برگزاری نمایشگاه‌های داخلی و بین‌المللی

مسعود کشمیری تحصیلات هنری خود را از دبیرستان آغاز کرد و در دانشگاه به ادامه و تکمیل آن پرداخت. وی از جمله هنرمندانی است که فضای کاری او در مسیری مشخص، ثابت بوده و به گفتهٔ خود، تنها مسیر تکامل را پی گرفته است. سبک کاری او بیشتر فیگوراتیو و بین دو سبک رئال و سوررئال است؛ کشف در آثار او در همین فضای تلفیقی اتفاق می‌افتد. درست است که فیگورهای او در پس‌زمینه‌ای تخت و در حالتی رئال‌گونه قرار دارند، اما او فیگورها را در حالت‌ها، موقعیت‌ها و اغراق‌هایی قرار  می‌دهد که از فضای رئال صرف خارج می‌شوند. او در آثارش سعی دارد همچنان بر فضای هم عصر خود تأکید داشته باشد. مرز بین بودن و نبودن و گنگی پرتره‌های او نشان‌گر فضای معاصر اوست. چیرگی فضای فیگوراتیو در آثار او آنچنان قوی است که تنهٔ درختان هم در آثارش، معنی فیگوری انسانی دارند.در آثار او مدل‌ها صرفاً برای بیان خصوصیات فردی حضور ندارند؛ به علت تحصیلات تکمیلی در زمینهٔ انیمیشن و علاقهٔ او به فضای فیلم‌‌ها، گویی مدل‌ها بازیگرانی‌اند که کشمیری آن‌ها را کارگردانی می‌کند. نقاشی برای او به گفتهٔ خودش نوعی کارگردانی تصویر است؛ این‌گونه که عنصر ارتباط برای او در نقاشی از داشتن علم و دانش هنری مخاطب ضروری‌تر است.حساسیت او در انتخاب نوع ژست مدل‌ها، نشان‌دهندهٔ مهارت او در زمینهٔ کار پرتره است. گویی او عکاسی چیره‌دست و در حال نظارهٔ روند زندگی روزمره یک فرد است که ناگهان لحظه‌ای را شکار می‌کند. او با انتخاب رنگ‌های معاصر و خلق موقعیت در ژست‌ مدل‌های خود، فضای رئال را شکسته و آن‌ها را به سبکی مختص خود بدل می‌کند.اگرچه عنصر زن در آثار او بیش از مسائل دیگر به چشم می‌خورد و او به زنانگی در آثارش می‌پردازد، اما اعتقاد دارد نگاه فمنیستی و تأکید جامعه‌شناسانه ندارد و فقط برای وجود بیان حسی و فرمی بیشتر در فیگور زن، به آن‌ها می‌پردازد. او خیلی شفاف بیان می‌کند که نمی‌خواهد نقاش بخشی از جامعهٔ خود، یعنی زنان باشد و به بیان مشکلات آن‌ها بپردازد.نقطهٔ مشترک آثار کشمیری، بازنمایی پیکرهٔ زنان و پس‌زمینهٔ تخت و خاموش است. او به پوشش و زیورآلات آن‌ها با وسواس زیادی پرداخته است. نوع پوشش و لباس تا حد زیادی به کیفیت درونی افراد، نوع شخصیت و طبقهٔ اجتماعی آن‌ها اشاره می‌کند. غیر از پرداختن به لباس و پررنگ شدن مفهوم پوشش، که تیپ‌های هنری را بازنمایی می‌کند، وی با پرداختن به پیکره‌ها و حالت دست‌ها، به درونیات بیشتر و کیفیت روحیات آن‌ها اشاره می‌کند.در برخی از آثار وی، سر پیکره‌ها کمی بزرگتر از حالت معمول و طبیعی است. آن‌ها به گونه‌ای در کادر قرار گرفته‌اند که بخشی از سرشان در کادر نیست یا سرشان تقریباً در بالاترین نقطهٔ کادر تمام و فقط بخشی از پاها در تصاویر دیده می‌شود. آن‌ها در هیچ اثری به صورت تمام قد حضور ندارند. با این شیوه، دستان پیکره‌ها در میانهٔ کادر از لحاظ فرم و محتوا جلب توجه می‌کند. دست‌ها گاهی بر روی هم گذاشته شده، گاه بخشی از لباسشان را گرفته و گاهی صورت را پوشانده است. این پیکرها شکننده، ساکت، خاموش و در تعلیق فرو رفته‌اند. دستان آن‌ها با رگ‌های برجسته، انگار از صورت‌هایشان پیرتر است. چین و چروک دست‌ها همچون چین و چروک لباس‌هاست. دست‌ها نوعی از تردید و سستی را با خود به همراه دارند. قرارگیری این پیکره‌ها در مرکز تابلو و بر پس زمینه‌ای تخت و ساکن آن‌ها را در مرکز توجه و دید قرارداده است. از سویی دیگر بین پیکره‌های بازنمایی شده و پس‌زمینهٔ تخت و ساکن، تضادی دیده می‌شود؛ این تضاد، پیکره‌ها را در عین حال از فضا جدا و بیگانه می‌کند. آن‌ها با هیچ فضایی در تعامل نیستند و جدا افتاده‌اند. با چین و چروک پارچه‌ها، بخشی از آن‌ها پنهان شده است. آیا این لباس‌ها رازی را می‌پوشانند؟ گاه چند لباس بر روی هم پوشانده شده‌است؛ این پوشش‌ها لایه‌لایه و آنقدر زیادند که تن را پنهان می‌کنند و تن جدیدی را شکل می‌دهند. گرچه لباس‌ها فقط بخش‌هایی را می‌پوشانند، اما دستان و پرترهٔ پیکره‌ها پرده از آن برمی‌دارند. نوع پوشش هر چند بخشی از روحیه و شخصیت افراد را نشان می‌دهد، اما بخش‌هایی از شخصیت آن‌ها را نیز پنهان می‌کند. گویی ناپایداری و شکنندگی تن آدمی را می‌پوشانند هرچند به تمامی ممکن نیست. در آثار مسعود کشمیری بر بخش‌های پنهان تأکید می‌شود. اگرچه لباس‌ها و پوشش اغلب پیکره‌ها رنگین تصویر شده، اما نوعی کسالت و بی‌نوایی در صورت، دست‌ها و نگاهشان نهفته است.کشمیری در خصوص تصویرسازی‌هایش در مصاحبه‌ای می‌گوید:

«من بسیار به متن وفادارم و همیشه سعی می‏‌کنم خصوصیات متن در کارم وجود داشته باشد و همانطور که گفتم سعی می‏‌کنم فضای اثر نیز در تصویرسازی قابل مشاهده باشد. به علاوه به شخصیت‎پردازی نیز بسیار اهمیت می‏‌دهم و برایم بسیار مهم است که هر شخصیت با چه ویژگی‎هایی روی کاغذ خواهد آمد؛ اما در مورد فضای کارهای تصویرگری‎ام باید بگویم این ارتباطی است که در تصویرگری و نقاشی‏‌های من نیز وجود دارد. من از تکنیک و فضایی استفاده می‏‌کنم که خیلی نوستالژیک است و به قول آقای آغداشلو، در یادداشتی که برای نمایشگاه من نوشته‌اند، ما را به کارهایی که در دهه‌های قبل دیده‎ایم ارجاع می‏‌دهد. همهٔ این‎ها علایق من بود و به همین دلیل دوست داشتم در کارم وجود داشته باشد، اما در عین حال اگر می‏‌خواستم مانند آن‌ها کار کنم، آثارم هیچ ارزشی نداشت. در واقع من نوستالژی آن شیوه‎های تصویرگری را در کارهایم بروز می‏‌دهم؛ هرچند سعی می‏‌کنم فضا در این آثار کاملاً نو و معاصر باشد.» یا در جایی دیگر دربارهٔ چگونگی تأثیر تاریخ و سبک کلاسیک در آثارش می‌گوید: «من همیشه درگیر آثار خیلی خوب تاریخ هنر بوده‏‌ام: از کارهای قرون وسطایی گرفته تاداوینچی، رافائل، رامبراند، آثار رئالیست‎‌ها، امپرسیونیست‌ها و …. من عاشقانه آثار این هنرمندان را دوست دارم و هرچه بیشتر کار می‏‌کنم بیشتر حس ستایش آثار این هنرمندان در من به وجود می‏‌آید؛ اما در کار خودم باید از نظر تکنیک چیزی کار می‌‏کردم که نه رئالیستی باشد، با اینکه از رئالیسم استفاده می‌‏کنم، نه امپرسیونیستی باشد، هرچند همیشه “آن‎” امپرسیونیستی در کارهایم وجود دارد.من هیچ‌گاه سعی نکردم به شکلی نقاشی کنم که به گرافیک یا تصویرسازی نزدیک باشد. من نقاشی را کاملاً مطلق می‌بینم؛ با این حال تجربیات رشته‏‌های دیگر خیلی به من و کارم کمک کرد. شاید اگر این تجربیات نبود چنین فضایی در کارهای من ایجاد می‏‌شد. من خودم خیلی از این موضوع خوشحال هستم.»

آیدین آغداشلو دربارهٔ مسعود کشمیری می‌نویسد: «نقاشی‌های مسعود کشمیری سهم و نقش نقاشی کارآمد و استادکاری چیره‌دست را اعلام می‌کنند که همراه با جمعی قابل توجه، به نقاشی واقع‌گرای امروزی شده می‌پردازند و حاصلی درخور باقی می‌گذارند.نقاشی‌های این مجموعه به طور عمده به تصویرگری زنان و دختران جوانِ اغلب ایستاده اختصاص پیدا کرده‌اند و اشاره به نگاه شیفته و جستجوی مداوم او در این زمینه دارند؛ نقاشی‌هایی که از حیث شیوه و روش کار، یادآور تصویرگری‌های استادانهٔ نقاشان و تصویرگران مجله‌های معتبر آمریکایی دهه‌های پنجاه و شصت میلادی‌اند که با ضربه‌های غلیظ و ماهرانه از کار درمی‌آمدند و از همین‌جاست که اتصال و ارتباط کار او با «تصویرگری» محکم و مشخص می‌شود و این همسانی و هماهنگی، نه نقصان، که علامت امتیاز و خلوص کار اوست.زن ها و دختران نقاشی‌های او اغلب کار مشخصی نمی‌کنند و هرچند در حالت‌هایی عادی و در رفتاری ساده و بی تکلف، و بی هیچ پیامی، پیش‌روی نقاش «پز» گرفته‌اند، اما به نظر می‌رسد که بیشتر به صرف زن بودنشان است که انتخاب و توجیه می‌شوند و وقتی در قابی و لحظه‌ای تصادفی از زندگی روزمره قرار می‌گیرند، حسی از پیرامون دلخواه و انتخاب‌شدهٔ نقاش را در خود جای می‌دهند.

مسعود کشمیری طراحی توانمند نیز است و جز طرح‌هایی نرم و راحت از آدم‌های نشسته در اتاق و اتاق‌هایی در انتظار آدم‌ها، تصویرگری به شیوه‌های «کمیک بوک»ها و قصه‌های مصوّر معمول قرن گذشته را هم با مهارت انجام و ادامه می‌دهد و زمینهٔ این «روایت‌گر» بودن او را هم از جاهای دوری، مثلاً کارهای «ان.سی وایت» و نقاشان و تصویرگران معتبر دیگرِ دههٔ چهل میلادی، می‌شود سراغ گرفت.باید خوشحال باشیم که نقاشی چنین توانمند و بااستعداد در میان ما حضور دارد و کار می‌کند و معاصر است؛ بی آن‌که به خاطر معاصر بودن، چیره‌دستی و شیوه و معنا و اشتیاق خود را وا بگذارد و فراموش کند.»همانطور که در بالا مطرح کردیم، تصویرسازی بخش قابل توجهی از فعالیت حرفه‌ای مسعود کشمیری است و به همین منظور نگاهی به کارنامهٔ تصویرسازی‌های او می‌اندازیم.

کتاب‌شناسی: