كنستروكتيويسم سبك برآمده از فوتوريست ها (ستايشگران ماشين) و انتزاعگري ناب

26 مرداد كنستروكتيويسم سبك برآمده از فوتوريست ها (ستايشگران ماشين) و انتزاعگري ناب

آيا كنستروكتيويسم روسي محصول زيبايي شناسي هندسي و اصول علم نوين ميباشد؟

كنستروكتيويسم جنبشي هنري بود كه توسط پيشگاماني شكل گرفت كه به انگارهاي فوتوريست ها علاقه مند بودند . كنستروكتيويست ها زيبايي شناسي صور هندسي را با اصول فني علم نوين منطبق كردند و تجربه هاي آركيپنكو و پيكاسو را در زمينه تركيب بندي سه بعدي كوبيستي دنبال كردند .

نخستين نمونه هاي هنر ساختگرا در كنستروكسيون هاي ولاديمير تاتلين رخ نمودند (1913-1917). تاتلين حجم ساز و نقاش روسي (1895-1953) هنرمندي نومايه و انقلابي از بنيانگذاران جنبش كنستروكتيويسم به شمار مي آيد، او در مسكو در رشته هنر آموزش ديد و  سپس شاگرد لارينف و گنچاروا شد و دستاوردهاي فوتوريستي ايشان كه به انتزاع متمايل بود، تاتلين را پرمايه تر ازپيش ساخت .

 اين رويدادهاي نوين كه توسط هنرمندان به همديگر متصل ميشوند و پاسخي تكميلي به هم مي دهند ، اينبار در سازه هايي هندسي وار رخ مي نمايند.   

جنبش هنري سوپره ماتيسم كه توسط ماله ويچ آغاز شد اثر قابل ملاحظه اي بر هنر نوين اروپا گذارد ، جنبش هلندي دِ استيل (1917-1931) در موازات با آن حركت ميكرد و انديشه ها و انگارهاي آن  توسط ليسيتزكي و موهلي ناگي ( هنرمند مجارستاني) به مدرسه باهاوس ( 1919-1933) منتقل مي شد ، كاندينسكي نيز در دوره اقامتش در روسيه تحت تاثير سوپره ماتيسم قرار گرفته بود .

ماله ويچ در 1926 ترجمه آلماني كتاب ( دنياي غيرعيني) را در مدرسه باهاوس منتشر كرد و اين امرسبب شدكه انديشه هاي نوين ماله ويچ از طريق باهاوس به معماري و هنرصنعتي نوين گسترش پيداكنند؛ و در واقع اين هنر غير احساسي ماله ويچ كه بر معماري هندسي تصوير تاكيد داشت از كنستروكتيويسم روسي مايه مي گرفت زيرا در آن موقع كنستروكتيويسم روسي ابداعات سوپره ماتيسم را به قالب سه بعدي در آورده بود و به پيكره سازي نزديك شده بود.

کازیمیر ماله‌ویچ

در سال 1913 پيكاسو نقشبرجسته هايي از چوب، سيمان ، شيشه ريسمان و مواد ديگر ساخته بود و بوتچوني در بيانيه پيكره سازي فوتوريستي عنوان كرده بود كه مجسمه سازي بايد از قيد مواد سنتي رها شود و به جاي يك ماده از موادي گوناگون چون شيشه، چوب ، مقوا ، آهن ، سيمان ، چرم ، پارچه، آيينه ، موي اسب ،لامپ برقي و جز اينها بهره گيرد زيرا وظيفه اين هنر شكلپردازي تجسمي در فضاست كه بر شالوده همان نظريه ( شيء+ محيط) برپا ميشود .

اين انگارهاي نوين از 1911 به بعد در آمريكا توسط الكساندر آركيپنكو ( پيكره ساز روسي تبعه آمريكا ) بسط يافته بودند اما اينبار در روسيه جنبه انتزاعيتر به خود گرفتند . تاتلين در 1913 نخستين نقشبرجسته انتزاعي خودرا  تحت تاثير پيكاسو از شيشه، فلز و چوب آفريد ،در 1915 فرم هاي حجم گونه اش را از زمين بركند و به روي سيمهايي به حال آويخته درآورد و در سال 1919 به دليل علاقه اي كه به طراحي يادمانها داشت طرح هايي براي انترناسيونال سوم تهيه كرد و قراربود اين بناي يادبود به صورت ساختمان فولادين حلزوني و اريب به ارتفاع تقريبي چهارصد متر درفضا قد برافراشته شود و داخل استخوان بندي فلزي آن ، به ترتيب سه حجم استوانه ، مكعب و مخروط شيشه اي تعبيه شده بود كه در سرعت هاي مختلف به گرد خود ميچرخيدند.

  تاتلين در سالهاي پس از انقلاب اكتبر روسيه نقش مهمي را در سازماندهي هنري كشور برعهده گرفت . در سال 1920  در لنينگراد يك ماكت چوبي عظيم از طرح خود را به نمايش عموم گذارد . اين طرح اگر اجرا ميشد تاثيراتي ژرف تردر ابعادي بزرگتر بر تمامي تحولات بعدي در پيكره سازي ساختماني – به مثابه فضا، محيط و حركت – ميگذارد.

پس از انقلاب اكتبر هنگامي كه دو برادر هنرمند روسي به نام هاي نائوم گابو وآنتوان پِفسنِر  به روسيه بازگشتند، جنبش كنستروكتيويسم قوت گرفت . اين دو در 1915 پيكره هايي فيگوراتيو تحت تاثير بوتچوني و آركيپنكو ساختند وپس از آن به سرعت به انتزاع بيشتر گرايش پيدا كردند ، آثار تاتلين در اين جهتگيري جديد موثر واقع شد ، از سال 1917 به بعد گابو و پفسنر شاخص ترين حجمسازان انتزاعي  و كنستروكتيويست هاي روسيه بودند.

كنستروكتيويسم همانند سوپره ماتيسم نوعي هنر انتزاعي ناب بود كه عناصر مستقل خويش را به صورت حجمگونه گسترش داد . كنستروكتيويسم هدفش آن بود كه به يك جور هماهنگي نوين دست پيدا كند كه عاري از عناصر تغزلي ذهني باشد . كنتروكتيويست ها  آثارشان نمايش و حضور -خود- اشياء  و نه بازنمايي از اشياء بود . اشيائي كه خود وجودشان مطلق مينمود  و تركيبشان يكجور ( زيبايي سازمان نيافته اي) بود كه از عواطف برانگيخته شده از رياضيات و فناوري نوين برتابيده مي شد.

انقلاب اكتبر 1917 روسيه اساس اين نوگرايي را مستحكم كرد زيرا هردو انگارهاي مشترك داشتند و آن دگرگوني در معيارهاي كهن و تجدد خواهي بود . كنستروكتيويسم تا سال 1921 به عنوان سبك پرولتاريايي به شمار ميرفت و انديشه هاي نو آن با ستايش فناوري و آواي انقلاب همگام مي نمود ، ترُتسكي و لوناچارسكي (كميسر آموزش و پرورش روسيه) نيز كنستروكتيويسم را تاييد ميكردند ، قوت و پيشرفت اين گرايش هاي نوين در روسيه سبب شد كه هيتلر و هوادارانش به آن نام ( فرهنگ بلشويكي) بدهند  ولي با اين همه در سال 1921 زماني كه- سياست اقتصادي نو- اعلام شد دولت روسيه از در مخالفت با تمامي جنبش هاي هنري نو در آمد و آن را براي تبليغ سياسي توده ها نامناسب تشخيص داد . لنين در در دوره تبعيدش در زوريخ شاهد آشوبگرايي دادائيست ها بود و حركت هاي پيشتاز روس را ( بينظمي كودكي جناح چپ) توصيف كرد . پس از آن رئاليسم سوسياليستي به عنوان سبك پرولتاريايي معين شد.

بدين ترتيب،  فرهنگ محافظه كارانه بر اين انگارهاي بلندپروازانه جنبش نوين روسيه چيره گشت و هنرمنداني چون ليسيتزكي ، تاتلين ، ردچنكو ، گابو و پفسنر كه مجذوب انقلاب شده بودند و هنر و دانش خود را در خدمت آموزش و در عرصه كاربردي  قرار داده بودند  يكباره منفعل ساخت. اينان نظير هنرمندان انقلاب كبير فرانسه ، شهرها را براي جشنهاي مردمي آراسته بودند و بناهاي يادبود ملي گرايانه برپا كرده بودند و گمان ميكردند خاستگاه مشتركي با انقلاب دارند اما تعدادي ازاين هنرمندان كشوررا ترك كردند و شماري كه باقي ماندند از آزمايشگري چشم پوشيدند.

كنستروكتيسم روسي توسط هنرمنداني كه اروپاي باختري كوچيدند تقويت شد و نفوذ قابل توجهي بر جنبش داستيل هلند ، معماري ، طراحي صنعتي و هنر گرافيك گذارد.

1 دیدگاه برای “كنستروكتيويسم سبك برآمده از فوتوريست ها (ستايشگران ماشين) و انتزاعگري ناب

  1. اشتراک‌ها: تاریخچه‌ مختصر از هنر اتفاقی - Gallery

دیدگاه‌ها بسته شده است.