرمندان است که برای بیشتر افراد ناآشنا است، زیرا او تقریباً هر برنامه ای را که انجام می داد لیست می کرد و این کار را صرفاً با تکیه بر نام خانوادگی افراد انجام می داد. (ویراستاران کتاب یک لغت نامه تقریباً 500 نفری را گردآوری کرده اند، اما نشان می دهد که عقب و جلو کردن صفحات سود چندانی ندارد.) این شیوه فهرست نویسی اطلاعات می تواند کمی دست و پا گیر باشد، اما با در نظر گرفتن انحراف از بحث های ویل آنهم با استفاده از صحبت های تخصصی در مورد صحنه هنری پاریس، تعدیل می شوند.