عبدی اسبقی فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۶۷ و خارج از فضای دانشگاهی آغاز کرد. او اولین نمایشگاه خود را در سال ۱۳۷۰ در گالری سیحون برگزار کرد. به نظر می‌رسد تحصیلات او در رشتهٔ ریاضی-فیزیک باعث ایجاد ترکیب‌بندی‌های دقیق  و به‌جا در آثار او شده‌است.

آثار او ترکیبی از سبک رئال و طبیعت بی‌جان و گاهی سورئال است؛ همچنین از رامبراند گرفته تا ترکیب رنگ‌های هنرمندان امپرسیونیست، روی نقاشی‌های او اثر گذاشته‌اند. او را برای خلق آثارش، با رنه ماگریت همذات‌پنداری می‌کند؛ آن هم در قالب فرم نه محتوا. به‌طور مثال او از پوشانندگی اثر مگریت در تابلوی «بوسه» استفاده کرده‌است. در اثر مگریت، برخلاف صحنهٔ رمانتیک و اروتیک در اثر بوسهٔ گوستاو کلیمت، مگریت دو فیگور را با پارچه‌ای سفید پوشانده و در وضعیتی مبهم قرار داده‌است. پارچه‌ای مرگبار دو فیگور را از هم جدا می‌کند و تا ابد برای هم رازآلود و مبهم باقی می‌مانند که این پوشانندگی و رازآلودی را در آثار عبدی اسبقی هم مشاهده می‌کنیم. اسبقی از المان‌های استعاری که در آثار مگریت مشاهده می‌کنیم، نیز بهره برده‌است؛ به‌طور مثال

در تابلوی «بصیرت». در این اثر نقاش از تخم‌مرغ سالم به عنوان الگو بهره می‌برد. همچنین او از المان‌ استعاری هنرمند دیگری به نام کریستو نیز استفاده کرده‌است. کریستو ده‌ها سال از فعالیت هنری خود را صرف بسته‌بندی کرد. او چیزهایی را که مخاطب به دلیل روزمرگی نمی‌بیند، بسته‌بندی می‌کند.

بسته‌بندی و از نظر پنهان کردن چیزها باعث می‌شود تا مخاطب با تصور آنچه درون پوشش است، بیشتر به آن فکر کند و حتی آن‌ را بیشتر در ذهن خود ببینید. به عبارتی در آثار کریستو چیزهایی که نمی‌بینیم، بیشتر از قبل می‌بینیم. شاید به همین دلیل در هنگام هدیه دادن، پیشکشی را بسته‌بندی می‌کنیم تا ارزش آن بیشتر شود.

کریستو و همسرش جین کلود در نمونه‌های مشهوری، ساختمان پارلمان آلمان و ساحلی در استرالیا را بسته‌بندی کردند. آثار تاریخی و مناظر طبیعی با انجام این پروژه بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفتند.

در ایران نیز هنرمندانی این ایده را دنبال کردند که از بین آنها عبدی اسبقی در نقاشی، نمونهٔ موفقی است. او در بعضی از آثارش چیدمان‌های طبیعت بی‌جان را که صدها سال مورد توجه نقاشان بوده، بسته‌بندی می‌کند. در این نقاشی‌ها همانند آثار کریستو، ندیدن سوژه‌ها باعث می‌شود تا ذهن مخاطب به دنبال تصور آنچه نمی‌بینید،کنکاش و تأمل بیشتری کند.

اسبقی را هم می‌توان شاعری نامید که در قالب نقاشی زبان به سخن باز کرده و هم می‌توان گفت نقاشی است که راه شاعرانگی را پیش گرفته‌است. آیدین آغداشلو دربارهٔ عبدی اسبقی چنین گفته‌است: «عبدی اسبقی شاعری است که نقاشی می‌کند و من جهان شاعرانه و فن استادانه‌اش را تحسین می‌کنم و بسیار دوست دارم.»

آغداشلو معتقد است: «راه ورود به جهان عبدی اسبقی پیچیده و در عین حال ساده است. پیچیده است چرا که هر بار در هر اثرش، بیننده را در برابر معمایی قرار می‌دهد که از هزارتوی تقابل میان «واقعیت» و «حقیقت» از سویی و استحاله میان «منظر عینی» و «نفوذ شاعرانگی» تغییردهنده در متن آن منظر حادث می‌شود و رمزگشایی هر اثر، نیاز به کار، همراهی و همدلی مخاطب و بیننده دارد؛ اما ساده هم هست، چون نشانه‌ها و اشاره‌ها از تاریخ و فرهنگ بصری مشترکی می‌آیند که هر یک، جا و جایگاه خود را در تاریخ نقاشی ایران یا جهان تثبیت کرده‌اند و حرکت پیوسته عبدی اسبقی، میان جهان حاضر و آثار گذشته‌ای سپری‌شده، به حاصلی مطبوع و ملموس می‌رسد که هر تماشایی را به مکاشفه‌ای پربار تبدیل می‌کند.

اسبقی نقاشی را به نحوی بازیگوشانه و استادانه پیش‌می‌برد که واقعییت پیچیده‌شده در لفافه را به عنوان رمزی پوشیده و مخفی‌مانده به کار می‌گیرد که از پس پارگی‌های عیان‌شونده و عیان‌کننده، ما را به تضاد میان «گذشته» دلپذیر و «حال» ساده و پوشاننده می‌رساند و راه می‌برد.»

آثار او ترکیبی از اوهام و تصاویر خیال‌انگیز با المان‌های رئالیستی‌ست که در این بین، فضای شاعرانهٔ نقاشی‌های او رقم می‌خورد. همچنین آثار تنگ و بلور او برگرفته از مفهوم انسان است و با همان روح شاعرانگی خود به صورت استعاری از المان‌های طبیعت بی‌جان برای بیان مفاهیم انسانی بهره می‌گیرد؛ به‌طور مثال در یکی از آثارش برای بیان مفهوم «اجل سنگ است و آدم مثل شیشه»، از تنگ‌هایی با ابعاد مختلف برای نشان دادن انسان‌های متفاوت بهره می‌گیرد. البته او همچنان به خوانش آزاد مخاطب معتقد است و برای برداشت آزاد مخاطب از اثر هنری اصالت قائل است.

او معتقد است تغییر زیاد در آثار هنری و در اصطلاح گمشدگی امضای هنرمند، اصلاً جذاب نیست و برای همین طی سال‌های متمادی، مفهوم و سبک و تکنیک خود را حفظ کرده و در نهایت به تغییر در ابعاد آثار خود بسنده کرده‌است.

اسبقی در اجرای آثارش عاشق المان‌های قدیمی از جمله گل و مرغ و رنگ‌های تند قاجاری است و سعی می‌کند در بیان هنری آثارش، روند تاریخی و حتی نوشتاری را بروز دهد.

آثار اسبقی زندگی را هدف قرار داده و مانند پازلی است که اگر هر قسمت در جای درست خود قرار بگیرد، تصویر یکپارچه و کاملی را شکل می‌دهد که هر لحظه امکان فرو ریختنش محتمل است.

او در تخیل چیره‌دستی فراوانی دارد که همنشینی این امر با هنرش، شکلی عالی به خود گرفته و به کمال مطلوب ذهن و آرمان او نزدیک می‌شود.از نظر عبدی اسبقی نقاش نباید خود را از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، جدا بداند و باید دارای جهان‌بینی و اندیشه باشد و تاثیرات مسائل اجتماعی و سیاسی در ناخوداگاه او و نه به صورت مستقیم، در آثارش پدیدار شود. به گفتهٔ او مجموعهٔ «روزنامه‌پیچ» متأثر از سال‌ها سانسور در زمینه‌های هنری است و سعی کرده این محدودیت را با زبان شاعرانه و خلاق هنری خود به زیبایی به اثر هنری تبدیل کند.