اقتصاد هنر

05 آبان اقتصاد هنر

صحبتهای آقای ملانوروزی در مورد اقتصاد هنر

فرصت مغتنمی است که در خدمت شما دوستان درمورد موضوعات هنری که همیشه در جامعه ما مورد بحث است صحبت کنیم. ما هر چه تعامل و گفتگو و تدبر و بررسی داشته باشیم می توانیم فضای خیلی روشن‌تری را فراهم کنیم. در مورد اقتصاد هنر بحث‌ها زیاد است، از زمان قدیم یعنی زمان ارسطو و افلاطون این بحث بود. بعضی‌ها هنر را چیزی متعالی می‌دانستند و اینکه برایش مارکت و قیمت بگذارند خیلی توجه‌ای به آن نمی‌کردند چون هنر برایشان امری متعالی بوده است، البته خیلی‌ها کارکرد تزئینی هم برایش قائل بودند و این موضوع تا امروز ادامه داشته است. خصوصا در قرن بیستم موضوع معیشت آدمها و بحث‌های اقتصادی قوت بیشتری گرفت، بسیاری از نظریه‌پردازان اقتصاد هنر و فلسفه که موضوعی بینارشته‌ای است، در مورد این فضاها بیشتر گفتگو کردند و هنر را سرمایه‌های نمادین در کشور دانستند.

حراج کریستی  برای هنر و هنرمندان

در کشور ما هم قبل از انقلاب با ورود موضوع هنر معاصر و راه‌اندازی گالری‌های هنری چشم‌انداز خیلی خوبی برای اقتصاد هنرهای تجسمی به وجود آمد. سال ۵۶ هنر روزنامه دوموند آینده جهان را هنر ایران می‌دانست اما گویا انقلاب اسلامی فرهنگی یکی از فضاهایی که ایجاد کرد رودر رو با هنر مدرن قرار گرفت و سالها اقتصاد هنر را به خفا برد. تا دوره اصلاحات که بخشی از آن درست شد، نه اینکه در کشور ما اتفاق بیفتد اما حضور مغتنم کریستی در دبی بود که بسیاری از دولتمردان و هنرمندان ما را با این فضا آشنا کرد. و آنها به این نتیجه رسیدند که همچین فضایی را در ایران هم داشته باشند. چون حراجی که در دبی ایجاد شد با هفتاد درصد آثار ایرانی شروع شد و آثار هنرمندان ما سرآمد بود و هفتاد درصد فروش آثار برای هنرمندان ایرانی بود که فروش بسیار بالایی هم هست.

اقتصاد هنر و وضعیت معیشتی هنرمندان

ولی هر چه گذشت می‌بینیم هنرمندان منطقه در صدر قرار گرفتند و هنرمندان ما حضورشان کمتر شد و حتی به آخر حراج رفتند. اگر حراج تهران در داخل کشور انجام نمی‌شد چه بسا ما فضای بدتری را در پیرامونمان داشتیم. تعالی و توسعه هنر و تعداد دانشکده هنری امروزه بسیار زیاد شده است، ما در سال شصت، دو یا سه تا دانشکده بیشتر نداشتیم، دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه هنر و دانشگاه الزهرا. اما در دو سه دهه اخیر شاید ما در هر شهر و روستایی یک دانشکده هنر داریم و بیش از ده هزار فارغ‌التحصیل هنری داریم که اینها نیاز به مسائل معیشتی دارند. اگر به سه دهه قبل برگردیم تقریبا هشتاد درصد هنرمندان ما در شهرداری، در ارشاد یا در کانون فرهنگی هنری و کانون پرورش فکری مشغول بودند اما امروز هیچ استخدامی وجود ندارد و ما نسلی جوان و پرکار داریم که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند و نیاز دارند که موضوع اقتصادی و معیشتی را در این فضا دنبال کنند. ما در وزارت ارشاد باید فضاهای هنری را باز بگذاریم، بخش خصوصی را در نگارخانه‌ها فعال کنیم، گرچه بعضی از نگارخانه‌های پبشکسوت ما، مخالف این سیاست بودند چون می‌گفتند دست زیاد می‌شود. اما شما با یک ضرب و تقسیم می‌بینید که گاهی ده یا بیست سال طول می‌کشد که یک هنرمند نوبت بگیرد.

اگر جمعیت هنری کشور را به تعداد صد یا صد و پنجاه گالری فعالی که در کشور وجود دارد. وقتی که گالری‌ها فعال شدند و دانشجویان و هنرمندان کارها را عرضه می‌کنند، در اینجا گالری‌نقش اقتصاد بدنه را دارد که می‌تواند هنر را در جامعه مشخص کند. اما اگر بخواهیم نهادهای بزرگ اقتصادی مثل بانک‌ها، بیمه‌ها، شرکت‌های اقتصادی را ترغیب کنیم که بیایند کار بخرند، آنها برای حسابرسی و سهام‌دارانشان باید حتما یک معیار و بورسی را داشته باشند که این فقط در حراج‌ها اتفاق می‌افتد. مثلا اگر در موزه هنر معاصر هربار که می‌خواهیم کارها را از کشور خارج کنیم و آنها را بیمه کنیم یا مثلا کارهای پیکاسو و ونگوگ و آثار بسیاری از هنرمندان دیگر را ما نه از بنیاد نه از دانشکده نه از کالج قیمت نمی‌گیریم، ما فقط از حراج کریستی قیمت می‌گیریم.

حراج کریستی قیمت‌گذار آثار هنری در دنیا است و یک دفترچه دارد برای بیمه که بررسی کامل و دقیقی می‌کند این که همچین کار دوره خاکستری پیکاسو شما، با توجه به سه تا حراج ما و با توجه به کتابی که این کار چاپ شده و یا حتی فیلمی که در مورد آن ساخته شده و بررسی‌های دیگر، امروز قیمت آن مثلا بین نود تا صد میلیون دلار است. این اطلاعات را ما از دانشگاه‌ها و کالج‌ها و پیکاسوشناس‌ها نمی‌پرسیم این فقط برای حراج کریستی است. پس اگر یک بانک، یک نهاد اقتصادی یا یک شرکت اقتصادی می‌خواهد روی اثری سرمایه‌گذاری کند، یا اگر بخواهیم برای هنر ایران بازار پیدا کنیم نقش حراج برای ما بدون هیچ تعارفی یک نقش بی بدیل است و باید حراج در کشور باشد تا یک قیمت‌گذاری دقیقی انجام دهد.

حالا ممکن است حراج تهران در یک بخش‌هایی قیمت دقیق و خیلی متعارفی نداشته باشد که به نظر من نیاز به نقد و بررسی است. اما حراج‌ها امروز باید وجود داشته باشند که ما شرکت‌های بزرگ را ترغیب به خرید کنیم و حراج‌ها جایی هستند که گالری‌ها نمی‌توانند نقش آن را داشته باشند. مثلا ببینید موزه‌های ما برای کارکرد کاملا مشخصی کار می‌کنند و با توجه به فضای شتابزده و شاید بحران‌زده کشور هیچ کدام کارکرد درستی ندارند. من به عنوان وزارت ارشاد که نقش من باید هماهنگ کننده باشد، سیاست‌گذاری و بیمه کردن باشد یا حضور هنرمندان ما در خارج از کشور برای بازاریابی و مارکت‌های جدید باشد، خوب شاید نقشم را خیلی خوب انجام نمی‌دهم. موزه ما که باید فضایی جدید و پیشروی هنرها باشد کاری که موزه‌ هنر معاصر در شروع کرد، اما امروز انجام نمی‌شود یا نهایتا همان کار را نمایش می‌دهیم یا به خاطر نداشتن گالری ملی داریم یک سری نمایشگاه‌های دیگر برگزار می‌کنیم.

کارکرد حراج تهران در اقتصاد هنر

کارکرد حراج مخصوصا حراج تهران کارکردی کاملا ساده است من هیچ دلیلی نمی‌بینم یا حتی نمونه‌ای نمی‌بینم که حراج تهران برای ساخت هنر کاری کرده باشد یا مسیر هنری را مشخص کند یعنی کاری پیشرو و آوانگارد کرده باشد. بینال‌ها برای این کار به وجود آمدند ما بینال‌هایی داریم که فقط فعالیت‌های دوسال هنرمندان را بررسی می‌کنند یعنی اگر هنرمندی تکنیک یا فضای خاصی در کارش داشته این باید برود در بینال نه در حراج، نباید برود در موزه یا گالری، بررسی آن مختص بینال است. گالری فعالیت یکساله هنرمند را دنبال می‌کند آرت‌فرها هنرمندان گالری‌ها هستند که شرکت می‌کنند. اکسپوها برای اکسپوی یک اثر خاص به وجود  می‌آیند، معمولا همه نهادهای فرهنگی ما مثل گالری، موزه، حراج، آرت‌فر و اکسپو کار خاصی دارند.

اگر هنرمندی یک کاری انجام می‌دهد دلیلی ندارد که این کار خوب است و حتما باید به حراج برود ممکن است به درد بینال بخورد. جایی که می‌تواند جریان فرهنگی جدیدی را رقم بزند، منتقدان در بینال‌ها دنبال استعدادهای دو سال اخیر می‌گردند. در کشور ما به ویژه وزارت ارشاد، یکی از کارهایی که باید انجام شود و گفته شد اما متاسفانه پیگیری نشد، حضور هنرمندان ما در بینال‌های خارجی است. صد و سی تا بینال هنری داریم ولی ما در کجا شرکت می‌کنیم؟ بینال‌ها را دولت‌ها شرکت می‌کنند، نه گالری‌ها و اشخاص، گاهی هم ممکن است در خلا دولت‌ها بعضی از نهادها و موسسات هم شرکت کنند اما معمولا باید توسط دولت این کار انجام شود که مغفول مانده است.

ما در طول تاریخ هنر ایران کلا در هفت دوره بینال ونیز که المپیک بزرگ هنری معاصر دنیا است حضور نداشتیم. وقتی حضور نداریم چطور توقع داریم هنرمند در مارکت جامعه نشان دهیم، هیچ بوجه‌ای برای نمایشگاه خارجی نداریم، برای صنایع دستی و فرش بوجه‌ای نداریم، در نمایشگاه ‌بزرگی که در همه جای دنیا برگزار می‌شود و اتفاقی که در حوزه تجسمی ما باید اتفاق می‌افتاد نیفتاد. همین حراج تهران هم اگر بررسی کنیم چون ما معمولا مارکت را دنبال می‌کردیم، نقشی که حراج تهران داشت این بود که شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی بزرگ آمدند و کار خریدند و فضا و جو خوب تبلیغاتی به وجود آوردند که باعث شد سرمایه‌داران بزرگ دیگر هم بخشی از سرمایه خود را در زمینه هنر به کار بردند.

دیدگاهتان را بنویسید

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد