اومانیسم فلسفهای است که اصالت را به اراده انسان معطوف میداند. در قرن هجدهم میلادی، همزمان با شروع عصر رنسانس، ارزش و مقام انسان تا جایی ارج نهاده شد که انسان، میزان و معیار مقدم بر شیوههای فکری شد. سرشت انسانی و حدود و علایق طبیعت آدمی، موضوع اصلی و بنیادیین مکتب اومانیسم است، که علاوه بر ساختار فلسفی، در هنر نیز ورود پیدا کردهاست. در اومانیسم، مفهوم نفسانی بشر به عنوان مدار و معیار همهٔ امور در نظر گرفتهشد. این اندیشه راه خود را در دورههای بعد از خود گشود و منشأ تغییرات گوناگونی در کیفیت تمدنها شد و دیری نپایید که تبعات اومانیسم به شرق سرایت کرد. یکی از وجوه بروز و کاربرد اومانیسم در هنر ایران را میتوان در دوران صفویه مشاهده کرد. هنر در دوران صفویه به درجهٔ بلندی از ابداع و استواری رسید. در نقاشیهای دورهٔ صفويه، نفوذ جایگاه انسان و کیفیت بصری او، به عنوان مرکز توجه و تعاملات به چشم میخورد. بررسی شيوهٔ استفاده و ادغام این نگرش با آثار هنری در دوران صفوی، موضوع مقالهٔ پیش رو است.
فلسفه اومانیسم
واژه اومانیسم يا هيومانيسم (Humanism)، ریشهٔ لاتین دارد و مرکب از کلمه هيومن (Human) به معنی انسان و پسوند ایسم (ism) به معنی طریقهٔ عمل، حالت، شرط و … است. این واژه از ابداعات آلمان قرن نوزدهم است، اما ریشهٔ تاریخی این مکتب فکری در یونان باستان است. اومانیسم به معنی انسانگرایی یا انسانمداری است. نسج و پیدایش اومانیسم به عنوان یک اندیشه و مکتب فکری را باید در نيمهٔ دوم قرن چهاردهم میلادی و همزمان با شکلگیری جنبشی فلسفی-ادبی دانست که در ایتالیا آغاز شد و از آنجا به سایر کشورهای اروپایی راه یافت. اومانیسم شالودهٔ فرهنگ و فلسفه پس از رنسانس است.اومانیسم جهانبینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسانها استوار است و اندیشیدن و عمل کردن با آگاهی و تأکید بر حیثیت انسانی را، اساس میداند. اومانیسم به تجدید توانمندیهای فرد در درک و تغییر خود، با بهره از قوهٔ تعقل، تأکید دارد. نظام فکری و اعتقادی تعریف شده در اومانیسم، رفع نیازهای بشری را توسط خرد، مورد اهتمام قرار میدهد. در باب تفصیل بیشتر خرد، خاطر نشان میشود یکی از مهمترین اصول و آرمانهای اومانیسم، ستایش از خرد آدمی و تأکید بر آزادی خردورزی در اندیشه و عمل بود. این مکتب قیامی در مقابل تسلط خدایان و فرشتگان غیر زمینی و متعدد یونانی بود. شایان ذکر است كه اومانیسم، انسان، ارزش و آزادی را هدف تلقی كرده و شناخت خداوند و قدرت وی را وسيلهای در جهت وصول به آن هدف میداند. اومانیسم با پذیرش محدودیت انسانی (خطاپذیری و ناپایداری) به کرامت و نفس انسانی باور دارد.
رنسانس، احیای اومانیسم در هنر
واژه فرانسوی (Renaissance ) رنسانس، به معنی تجدید ، نوزایی، احیا و نوگرایی است. دورهٔ نوزایی پلی میان قرون وسطی و دوران مدرن است که در طی حدود ۳۰۰ سال تغییرات بسیاری در زمینههای علمی، فرهنگی، هنری، سیاسی و ادبی و … ایجاد کرد. رنسانس در قرن چهاردهم میلادی در ایتالیا، با کنار گذاشتن مکتب گوتیک، که از مکاتب قرون وسطی است، روی کار آمد و در قرن پانزدهم و شانزدهم به اوج شکوفایی خود رسید و در نهایت با احیای ارزشهای کلاسیک دورهٔ باستان، به استقلال فردی انسانی و پیدایش نگرش اومانیسم منجر شد. در حقیقت پایه و اساس رنسانس بر اساس انسانگرایی است.اومانیسم یکی از شاخههای برجسته و پر نفوذ رنسانس بود و در هنر دورهٔ رنسانس، به طبیعتگرایی و نشان دادن انسان در شمایل طبیعی و حقیقیاش و بازنمایی هر آنچه در واقع وجود دارد، پرداخت. هنرمندان اومانیستی رنسانس، از پذیرش جهان مبتنی بر الهیات و همچنین از پذيرش اینکه خدا منبع نامحدود همهٔ موجودات و همهٔ ارزشهاست و يا اینکه میان طبیعت و ماوراى طبیعت شکافی وجود دارد، رویگردان شدند. پیروان این مکتب فکری پس از قرنها ستایش و جلال نیروهای مقدس و الهیگونه، به ستایش و محوریت انسان و احساسات آن پرداختند.
دورهٔ صفویه از مهمترین دورههای تاریخی ایران به شمار میآید. پس از ظهور دولت صفوی، ایران اهمیت بیشتری پیدا کرد، از ثبات و یکپارچگی برخوردار و در جهان نامآور شد.درست در زمانهای که اروپا از قرون وسطی فاصله میگرفت و راه عصر رنسانس گشوده میشد و همزمان با دورانی که اومانیسم به همراه تغییرات فرهنگی و فکری عمیق و گسترده، در بینش و روش فلسفی و علمی، در اروپا جریان پیدا کرد، پادشاهان صفوی بر ایران فرمان میراندند. ایران در زمان صفویه، به تدریج فردیتگرا شد. انسان به منزلهٔ بنیان قرار گرفت و به استقلال و محوریت اندیشهٔ او ارج نهاده شد. حدود دو قرن از دوران صفویه مصادف با زمانی است که مهمترین تحولات ذهنی و عینی در اروپا به وقوع پیوست. حکومت صفویه، اولین حکومتی بود که توانست پس از قریب به نه قرن پس از انقراض ساسانیان، فرمانروایی متمرکزی را بر فلات ایران داشتهباشد.همزمانی تقریبی رنسانس، با بنمایهٔ فکری اومانیستی در اروپا، و روی کار آمدن صفویه در ایران، تاثیرپذیری از نگرش اومانیستی را رد نمیکند. با آنکه به علت حمایت حکام و درباریان صفوی از هنر، موضوع نقاشیها نمایش دربار بود، اما استفاده از انسان به عنوان سوژهٔ اصلی نقاشی، در آثار نقاشی و نگارگری، صحهای بر این تاثیرپذیری است.
اومانیسم در نقاشیهای دوران صفوی
همانطور که پیشتر ذکر شد، ایران تا حدودی از رنسانس و تفکر جامع رنسانس، اومانیسم، بهره برده است و ما به دنبال اشتراکات، تشابهات تاثیراتی از اومانیسم در هنر دوران صفوی، به طور ویژه نقاشی آن دوران، هستیم. استقبال سران حکومتی از هنر، بر سوژهمحوری پادشاهان صفوی، صحه میگذارد.شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۷ ه.ق و در پانزده سالگی بر تخت سلطنت نشست و سلسلهٔ صفویه را بنیان گذاشت. به خاطر علاقهای که این پادشاه به هنر داشت، نقاشان کارگاه آق قویونلوها را به خدمت در آورد.دوران صفویه از درخشان ترین ادوار هنری ایران است. دستاوردهای نقاشی در این دوره به واسطهٔ مکتب هرات و کمالالدین بهزاد، به اوج میرسد و هنر نقاشی برای همیشه از قید کتابت رها شده و مستقل میگردد.(بحث دربارهٔ کمالالدین بهزاد و مکتب هرات در این مقال نمیگنجد. با شرکت در دورههای جامع تاریخ هنر مدرسه هنری ایده میتوانید اطلاعات کامل تاریخی و هنری این دوره را کسب کنید.) تحول نقاشی عهد صفویه با آشنایی با فرهنگ غربی و تبادل با آنها آغاز شد. تغییر و تحول نقاشی دوران صفوی، تنها محدود به شيوهٔ طراحی و نحوهٔ نمایش نیست؛ بلکه در فضای کلی نقاشیها شاهد نوعی دگرگونی هستیم که در تمام قلمروی این هنر، از موضوع گرفته تا نحوهٔ نمایش، شيوهٔ طراحی، مخاطب و بستر شکلگیری، نفوذ میکند و این تفاوتها آبستن تغییرات بینشی و سبکی در هنر این دوران است. در این دوره برای اولین بار عدهای از نقاشان اروپایی به ایران آمدند و متقابلاً هنرمندان جوان ایرانی به ایتالیا فرستاده شدند تا نقاشی غربی را بیاموزند؛ به همین دلیل است که در اواسط دوران حکومت صفوی، دو نوع نقاشی دیده میشود: یکی تکامل شيوهٔ سنتی و یکی شيوهٔ اروپایی. استفاده از رنگ روغن و بوم نقاشی و رنگهای مخصوص نقاشیهای غربی از جمله این تغییرات است.اغلب آثار نقاشی در ارتباط با انسان شکل گرفته است. تصویر و شمایل انسان در این آثار با توجه به شناخت و طراحی اندام، بر اساس دید مکاتب مختلف نسبت به انسان، متفاوت است. نقاشیهای این دوران شبیه نقاشیهای چین و مصر، فرمت دو بعدی دارند: بازنمایی حرکتها و حالتهای پیکرهها، توجه به جزئیات و منظره پردازی. از لحاظ ترکیببندی، تعداد پیکرها زیاد است؛ طوری که کل فضا پوشیده از پیکرهها بودند.در اومانیسم مربوط به نقاشیهای غرب، زیبایی انسانی، اندام گرایی، اغراق، جسمانی بودن آثار، سنگین و زمینی بودن انسانها مورد توجه است، اما در نقاشیهای ایرانی به زیبایی اندام انسانی در کنار سادگی، به انتزاع نیز توجه شده است .پیکرهها غالباً پوشیدهاند. چگونگی پوشش اندام در نقاشی با موضوع منطبق است و نقاش به نوعی یک طراح لباس است که بسته به موضوع، لباس را طراحی میکند و میتواند به اندام انسان، اشیای زیادی ازجمله انواع لباسها، زیورآلات و سلاح را بیفزاید.در نقاشی ایرانی انسان به صورت تک پرسوناژ و در مرکز، دو نفره، چند نفره یا گروهی، به شکل لشکریان، تصویر شده است. در تصاویر تک پرسوناژ، انسان یک سطح رنگی است که با بقیه اشیا ارتباط دارد . در تصویرهای گروهی از انسان، مانند تصویر لشکریان هم، بیشتر انسان با توجه به هویت شخصی، با نشان دادن چهره و همراه با همپوشانی در اندام، تصویر میشود.هنر نقاشی دورهٔ صفویه در مکاتب گوناگون تغییراتی داشته است و دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ موضوع و درونمایهٔ آن وجود دارد.نتیجهرنسانس یا عصر تجدد، با ریشه تفکر اومانیستی بر پایهٔ انسانگرایی، دریچهٔ تازهای در هنر و تمدن اروپا گشود که به دلیل تبادلات با کشورهای دیگر، دامنه و تبعات آن تا ایران رسید. در این مقاله، سعی بر آن بود تا روند تغییر و تحول نظام فکری ( اومانیسم) را در دوران صفوی واکاوی کنیم. دوران صفوی دوران اعتلا و شکوه هنر است و وجوه انسانگرایی در هنر این دوران دیده میشود. توجه و تاکید وافر به انسان، به عنوان سوژههای نقاشی، یکی از این تاثیرات است. منبع