جنبش ادبی و هنری فوتوریسم
امتیاز دهید

درسال 1909 درمیلان جنبشی ادبی وهنری (فوتوریسم) متولد شد و ایتالیا را پس ازیك قرن رخوت وركود به عرصه هنری اروپا بازگرداند ، جنبشی كه فرهنگ وجهان بینی اروپای كهن بایستی درآن یكسره نوسازی می شد و توجه نسل جوان را به آینده ی درخشان جلب می كرد

جنبش ادبی و هنر فوتوریسم

فهرست مطالب

درسال ۱۹۰۹ درمیلان جنبشی ادبی وهنری (فوتوریسم) متولد شد و ایتالیا را پس ازیک قرن رخوت ورکود به عرصه هنری اروپا بازگرداند ، جنبشی که فرهنگ وجهان بینی اروپای کهن بایستی درآن یکسره نوسازی می شد و توجه نسل جوان را به آینده ی درخشان جلب می کرد؛این انقلاب فکری-هنری بعد از گذشت تاریخ برای ایتالیا نماد جنبش (مدرنیسم) و همچون یک – رنسانس فرهنگی – نامیده شد.

مارینتی، بنیانگذار فوتوریسم

{فیلیپوتُمازومارینّتی} ازمتمولین میلان بود (۱۸۷۶-۱۹۴۴) شاعر بود و ازستایشگران رَمبو ، ورلن و مالارمه. او در پاریس تحصیل کرد و درهمانجا شیفته محافل و نشریات سمبلیستی شد و در آرزوی راه اندازی چنین جنبشی در میلان بسیاری از جوانان پرشور رابرای فعالیت های هنری گردخود جذب کرد و سرانجام نخستین بیانیه فوتوریستی خودرا درنشریه فیگارو انتشار داد (ما مدعی هستیم که جهان از زیبایی جدید- یعنی زیبایی سرعت – سرشارشده است… یک اتومبیل غران که گویی بر سطحی پوشیده از بمب های ساچمه ای حرکت می کند ، به مراتب از تندیس بالدار ساموتراس {الهه هلنی مشهور یونانی} زیباتراست.) این بیانیه که لحنی تند و ملی گرایانه داشت برموقعیت ایتالیا متمرکز شده بود و سراسرآنرا انتقاد به پوسیدگی فرهنگ ایتالیا، استادان و باستان شناسان … و ستایش ضرباهنگ زندگی نوین، سرعت وزیبایی ماشین و هواپیما تشکیل می داد.

تایید پرشور زیبایی ماشین آلات و میل به نوآوری به حل مفهوم  ناکامل فضا زمان و سرعتِ کلاسیک گرایید . فوتوریست ها میگفتند :[ دیروز فضا و زمان جان سپردند ما اکنون در مطلق زندگی می کنیم زیرا تا کنون سرعت جاودانی و حاضرمطلق را آفریده ایم ].فوتوریست نمونه ای ازتصویر انسان جدید را انعکاس می داد که یکسره متفاوت از آرمانهای بشر احساساتی قرن نوزده می بود، و خواسته اش این بود که هنر را به زندگی نزدیک تر کند .

اوحرکت راجوهر هنر امروزی می دانست و درواقع خطرکردن،بیباکی،طغیان،پرخاشگری،میهندوستی،ستایش جنگ و داد ناعدالتی های نیرومند زندگی شاخص های آرمانی او بود که برایش سلاحی برنده تر از هنر نیافته بود. این نسل نوجو آیینه بشری بود که درعصرجنگ و فناوری پرورش و انعکاس میافت زیبایی را تنها درمبارزه می دید و هنری را که پرخاشگر نبود بزرگ نمی دانست ،هنر را در آفرینش انسانی می دید که بتواند خشمگین برعلیه نیروهای ناشناس هستی چیره شود و تپش زندگی در تمدن صنعتی را دریابد و توصیف کند.

  در اوایل ۱۹۱۰ سه نقاش ایتالیایی به نام های کارلوکارا،اومبرتو بوتچونی و لوییجی روسُلو در دیداری که با مارینِتّی داشتند پس از یک مبحث طولانی درباره وضعیت هنر ایتالیا تصمیم گرفتند بیانیه ای وضع کنند و به شکل یک فراخوان به سایر هنرمندان ابلاغ کنند . این بیانیه فوتوریستی حاوی دو امضای دیگر از دونقاش دیگر یعنی جاکُمو بالّا (مقیم رُم)  و جینو سه وِرینی (مقیم پاریس) نیز بود و در مارس ۱۹۱۰ برای سه هزار نفرخوانده شد و جنبش فوتوریسم را به رسمیت رساند ؛کمی بعدتر نیز به روسیه راه یافت و با ترکیب عرفانی هنر روسیه تکمیل شد .

کارلو کارا

دراین بیانیه آمده بود (ماپیشنهاد می کنیم که تمامی کارمایه ها و موضوعاتی را که تاکنون مورد استفاده قرار گرفته اند …از عرصه هنر بزداییم …کیش گذشته پرستی را نابود کنیم …هرشکلی از تقلید را تماما خوار و بیمقدار بشماریم …هرشکلی از نوآوری را بستاییم … زندگی امروز را که با شتابی درنگ ناپذیر و خشونت آمیز به دست علم پیروزمند دگرگون می شود ،به نمایش بگذاریم و تجلیل کنیم)  و بدین سان با خشونتی افراطی ، سنت ، موزه ها و آکادمی ها را به زیر شلاق انتقاد کشانید و همچون سواری به جامعه هنری مرتجع ایتالیا تازید. تاکید این بیانیه که با نظریه مارینتی کاملا منطبق بود این بود که برای تجسم پویایی باید بر نور و حرکت تاکید کرد زیرا استحکام صوری اشیا با نورکاهش میابد و چیزها را دریکدیگر و محیطشان قابل نفوذ می کند، اشیاءمتحرک در ادراک ما چند وجهی و کژگونه می نمایند و انرژی بصری ما که می تواند به نتایجی مشابه اشعه ایکس دست یابد، اشیا را شفاف می سازد.

فوتوریست ها همچون امپرسیونیست ها اعتقاد داشتند نفوذ جو و محیط پیرامون اشیا موجب تحریف و حتی تکمیل آنها می شود، همچون نمایش انبوه جمعیت در آثار رنوار و مانه که نه به شکل خود مردم بلکه تنها یک موج نشان داده می شد ؛ فوتوریست ها می خواستند این کشفیات امپرسیونی را تحت ضابطه در آورند و به نظریه کوبیستها که به روش تحلیلی کالبدشکافی اشیا علاقه داشتند ،عنصر حرکت اضافه کنند. به طور کلی فوتوریست ها حرکت،سرعت و همزمانی تمامی دریافت های آنی را همچون مطلق تجدد و نوجویی می شمردند.

در بیانیه ۱۹۱۲ آمده بود (نقاشی کردن از مدل ساکن امری بیهوده و عملا تقلبی است . نقاش باید نادیده هارا که در پس شیءساکن وجوددارد و میجنبد، نقاشی کند )* فوتوریست ها دو وجه از حرکت را مشخص کردند (حرکت مطلق و حرکت نسبی) در حرکت مطلق شیء بر خطهای نیرو (پویا) استوار است همچون مقایسه کُره و مخروط که حالتی از نیروی پویا در کنار نیروی ایستا را القا می کند و درحرکت نسبی یعنی حرکت (فعلی) یک شیءمفروض.

اوبرتوبوتچونی (مجسمه ساز برجسته فوتوریست) در ۱۹۱۰  چنین نوشت {هرچیزی درحرکت است،هرچیزی می دود،هرچیزی شتابان می گردد، پیکری که دربرابر خود می بینیم هیچ گاه ساکن نمیشود بلکه تا ابد پدیدار و ناپدید می شود . در اثر پایداری تصویرها بر شبکیه چشم، اجسام متحرک به تعداد بیشتر و با شکلی دیگر دیده می شوند و چون امواج در فضا از پی یکدیگر می آیند . مثلا اسبی که به تاخت می دود چهارپا ندارد بلکه بیست پا دارد و حرکات این پاها مثلثی شکل است}… این بیانیه بر عکاسی  تاثیر گذاشت؛ عکاسان درآن موقع برای خلق جنبش با چاپ کردن تصویرهای مراحل مختلف حرکات، یک عکس مرکب پدید آوردند و شگرد عکس فوتوریستی را شکل دادند…

انگارهای فوتوریستی به فرمول مهمترین مصداقش یعنی همزمانی و (شیء+محیط) دست یافت این همزمانی یعنی بازنمایی همزمان تمامی احساسهای موجود دریک نقشمایه،  فوتوریست ها می گفتند مثلا اگر قرار است زنی را در کنار پنجره بازنمایی کنیم باید صدای خیابان، غرش تراموایی که میگذرد ، خروش زندگی ای که از خلال پنجره میتوان دید و تمامی احساس ها و تداعی های خاطر آن زن را نیز بازگو کنیم تابلو،یک فرمول هنری است که باید پیچیدگی های واقعیت را ثبت کند.

فوتوریست ها از نخستین مدافعان مفهوم جدید فضای تصویری بودند ؛و می کوشیدند فضا را به گونه ای مجسم کنند که نگرنده خود را در مرکز تصویر حس کند. پس از مرگ مارینتی این جنبش بر جنبش های پیشتاز اثر گذاشت و نقاشانی چون مارک،ماکه و کِله شیوه کار خود را تحول بخشیدند  شاعران روسی چون مایاکُفسکی و پاسترناک نیز در ستایش دنیای صنعتی با فوتوریستها هم آواز شدند.

دیدگاه فرهنگی فوتوریسم با دیدگاه سیاسی فاشیسم ایتالیا که پس از جنگ رخ نمود انطباق داشت زیرا هر دو واکنشی طغیانی علیه اوضاع نابسامان ایتالیا بودند و هردو برنوسازی و حضور فعال این کشور در اروپای صنعتی پیشرفته پای می فشردند بخشی بزرگ از جنبش فوتوریسم بازتاب شخصیت شعله آسای شخص مارینتی بود و اونیز به نوبه خود نماینده اوج خشمی بود که در اثر زوال فرهنگی و سیاسی ایتالیا به نسل معاصرش دست داده بود فوتوریسم مارینتی و پیروانش در فلسفه های هانری برگسُن و فریدریش ، نیچه و جو غالب آنارشیسم ریشه داشت این جنبش بر تباهی های یک جامعه نابرابر اشرافی و بورژوایی می تاخت ولی متاسفانه در عرصه سیاست یکی از ارکان فاشیسم ایتالیا شد.