متن تاثیرگذار ارنست گامبریچ، به نام داستان هنر (1950) یکی از پرخوانندهترین پیش درآمدهای تاریخ هنر غرب است. با این حال، این اثر در چاپ اول خود، حتی به یک زن نیز اشاره نکرده و در ویرایشهای بعدی فقط از یک فرد (کته کلویتس) نام برده است. در سپتامبر 2022، کیتی هسل، مورخ هنر بریتانیایی، به این از قلم افتادگی واکنش نشان داد و نسخهای از تاریخ هنر خود را به نام «داستان هنر بدون مردان» منتشر کرد. این کتاب به سرعت به یکی از پرفروشترینها تبدیل شد که به آثار شگفت بسیاری از هنرمندان بزرگ زن در تاریخ که تحت الشعاع قرار گرفتهاند میپردازد و به نوعی آن را دوباره بازنویسی میکند. مانند اثر قطور گامبریچ، داستان هنر بدون مردان نیز، گستره وسیعی از تاریخ هنر را طی میکند که 500 سال از زمان رنسانس را در بر میگیرد. با این حال، هسل، ملاک سنتی هنر غربی را برمیچیند، زنان را با قاطعیت در قلب روایت جای میدهد، در زندگی و شیوههای هنری آنها کندوکاو میکند و آنها را در زمینههای تاریخی، اجتماعی و سیاسی قرار میدهد.
کیتی هسل: از نویسندگی تا کیوریتوری و مستندسازی
هسل فراتر از کارش به عنوان یک مورخ هنر و نویسنده، یک نیروی فعال در دنیای هنر معاصر است. او خالق حساب کاربری بسیار محبوب اینستاگرام @thegreatwomenartists و پادکست «The Great Women Artists» است که در آن با هنرمندانی مانند مارینا آبراموویچ و لوباینا هیمید و همچنین نویسندگان تحسینشدهای مانند علی اسمیت و دبورا لوی گفتگوهای روشنگری انجام داده است. او همچنین نمایشگاههایی را در گالریهای معتبر مانند ویکتوریا میرو، کاسمین و استفن فریدمن کیوریت کرده است. در فوریه 2019، او از طبقه چهارم تیت مدرن برای Tate Lates استفاده کرد و بیانیه برجستهای را در مورد اهمیت زنان هنرمند در هنر معاصر ارائه نمود.
هسل همچنین روایت پردازی دوست داشتنی و قابل فهم خود را به دنیای رسانه و صفحات گسترده نیز معطوف کرده است. او مستندهایی را برای بیبیسی نوشته و ارائه میکند، مانند «داخل موزهها: آرتمیسیا جنتیلسکی-نقاش-» (2020) و «هنر در بیبیسی: مونه –فرانسوی سرکش» (2022) و همچنین در ستونی ثابت، بولتن هنری زنان بزرگ را برای گاردین می نویسد.
به پاس قدردانی از دستاوردهایش، هسل در سال 2021 مفتخر به قرار گرفتن در فهرست فوربس 30 Under 30 شد. او در سال 2022 به عنوان سرپرست کیوریتوری خانه تاریخی و فضای هنری چارلستون در شرق ساسکس انتخاب گشت و در سال 2023 نیز همکار مدعو در دانشگاه کمبریج شد.
در این مصاحبه، هسل در مورد کتاب داستان هنر بدون مردان صحبت میکند، اینکه چرا هنر برای او اهمیت دارد و چگونه تلاش میکند برای بسیاری از مردم، تا جای ممکن آنرا قابل دسترسی کند. او همچنین درباره یکی از مصاحبه شوندگان مورد علاقه خود در پادکست GWA صحبت می کند و یکی از هنرمندان تاریخ را نام می برد که بیشتر از همه دوست دارد با او ملاقات کند.
تاثیر هنرمندان در درک جهان
_شما در مورد اینکه چگونه به عنوان یک کودک با بازدید از موزه ها هنر را کشف کردید و چگونه این امر باعث برانگیختن علاقه شما شد، صحبت کرده اید. چرا فکر می کنید هنر روی شما تاثیر گذاشته است؟
* من هنرمندان را تحسین می کنم. آنها یک زبان بصری ایجاد می کنند که همانطور که پسر هنرمند پائولا رگو، نیک ویلینگ، در پادکست من گفت، «می تواند شما را به جایی ببرد که قبلاً هیچ کس در آنجا نبوده است، و تصویری را که بی درنگ می توانیم تشخیص دهیم» به شما بازگرداند. هنرمندان می توانند به شما کمک کنند تا درک کنید که درباره جهان و خودتان چه احساسی دارید و می توانند به شما در تصمیم گیری در زندگی کمک کنند.
من اخیراً با الهام از نظر فردی که به یکی از مراسم امضا کتاب من آمد و پرسید: آنها برای «درمان» شکست احساسی، به چه چیزی می توانند نگاه کنند، برای گاردین قطعه ای در مورد آن نوشتم. این امر باعث شد ببینم که چگونه آثار هنری مانند کارهای پائولا رگو می توانند در سطوح مختلف با ما ارتباط برقرار کنند. در آن مقاله، من در مورد کارهای شبرنگ تریسی امین می نویسم که شامل عباراتی اند مانند «شجاع باش» یا «زندگی با فردی که دوستش ندارید جرم است» و همچنین تصاویر نجیدکا کراسبی در مورد پیچیدگی مادر شدن، و تصویر غم انگیز گلوک از عشق یکطرفه.
پادکست The Great Women Artists
_چرا پادکست The Great Women Artists را شروع کردید؟
* می خواستم دلیل «چرا» را بفهمم. اینکه چرا یک هنرمند اینقدر بزرگ تلقی می شد؟ چرا کار آنها مهم بود؟ چرا آن آثار مشخص را خلق کردند؟ و همچنین این که چگونه آنها به این موضوع رسیدند. مانند بسیاری از ما، هنرمندانی هستند که فوراً به آنها علاقه پیدا نمی کنیم. اما پس از شناختن شان، به جالب ترین افراد برای ما تبدیل می شوند.
_ به واسطه پادکست خود، با افراد فوق العاده ای صحبت کرده اید. آیا مصاحبه خاصی وجود دارد که از بقیه متمایز باشد؟
*من با افراد شگفت انگیزی صحبت کرده ام، اما مطمئناً، یک مصاحبه که به ذهن ام می آید، با فیلیدا بارلو است که به تازگی درگذشته است. من بسیار شکرگزارم که توانستم با او مصاحبه کنم و بسیار خوش شانس هستم که فایل ضبط آن مکالمه وجود دارد. پس از مرگ او، من برگشتم و دوباره به آن گوش دادم_ شگفتانگیز است که هنوز هم میتوانم از آن مکالمه یاد بگیرم.
داستان هنر بدون مردان
_ شما اخیراً اولین کتاب خود را منتشر کرده اید، داستان هنر بدون مردان. (2022)در گفتگوی خود با راسل تووی و رابرت دیامنت برای پادکست «Talk Art»، خود را توصیف میکنید که در مدرسه با خواندن و نوشتن دست و پنجه نرم میکنید. این مبارزه تا چه حد بر نحوه رویکرد شما در کاری که انجام می دهید تاثیر گذاشت؟
*من همیشه برای یادگیری درمورد هنر و هنرمندان پراز اشتیاق بودهام، اما گاهی اوقات هنگام خواندن متون نمایشگاهی و مجلات دانشگاهی با آنها کلنجار میروم. من میخواستم هنگام صحبت در مورد هنر، زبان خودم را بسازم، زبانی که برای من مفید بود و امیدوارم برای هر کسی با هر سطحی از دانش تاریخ هنر نیز جذاب باشد – فکر میکنم اگر تعداد بیشتری از ما با هم تعامل کنیم، گفتگوی شکل گرفته بسیار غنیتر و قویتر میشود. من همچنین به واکنش احساسی به هنر اعتقاد دارم، بنابراین همیشه پادکست خود را با یک سوال مقدماتی دراینباره که یک شخص در مقابل یک اثر چه احساسی را ممکن است تجربه کند شروع میکنم. من مجذوب این هستم که بدانم چه چیزی مردم را به چیزهای خاص میکشاند – از آنچه ممکن است یک مورخ هنر را به سمت یک هنرمند خاص بکشاند، آنقدر که تقریباً زندگی خود را وقف آن موضوع کند. من در سطح انسانی به آن علاقه دارم.
_ «داستان هنر بدون مردان» به این واقعیت مربوط میشود که گامبریج در اولین چاپ کتاب «داستان هنر» خود حتی به یک زن نیز اشاره نکرده و در چاپهای بعدی فقط از یک فرد-کته کلویتس- نام برده است. کتاب شما با تمرکز بر هنرمندان غیر مرد به این غیبت میپردازد. چگونه تصمیم گرفتید تا چه چیزی را در اثر قرار دهید؟
*من در گفتن این موضوع که گزارشی که ارائه میدهم تلاشی برای تبیین یک تاریخ هنر قطعی نیست، احتیاط میکنم؛ در واقع این یک کار غیرممکن است. گزارش من بسیار بالاتر از جایگاهی است که تاکنون در زندگیام ایستادهام، و معیار سنجش غرب را از درون فرهنگی که در آن بزرگ شدهام در هم میشکند. من معتقدم که هنر باید از دیدگاه و نظر شخصی نوشته شود، و کتاب من تا حد زیادی برداشت من از داستان هنر بدون مردان است.
امیدوارم این کتاب مردم را تشویق کند تا تفسیر های خود را از تاریخ هنر بنویسند. روز گذشته یک نقل قول عالی از شیلا هتی در مورد شکل دادن زبان خودمان پیدا کردم که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد:«تعداد افرادی که احساس میکنند باید خلاقانه بنویسند من را گیج میکند. چرا فکر میکنید این کاری است که باید به طور اکادمیک انجام دهید؟ چرا برای نوشتن به مدرک نیاز دارید؟ برای من هیچ معنایی ندارد. شما در 12 سالگی داستان مینوشتید. چرا باید به شما لقبی داده شود تا نویسنده شوید؟ تنها کاری که باید انجام دهید این است که بنویسید». این نقل قول به من کمک کرد تا به نوشتنم از تاریخ اعتبار دهم. وقتی جوانتر بودم، خیلی تلاش میکردم تا از یک سبک خاص پیروی کنم و بعد فکر کردم: هر کسی میتواند این کار را انجام دهد، آن را به روش خود انجام بدهد. هیچ فرمول مشخصی وجود ندارد.
فضای نقد هنر
_امروزه بحثی در مورد کمبود نقد هنری وجود دارد. احتمالاً بخشی از این کمبود به این دلیل است که مردم از قضاوت شدن میترسند زیرا از نوشتن آنچه فکر میکنند هراس زیادی دارند.
* فکر میکنم رسانههای اجتماعی نیز به این امر کمک کردهاند؛ زیرا در حالی که برای مردم، امکان به اشتراک گذاشتن دیدگاههایشان را در مورد هنر فراهم کرده است، میتواند فضای دلهرهآوری نیز باشد. من فکر میکنم دنیای هنر باید به افراد بیشتری اجازه دهد تا در مورد هنر نظر دهند. ضروری است که ما هنرمندانی از طیفی از تجربیات داشته باشیم؛ بلکه همچنین مورخان هنر، کیوریتوران و منتقدان متفاوتی نیز، که آنچه را روی دیوار موزههایمان میبینیم کیوریت کنند و در مورد هنر بنویسند.
_ شما در این مورد در ستون خود برای گاردین نوشتید – در مورد تسلط منتقدان هنر سفیدپوست مرد.
* درست است؛ در جایی که من در بریتانیا زندگی میکنم، به طیف وسیعتری از منتقدان در زمینهها، سنین و… مختلف نیاز داریم. نظرات و دیدگاههای متعدد ضروری است. در غیر این صورت، نهایتاً ما با یک روایت روبرو میشویم که مفید نیست. در مقالهام، درباره نقدهای شدید درباره جورجیا اوکیف و هیلما اف کلینت از منتقدان مرد نوشتم، زیرا آنها هنرمندان زن بودند.
هنرمندان نادیده گرفته شده
_شما در کتاب خود توجهات را به سمت بسیاری از هنرمندان نادیده گرفته شده میبرید. فصلی در کتاب شما در مورد «عصر بزرگ تجربیگرایی» وجود دارد که در آن من شیفته مطالعه در مورد هنرمند «جانت سوبل» شدم که سهم او در اکسپرسیونیسم آمریکایی نادیده گرفته شده است. همانطور که «آف کلینت» در رابطه با انتزاع، تحت الشعاع کاندینسکی قرار گرفته، به نظر میرسد سوبل، تحت الشعاع جکسون پولاک قرار گرفته است.
*سوبل یک هنرمند خودآموخته بود که در 45 سالگی نقاشی را آغاز کرد. کارهای او از احساسات و موسیقی الهام گرفته شده بود. به گفته منتقد کلمنت گرینبرگ، او یکی از اولین هنرمندانی بود که در زمینه نقاشی آمریکایی، تکنیک نقاشی «all-over» را به نمایش گذاشت. آثار او توجه پگی گوگنهایم را به خود جلب کرد، او نقاشی سوبل کهکشان راه شیری (1945) را در یک نمایشگاه انفرادی در سال 1946 به نمایش گذاشت. ظاهراً پولاک کار سوبل را دید و شیفته آن شد. با این وجود، چرا نقاشیهای موفق پولاک که در سال 1947 به جهانیان معرفی شدند، اینقدر شناخته شده هستند و آثار سوبل نه؟
کیوریتینگ
_ شما نمایشگاه Dissolving Realms (10 ژوئن تا 12 اوت 2022) را در گالری Kasmin کیوریت کردید، که شامل کارهایی از دیگر اکسپرسیونیستهای انتزاعی، لی کراسنر و هلن فرانکنتالر و نیز سوررئالیستهایی مانند لئونورا کارینگتون میشد – که همگی بخشی از کتاب شما بودند. آنها در کنار نقاشان معاصر نمایش داده شدند. کیوریتینگ، چه چیزی در مورد هنرمندان و هنر به شما آموخته که نوشتن-درمورد هنر- به شما یاد نداده است؟
*کیوریتوری یک تجربه است؛ شما نمیدانید به چه چیزی ختم میشود. در حالی که مورد نویسندگی، میتوانید تا زمانی که آن را طوری که میخواهید شکل ندادهاید، به نوشتن ادامه دهید، کیوریتوری میتواند ارتباطاتی را بگشاید که بهطور هیجانانگیزی پیش بینی نشده هستند. این تعاملات میتوانند بین نقاشیها در سطحی صرفاً بصری اتفاق بیفتند و من معتقدم که در این راه، چیزهای زیادی وجود دارد که از کار کردن با هنرمندان و گوش دادن به آنها میتوان آموخت.
بسیاری از هنرمندان در Dissolving Realms یکدیگر را میشناختند – مانند فرانکنتالر و کراسنر یا یاکنوویچ و شوورینگ و _ نمایش آثارشان با هم جالب بود. اما من همچنین دوست داشتم هنرمندان جوانتر معاصر را در تعامل با هنرمندانی از نسلهای دیگر معرفی کنم – برای مثال، لوئیز جیوانلی را بین کراسنر و هواردنا پیندل قرار دادم یا آثار سدریک چیسوم را در نزدیکی آثار لئونورا کارینگتون، جیک گروال، و آنتونیا شوورینگ قرار دادم.
فصل جدید
_سختترین فصل کتاب برای نوشتن چه بود؟
دشوارترین فصل برای نوشتن، قسمت پنجم بود که از سال 2000 تا زمان انتشار را پوشش میدهد، زیرا خوشبختانه، برخلاف فصلهای قبلی – اطلاعات فراوانی در مورد هنرمندان غیر مرد وجود داشت که میشد از آنها اقتباس کرد. اما چیزی که ما همچنین دیدیم این است که دنیای هنر با چه سرعتی در حال گشوده شدن و تغییر است. من به اندازه کافی خوش شانس بودم که با بسیاری از چهرههایی که در خط مقدم این تغییر بودهاند صحبت کنم، خواه در مورد استعمارزدایی، بازنمایی یا ظهور مجدد هنر مردمی باشد. من با هنرمندانی مانند کارا واکر، دوریس سالسدو، جولی مهرتو، کائو فی، بهارتی خر، میکالن توماس، نجیدکا آکونیلی کراسبی، لینیت یادوم-بواکیه، تویین اوجیه اودوتولا و شانتال جوف صحبت کردم.
داستان بدون پایان هنر
_فصل آخر کناب گامبریچ، در ویرایش دوم، عنوانی با مضمون «داستانی بدون پایان» دارد. شما یک نمایش را در ویکتوریا میرو با عنوان «داستان هنر چنان که هنوز هم در حال نوشته شدن است» در سال 2022 کیوریت کردید. ممکن است در این مورد صحبت کنید؟
- فکر کردن به اینکه گامبریچ کتاب خود را در دوره پس از جنگ جهانی دوم نوشت و من نیز کتابم را در سال 2020 نوشتم جالب است. از جهات مختلف، این دو برهه، زمان اتمام کتاب هستند؛ زمانهایی که همه چیز در حال تغییر بود؛ من نوشتهام را در بستر تغییرات عمده اجتماعی و سیاسی و در طول همهگیری کووید-۱۹ نوشتم. مانند فصل آخر کتاب، نمایشگاه ویکتوریا میرو با هدف گرد هم آوردن هنرمندانی که جنبش ها و سبکهای 20 سال گذشته را تعیین میکنند، برگزار شد. کسانی که در سبک کلاژ کار می کنند، مانند؛ وانگچی موتو، دبورا رابرتز و ماریا بریو. کسانی که در مجسمه سازی نوآوری می کنند، مانند؛ سارا سی. عکاس؛ زنله موهولی، هنرمندانی مانند سلیا پل و امی شرالد که در سبک پرتره کار می کنند و نقاشانی مانند تریسی امین و فلورا یوخنوویچ.
البته، نوشتن در مورد حرفه هنرمندانی که هنوز درحال پیشرفت اند یا برای برخی که تازه شروع کرده اند، غیرممکن است، اما نکته ای که در مورد کتاب نوشتن وجود دارد این است که باید خطی باشد. با وجود اینکه کتاب من هنرمندان را در فصلهای -متفاوت- قرار میدهد، اما آنها نتیجه طبقهبندی نیستند، بلکه طبقه بندی ها نتیجه -وجود- هنرمندان هستند. عنوان نمایش ویکتوریا میرو فرصتی برای نشان دادن این واقعیت بود که داستان هنر امری قطعی نیست، بلکه داستانی است که همچنان در حال تکامل است و بازنویسی روز به روز آن ادامه دارد.
_هنرمندانی را که تمایل دارید به آنها عکس العمل نشان دهید چگونه تعریف میکنید؟
*من شیفته هر چیزی که واکنش غریزی در من ایجاد میکند میشوم. من عاشق سفال، تاپستری، آنی آلبرز، مجسمه های سیمی روت آساوا، عکاسی فرانچسکا وودمن و سیندی شرمن، جنی هولزر و زوئی لئونارد و همچنین مجذوب دختران چریکی هستم. من برای نقاشان احترام زیادی قائلم. در فصل آخر کتاب، من درباره هنرمندانی مانند جده فدوجوتیمی بحث میکنم. او کسی است که من تماماً تحت تاثیر نحوه خلق زبان حاصل از رنگش قرار گرفتهام.
_شما شش هفته را در نیویورک صرف ارتقا چاپ کتاب خود کردید. اگر میتوانستید فصل دیگری را بر اساس آنچه در آنجا دیدید بنویسید، چه هنرمند دیگری را در کتاب میگنجاندید؟
*وقتی آنجا بودم، با هنرمندانی مانند مرلین مینتر و کیکی اسمیت برای پادکست مصاحبه کردم. اگر میتوانستم فصلی به کتاب اضافه کنم، آنها را در آن قسمت قرار میدادم. در TEFAF در نیویورک، کارهای مارتا جونگویرس را دیدم. او در کتاب نیست؛ کاش میبود. شما میتوانید ضرب قلم او را از کیلومترها دورتر تشخیص دهید.
_در پایان پادکستهایتان، از هر مهمان میپرسیدید که با کدام هنرمند زن از هر دورهای شام خواهد خورد. شما با چه کسی شام خواهید خورد؟
- نقاش دوره باروک ایتالیایی، آرتمیسیا جنتیلسچی باید در میان موفقترین هنرمندان قرن هفدهم به حساب آید. او 400 سال پیش آثاری خلق کرد که هنوز در سطحی عمیقاً شخصی با من ارتباط برقرار میکنند. شجاعت او برای نقاش بودن در برابر افراد آن زمان فوق العاده است – او راه را برای هنرمندان بسیاری هموار کرد. به نقل از او در نامه ای که سال 1649 به یکی از حامیانش نوشت: «من به شما اینکه یک زن چه کاری می تواند انجام دهد را نشان خواهم داد».
نویسنده: عاطفه وکیلی
منبع: