مطالعه وضعیت جهانی اقتصاد هنر از نگاه مهندس کاظمی
یکی از اولین اقداماتی که در سال ۷۷ انجام دادیم در مورد موضوع اقتصاد فرهنگ و هنر، مطالعه وضعیت جهانی اقتصاد هنر تجسمی بود از جمله مطالعه معروفترین آکشنهای جهان که کریستیز و ساتبیز بود. به این جمعبندی رسیدیم که با کریستیز صحبت کنیم و رفتیم در لندن مذاکره کردیم. کریستیز هم مزایایی داشت نسبت به سایر رقبا که آنها برای ما خوب بود. و اینکه در روزنامهای چیزی بگویند که اینها صهیونیستی هستند را نداشت. با مطالعه و مذاکرهای که کردیم به توصیه آنها چهار سال فقط هنر ایران را در جهان پروموت کردیم، ما هر سال یعنی سال ۷۸، ۷۹، ۸۰، ۸۱ بیش از بیست، سی حضور بینالمللی هنرمندان خود را در بینالها، اکسپوها داشتیم، صرفا برای معرفی، و یک اثر را نگذاشتیم به فروش رود. چون هنوز معرفی نشده بودند و هر فروشی میتوانست قیمت پایین روی آثار ایران بگذارد، رسیدیم به نقطهای که میشد وارد بازار شویم، یعنی معرفی صورت گرفت و شرایط برای وارد شدن به بازار فراهم شد.
دعوت کردیم کریستیز به منطقه بیاید، به ایران بیاید و آمد مذاکراتی هم کردیم، خط قرمزهای ما را هم متوجه شد و پذیرفت. قرار شد شهرداری تهران هم یک ساختمان و بنای ارزشمند را به دفتر کریستیز اختصاص دهد، آقای ملک محمدی شهردار تهران بود و استقبال کرد ونشستی با برگزار کنندگان کریستیز داشتیم. اما ورق برگشت، شهردار عوض شد و ایشان همه چیز را منکر شد، البته نه فقط برای کریستیز، چون ما اصلا کریستیز را با او مطرح نکردیم او همه چیز را منکر شد. کریستیز بررسی کرده بود و دیده بود قطعا در منطقه باید یک نمایندگی بزند و دفتری داشته باشد اولویت یک و ترجیح او تهران بود. ولی به دلیل مدیریت در سال ۸۳ کریستیز تغییر سیاست داد و به دبی رفت و فکر میکنم ۲۰۰۵ دفترش در دبی را تاسیس کرد نمایندگی خودش را در دبی تعیین کرد و ۲۰۰۶ اولین حراجش را برگزار کرد. در اولین حراج، ما چون اولین بار بود شرکت میکردیم سایر هنرمندان کشورهای دیگر حضور قبلی داشتند ما رتبههای رکورددار اصلی را به دست نیاوردیم اما ۲۰۰۸ یعنی در سومین حراج، ظرف دو سال رکوردها را به دست آوردیم،پس ما از تجارب جهانی استفاده کردیم.
کریستیز ۱۷۶۴ یعنی چیزی حدود ۲۰۰ سال قدمت دارد. ما در مذاکراتی که رفتیم با دو سه سطح کارشناسان مذاکره داشتیم، یکی کارشناس هنرهای شرقی، کارشناس هنرهای اسلامی و خود رئیس کریستیز که هر سه اذهان داشتند هنر ایران وزن سنگینی از بازار منطقه و آسیا به خودش اختصاص خواهد داد. میدانید کریستیز دنبال منافع اقتصادی خودش است و او میخواهد ظرفیت جدیدی را به هنرهای جهان معرفی کند. اما نقطه ضعفهایی که برای حراج اشاره کردند دلایش میتواند یکی جوان بودن حراج باشد.
اگر حراج تهران نبود وضع هنرهای تجسمی ما چه بود؟
اگر بخواهیم آثار حراج تهران را بررسی کنیم فقط کافی است به یک سوال فکر کنیم، “اگر حراج تهران نبود وضع هنرهای تجسمی ما چه بود؟” اگر همین را فقط بررسی کنیم متوجه می شویم که چه تاثیر ارزشمندی داشته است. و این را قبول کنیم که هر املای نوشته شده ای غلطهایی هم دارد، از نظر من املای نوشته شده حراج تهران نمره آن قطعا بالای ۱۷ است چون یک سری تاثیرات مستقیمی گذاشته که دوستان اشاره کردند و یک تاثیرات غیر مستقیم گذاشته که به نظر من این تاثیرات خیلی فراتر از تاثیرات مستقیم بوده است، من اصطلاحا میگویم تاثیرات محیطی داشته است.
یکی از تاثیرات غیر مستقیم آن، ارتقای منزلت اجتماعی هنرهای تجسمی است. به نظر من بعضی از این هجومها و هجمههایی که می شود ناشی از این حسادتها است. یک تاثیر دیگر این است که اقتصاد هنر و فرهنگ قبل از این حراجها منحصر به اقتصاد سینما، اقتصاد موسیقی و اقتصاد کتاب بود، اقتصاد هنر تجسمی چیزی نبود. ما در دهه هفتاد ده تا گالری در تهران نداشتیم، فروشی هم نداشتند. از همه اینها مهمتر جلب توجه نظام سیاسی مملکت به اهمیت و نقش هنر بود، یعنی آنها متوجه شدند هنر به طور عام و هنر تجسمی چقدر میتواند در امنیت ملی کشور، در انسجام و وحدت و همگرایی مملکت کمک کند. یکی از دستاوردهای دیگر حراج تهران این است که الان دیگر میشود از سهم هنر تجسمی در تولید ناخالصی کشور صحبت کنیم، میشود از سهم هنرهای تجسمی در صادرات کشور هم صحبت کرد. من در این دوسال، جلسات متعددی با سازمان توسعه تجارت داشتم که میز صادرات آثار هنری را ایجاد کردند یعنی برای آنها هم این موضوع به عنوان یک پدیده جدید مورد توجه قرار گرفته است.
برای بزرگ شدن مارکت هنر چه باید کرد؟
صحبت در مورد آثار غیر مستقیم به نظر من خیلی مهمتر از آثار مستقیم است و برای همین من معتقد هستم که نمره خیلی خوبی را حراج تهران دارد و سایر حراجها با رعایت بعضی از استانداردها میتوانند موفق شوند. ما استقبال میکنیم از اینکه حراجهای دیگری در تهران و در ایران و در شهرهای بزرگ ما شکل بگیرند که بازار را بزرگ کنند، یکی از نقطه ضعفهای ما کوچک بودن این بازار است سیصد میلیارد، عددی نیست و این قطعا باید بالای چند هزار میلیارد تومان برود و نیازمند بزرگ شدن بازار هست. بزرگ شدن بازار مهمترین عامل آن گالریها هستند که باید در سطح کشور رشد کنند و بعد از گالریها رویدادهای بزرگی مثل آرتفیرها، اکسپوها و بینالها هستند و بعد از آنها حراجها هستند. یعنی اگر بخواهیم در بازار ، مهمترین شاخصه بازار هنر تجسمی را بدهیم اول گالریها، بعد آرتفیرها و بعد حراجیها، اگر این بازارها توسعه پیدا کنند توقعهای به حق جامعه هنری پاسخ داده میشود.
فکر کنید بیش از ده هزار هنرمند در هنر تجسمی داریم، اعم از نقاش و مجسمهساز و عکاس وهنرهای جدید و … اما الان در حراج تهران چیزی حدود هر سال ۸۰ اثر برای حراج مدرن شرکت داده میشود و ۱۲۰ اثر در هنر معاصر که روی هم ۲۰۰ اثر شرکت داده میشود و بعضی از هنرمندان دو اثر دارند شاید بشود حدود ۱۶۰ هنرمند در سال شرکت میکنند خوب طبیعی است که این بازار بسیار کوچک است و توقعاتی که هست را نمیتواند جواب بدهد چون ظرفیتش محدود است.
برگزاری این حراج کار بسیار دشواری است انتخاب اثر، اینکه این اثر فروش میرود یا نمیرود، این موضوعات دغدغه خاطر برای مدیران حراج ایجاد میکند. آیا اوضاع اقتصادی تاثیر سو بگذارد یا تاثیر حسن بگذارد هم مهم است و لذا بیش از دو یا سه حراج در سال نمیشود برگزار کرد. اگر بشود به غیر از این حراج حراجیهای دیگری هم شکل بگیرد بخشی از توقعات پاسخ داده خواهد شد و بازار اگر بزرگ شود این نقدهایی که اشاره شد پاسخ داده خواهد شد.
چطور در بازارهای جهانی حضور پیدا کنیم؟
و از همه مهمتر، بحث حضور به بازار جهانی است، ما به علت تحریم الان نمیتوانیم حتی در بازار منطقه برویم چون برای نقل و انتقال پول مشکل داریم. هنرمند ما در کریستیز شرکت میکند ولی پول او چطور وارد کشور میشود خودش معضل است. اگر وضعیت سیاسی و اقتصادی و تحریمها بهتر شود و بهبود پیدا کند، استراتژی اصلی جامعه هنری و مدیران هنری کشور باید این باشد که در بازار جهانی ، در درجه اول آسیایی بعد اروپایی بعد امریکا شرکت کنیم. چشم اندازی که من فکر میکنم برای ده سال دیگر بتوانین داشته باشیم این است که اگر اوضاع سیاسی کشور بهتر شود ما میتوانیم در آسیا رتبه مان را بالاتر ببریم الان رتبه چهار یا پنج هستیم، از چین و ژاپن و هند و کره بالاتر رویم و در سطح جهانی هم رشد کنیم. یعنی اگر ما یک درصد جمعیت جهان و یک درصد قلمرو سرزمین را داریم، از آن چهارصد میلیاردی که در هنرهای تجسمی برایتان عرض کردم هم بخواهیم یک درصد را داشته باشیم، چهار میلیارد دلار میشود. دوستان این خیلی دور از دسترس نیست و شدنی است اگر کارهایی که دوستان گفتند انجام شود اتفاق میافتد.