صحبتهای مهندس کاظمی در مورد دلالت تاریخی برای چرایی اقتصاد هنر
قانون توسعه کشور که میدانید برنامههای پنج ساله است موضوعی با عنوان اقتصاد فرهنگ و هنر مطرح شده است. عمر این بحث اقتصاد فرهنگ و هنر بیست و پنج سال است، اگرچه جریانش تاریخی بوده و چیز جدیدی نبوده، اما طرحش در برنامهریزی کشور بیست و پنج سال است. وخیلی نمیشود نسبت به دستاوردها و رشد آن قضاوت به موقعی کرد، باید زمان بگذرد و چند دهه سپری شود تا ببینیم چگونه بوده و چگونه خواهد بود. در بحث چرایی اقتصاد هنر من نکاتی را عرض میکنم. یکی اینکه باید ما به موضوعی بپردازیم که دلالت تاریخی دارد، موضوع اقتصاد فرهنگ و به ویژه اقتصاد هنر، یعنی کشور ایران به دلیل موقعیت سرزمینی و اقلیمی، بین جهان شرق و غرب قرار داشته است و درطول سدههای گوناگون ناقل بین آثار هنری و کالاهای تزیینی بود.
آنچه که امروز به عنوان هنرهای سنتی و اشیای دکوراسیونی مطرح میشود را ایرانیها بین شرق و غرب مبادله میکردند و خودشان هم تولید میکردند، در واقع میاندار جاده ابربشم بودند که یکی از کالاها همین آثار هنری است. با همین دلیل من دو تا شاهد را عرض میکنم یکی در شهرهای مهم ما، شهرهایی که پایتخت بودند و شهرهای درجه دو، بازارهایی وجود داشت به نام بازارهای قیصریه. امروز در قزوین این بازار هست، در اصفهان هم وجود دارد. بازار قیصریه تفاوتهای کاربردی با سایر بازارهای ما دارد. یکی اینکه طولش کوتاهتر است، عرض بازار خیلی بزرگتر از بازارهای دیگر است، سقف بلندتری نسبت به بازارهای دیگر دارد و تزئیینات معماری خیلی زیبایی دارد. این تفاوتها نشان میدهد کالایی که در قیصریه عرضه میشده است کالایی نفیس و ارزشمندی بوده مثل کالاهای هنری. این مثال خیلی معروف “که به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش نمیکشند” ناظر بر همین است که این بازار قیصریه بازار ارزشمندی بوده است. امروزه هم در میدان نقش جهان اصفهان و مقابل مسجد شاه سابق این بازار وجود دارد. امروز هم صنایع فاخر ایران و اصفهان در این بازار عرضه میشود و این بحث حداقل چهارصد ساله است.
مثال دیگر بزنم، اگر دوستان ونیز تشریف برده باشند کانال اصلی ونیز یک بنای بسیار زیبای چهارصد ساله است که آن بنا را ونیزیها بارانداز اصفهان میگویند و کلمه اصفهان را برای آن به کار میبرند. اگرچه امروزه بارانداز نیست اداره پست ونیز است ولی وقتی به سابقه آن رجوع کنید محل بارانداز کالاهایی بوده که از اصفهان میآمد چون دوران صفویه اصفهان پایتخت بوده و در آن بارانداز کالاهای اصفهان عرضه میشد. تزیینات معماری و نمای بیرونی این بنا دقیقا معماری اصل صفویه مکتب اصفهان است. حالا ما خلف نیاکانی هستیم که چنین روندی را در دورههای گوناگون تاریخی سامان میدادند.
اقتصاد ایران در طول تاریخ، اقتصاد مبتنی بر ترانزیت بوده است، کشاورزی هم بوده ولی کشاورزی برای مصارف داخلی این سرزمین پهناور بود. پس عزیزان آنچه که اقتصاد ما را سامان میداد اقتصاد ترانزیت در مسیر جاده ابریشم بود. از زمانی اقتصاد ما رو به افول میرود که نقش جاده ابریشم در انتقال کالا بین شرق و غرب ضعیف شد. کی این اتفاق رخ میدهد؟ زمانی که انگلیسیها کشتی اقیانوس پیما میسازند و آن کشتیها به اندازه چند کاروانی که شش ماه حمل و نقل میکردند ظرف دو ماه کالا را از شرق به غرب میبردند. این دلالت تاریخی است که مختصر عرض کردم.
تاثیر فرهنگ و هنر بر اقتصاد کشور
طبعا وقتی ما الان از اقتصاد فرهنگ صحبت میکنیم داریم معاصرسازی میکنیم و پدیده تاریخی را امروزی میکنیم چون امروز روندها و فرآیندها و جریانها با روزگار گذشته فرق کرده است. نکته دیگر اینکه همیشه در نزد ایرانیان آثار هنری در کنار ارزشهای معنوی، ارزشهای فرهنگی، ارزشهای نمادین و ارزشهای اجتماعی آثار هنری ارزش اقتصادی هم داشته است. و به همین دلیل است که هنر در بطن زندگی نیاکان ما بوده است. اشیای ما، فرش ما، خانه ما، شهر ما، میادین ما، همه مزین به آثار هنری است. تزیینات معماری در کنار اشیا و لوازم زندگی، نشان میدهد که هنر در هر زمانی مخصوصا در زمان خودش، یک ارزش اقتصادی داشته و هنرمندان از محل آن تزریق میکردند و این هم بحث جدیدی نیست.
اما نکته سوم اینکه، در داخل کشور در نظام برنامهریزی و بودجه کشور، متاسفانه فرهنگ و هنر اساسا مورد اعتنا قرار نمیگیرد. شما در سازمان برنامهریزی، اگر با کارشناسان و مدیران سازمان صحبت کنید، معتقد بودند و همچنان هستند که فرهنگ و هنر هزینهبر است و هزینههای آن بازگشت ندارد. این چیزی که عرض میکنم درگفتگوی دوجانبهای که با آنها داشتیم گفتند. در حالی که بنده و حتما شما معتقدیم که هنر و فرهنگ نه تنها هزینهبر نیستند بلکه ثروت آفرین است چه مستقیم چه غیر مستقیم. به روش مسقیم که خود فرهنگ ثروت تولید میکند، مثل آثار هنری، مثل سینما، مثل موسیقی و امروز اقتصاد آنها را میبینید. غیرمسقیم این است که فرهنگ و هنر بستر سایر فعالیتهای اقتصادی و توسعهای را فراهم میکنند، چیزی که مزیت ما ایرانیان نسبت به سایر کشورها است.
وقتی ما از موضوع فرهنگ و هنر صحبت میکنیم داریم به نظام برنامهریزی کشور، نظام بوجهریزی کشور و نظام آماری کشور، میگوییم به شاخصههای اقتصادی هنر هم توجه کنید. و در این چند سال خوشبختانه توجه شده است و تولید میشود، تعریف میشود اینکه چه میزان اشتغال در عرصههای فرهنگی هنر ایجاد میشود چه میزان صادرات میشود، و همه اینها شاخصههایشان دارد تولید میشود. قبل از این چنین چیزی نبود چون برنامههای اول و دوم را نگاه کنید هیچ حرفی از اقتصاد فرهنگ و هنر در این دو برنامه نیست. نکته آخر هم اینکه به عنوام چرایی که فرمودند، البته چراها زیاد است اما من سعی کردم اهم آنها را عرض کنم و آخرین نکته مهم در چرایی اقتصاد فرهنگ و هنر و پرداختن به آن، عقب افتادن از روندهای جهانی است.
نقش اقتصاد خلاق در اقتصاد فرهنگ و هنر
امروز اقتصادی که به عنوان اقتصاد خلاق مطرح است در برگیرنده همان اقتصاد هنر و فرهنگ است و یک لایحههای جدیدتری از فناوریهای جدیدی که در خدمت به فرهنگ و هنر است به آن اقتصاد خلاق میگویند. اقتصاد خلاق بالای سه هزار میلیارد دلار گردش مالی در جهان دارد، موضوع بحث ما که هنرهای تجسمی است سال ۲۰۰۰ حدود ۴۱۰ میلیارد دلار در زمینه هنرهای تجسمی در جهان گردش مالی داشت. یک بخش آن از طریق همین حراجی ها بود اما بخش عمده آن از طریق گالریها و آرت فیرها بود. ۴۱۰ میلیارد، تقریبا بیست برابر درآمد نفتی ماست، متوسط درآمد نفتی ما در سال حدود بیست تا سی میلیارد است. فقط هنرهای تجسمی در جهان یک گردش مالی اینگونهای را سامان میدهند و سهم ما از این گردش مالی شرمآور است که اصلا نمیشود گفت. علیرقم همه این حرکتهایی که صورت گرفته از حراجی که سالی دوبار در تهران برگزار میشود و شما میبینید که جمع دوبار آن دویست میلیارد تومان هم نمیشود. دویست میلیارد، با دلار امروز میشود شش میلیون دلار که اگر گالریها را هم اضافه کنیم و تمام رویدادهایی که در اقتصاد هنر تجسمی صورت میگیرند را هم در نظر بگیریم شاید ده میلیون دلار شود.
سهم ما ازجریان جهانی هنرهای تجسمی با آن ۴۱۰تایی که عرض کردم ده میلیون دلار است یعنی به نیم درصد هم نمیرسد. این واقعا برای ما تاسفآور است، برای بنده به عنوان کسی که فرصتهایی داشتم و در خدمت هنرمندان کشور بودم، برای جامعه هنری که خلاقان این قضیه هستند و اساسا برای دولت و مملکت، این جای تاسف دارد که یک چنین ظرفیتی وجود دارد و ما از آن استفاده نمیکنیم. آخرین نکته هم که عرض کنم اینکه: چشم انداز توسعه را قرار بود در سال ۱۴۰۴ ایران در همه عرصههای اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و توسعهای در منطقه رتبه اول باشد خوب شواهد نشان میدهد که هیچ اتفاقی رخ نداده و رخ نخواهد داد. من مدعی هستم و اینجا خدمت عزیزان عرض میکنم تنها حوزهای که این ظرفیت را دارد که در منطقه رتبه اول را بین ۱۷ یا ۱۸ کشور به خودش اختصاص دهد و در بعضی از زمینهها هم اکنون این رتبه را کسب کرده اقتصاد هنر ما است.
دوستان میدانید ما همچنان رکورددار گرانترین آثار هنری فروش رفته در منطقه هستیم. از نظر گرانترین آثار، سه اثر ما رکورد دارند، یکی اثر آقای تناولی با دو و هشت دهم میلیون دلار، در حوزه کالیگرافی اثر آقای زندهرودی یک و شش دهم میلیون دلار، در حوزه کالیگرافی اسلامی اثر آقای احصائی یک و دو دهم میلیون دلار، که این سه رکورد همچنان بعد از سال ۲۰۰۸ برقرار است. رکورد دیگری که وجود دارد حجم بازار بین سی یاچهل درصدی ایران از کل حجم بازار منطقه است. به این مفهوم که هر حراجی در منطقه برگزار میشود حدود سی تا چهل درصد سهم این بازار به هنرمندان ما تعلق میگیرد از نظر ارزش ریالی، اما از نظر اثر نه، ما کمترین اثر را میفروشیم و چهل درصد را به دست میآوریم آنها یعنی ۱۷ یا ۱۸ کشور بیشترین تعداد را میفروشند و شصت درصد را به دست میآورند. این موضوع نشان میدهد که چرا باید به اقتصاد هنر بپردازیم چون اگر ما بتوانیم اقتصاد هنر را بیش از آنکه هست و بیش از حاصلی که داده است اهتمام بورزیم و توجه کنیم میتوانیم بازارمان را از بازار منطقه فراتر ببریم به بازار اروپا، امریکا و شرق آسیا ورود کنیم. من مطمئنم که این ده میلیون دلار به سرعت میتواند بالای این عددها باشد، حالا عدد دقیقی نمیتوان گفت چون قابل پیش بینی نیست اما قطعا خیلی بیشتر از اینخواهد بود، این از چرایی پرداختن به موضوع اقتصاد هنر است.