هنر مدرن از پدیده های دنیای نو - قسمت اول
امتیاز دهید

پدیده های دنیای نو ، از جمله هنر مدرن ، بر بستر کدام انقلابات سیاسی و اجتماعی بر می خیزد و به چه منتج می شوند ؟ مفهوم دنیای نو ، نخست با تحول انقلابی در چند کشور غربی شکل می گیرد ؛ اما دیری نمی گذرد که به یک مفهوم عام بدل می شود . تحولات جدید بنا بر ماهیت جهانشمولشان در سراسر کره ی زمین تاثیر می گذارند ، و به تدریج تاریخ سرزمین های دیگر را نیز دستخوش تحول می کنند . در این دنیایی که به سبب خصلت ( مدرن ) اش کاملا از دنیای قدیم متمایز می شود و دم به دم نیز در حال نوتر شدن است ، همه ی قاره ها عرصه ی...

فهرست مطالب

پدیده های دنیای نو ، از جمله هنر مدرن ، بر بستر کدام انقلابات سیاسی و اجتماعی بر می خیزد و به چه منتج می شوند ؟ مفهوم دنیای نو ، نخست با تحول انقلابی در چند کشور غربی شکل می گیرد ؛ اما دیری نمی گذرد که به یک مفهوم عام بدل می شود . تحولات جدید بنا بر ماهیت جهانشمولشان در سراسر کره ی زمین تاثیر می گذارند ، و به تدریج تاریخ سرزمین های دیگر را نیز دستخوش تحول می کنند .

در این دنیایی که به سبب خصلت ( مدرن ) اش کاملا از دنیای قدیم متمایز می شود و دم به دم نیز در حال نوتر شدن است ، همه ی قاره ها عرصه ی پژواک دگرگونی هایی بس شگرف هستند . از این روست که در دنیای ما سرنوشت جوامع و فرهنگ ها بیش از پیش به هم گره می خورند و هنر نیز از چنین روندی برکنار نمی ماند .

لازمه ی درک ابعاد دنیای نو ، کنجکاوی در تاریخ عصر جدید است : در پی پیروزی علم و فن بر انگارها و نظرات کهنه درباره ی دنیای مادی ، انقلاب صنعتی از راه میرسد.

در زمانی اندک ، توده های بخار و زغال سنگ و آهن محیط انگلستان و سپس سراسر اروپا را فرا می گیرد . در اینجا و آنجا ، دودکش های عظیم کارخانه ها بالا می روند ، و در شهرک های تازه ساز صنعتی ، فریاد گوشخراش تسمه های انتقال حرکت و ماشین ها طنین می افکنند . ماشین های غول پیکر صلا در می دهند که اینک عصر ماشین آغاز شده است . عصر ماشین عصر کاهش کار بدنی ، افزایش توانایی های مغز ، گسترش وسایل شناخت پیرامون ، پیدایی تغییرات سریع در شرایط زندگی ، و نیز عصر پدیده های فاجعه آمیز برای بشریت خواهد بود .

با اینحال دگرگونی حاصل از انقلاب صنعتی در ابتدا روندی آرام دارد . اما این کوره با آتش انقلاب سیاسی گرم و گرمتر می شود .

 

 

چگونه پدیده ی نوظهور بورژوازی بر نظام فئودالی چیره میگردد ؟ آیا بورژوازی ، آرمان های خود را تحقق می بخشد ؟

از اواخر سده ی هجدهم ، انقلاب های سیاسی ، یکی پس از دیگری در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی بروز می کنند ، و ارکان اقتدار فئودالی ( ارباب – رعیت ) و استبداد شاهی و حاکمیت کلیسا را می لرزانند .

 

 

با این انقلاب ها آرمان ها و ارزش هایی تازه ، همچون دمُکراسی ، ناسیونالیسم و عدالت اجتماعی طرح می شوند .

 

 

لایه های تهیدست و ستمدیده ی اجتماع نقش اصلی را در اکثر این انقلاب ها بر عهده دارند ، ولی طبقه ی بورژوا از ثمرشان بهره می گیرد . جنبش علیه میثاق ها و سنت های گذشته ، واکنش های ضدانقلابی و ارتجاعی شاهان و اشراف و روحانیون را که خواهان بازگردانیدن نظام کهنه هستند ، برمی انگیزد .

اگر در عرصه ی سیاست ، با هجوم ارتجاع ، نیروهای مترقی آن زمان به طور موقت عقب می نشینند ، تحت شرایط جدیدی که انقلاب صنعتی به وجود آورده است ، دگرگونی های اساسی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی اجتناب ناپذیر است .

صنعت جدید ، روستائیان را گروه گروه به شهرها می کشاند و شهرها روز به روز بزرگتر و پرجمعیت تر می شوند . صنایع کوچک قدیم رو به نابودی کامل می روند . سرمایه داری صنعتی با گام های استوار و پرشتاب به پیش می تازد ؛ و همگام با رشد خود بر خیل توده های فقرزده ی صنعتی می افزاید .

 

مطالعه بیشتر هنر چگونه بیانگری می کند؟

 

شرایط توانفرسای کار – به ویژه برای کودکان و زنان – وضع زندگی مسکن کارگران در محلات تیره و کثیف ، سوء تغذیه و بیماری و فقر مزمن ایشان ، رفته رفته چهره ی خشن و بیرحم استثمارگران جدید را آشکار می کند . پیش از این ، کارگران وجود ماشین های صنعتی را مسبب بدبختی ها و مرارت های خود می پنداشتند ، و دست به تخریب و شکستن ماشین ها می زدند .

می بایست زمانی می گذشت تا آنان به تجربه درمی یافتند که شرایط محنت بار زندگیشان از علت های دیگری که در وهله ی نخست پنهان می نمود ، سرچشمه می گرفت : آنان اکنون خود را درگیر مناسبات غیرعادلانه ی نظام سرمایه داری می یافتند.

بدین منوال ، بورژوازی هرچه بیشتر از شعار آزادی ، برادری ، برابری که روزی علیه فئودال ها ، پیش نهاده بود ، فاصله می گیرد ، و جز برای استحکام قدرت خود قدمی برنمی دارد .

روند رشد سرمایه داری ، طبقات نوظهور بورژوا و کارگر صنعتی را در دو قطب مقابل هم قرار می دهد ؛ و این دو نقش اساسی را در تحولات بعدی جوامع صنعتی بر عهده خواهند داشت .

در میدان مبارزه های سیاسی ، نیروهای مترقی خواستار حکومت دموکراتیک هستند و بر این خواست پای می فشارند .

بورژوازی از مواضع قدرت خود به آسانی عقب نمی نشیند و به منظور اجتناب از بروز انقلاب ، می کوشد مشکل نابسامانی های اجتماعی را از طریق اصلاحاتی از بالا حل کند .لیکن هنگام شدت گرفتن تضاهای طبقاتی ، جنبش ها و شورش ها اجتناب ناپذیر می شوند . تاریخ اروپا و به ویژه فرانسه – در سده ی نوزدهم مشحون از حرکت های توده ای مردم برای کسب آزادی و حقوق پایمال شده ی انسانی است که هر بار به شکست می انجامند .

 

 

 

 

انقلاب های ۱۸۳۰و ۱۸۴۸ و کمون پاریس در ۱۸۷۱ از مهمترین رویدادهای انقلابی در فرانسه قرن نوزدهم هستند . متفکران اجتماعی با انتقاد از نظام سرمایه داری نظریه هایی جدید را برای نیل به یک جامعه ی عادلانه پیش می نهند . راه های پیشنهادی ایشان برای تغییر جامعه ، متفاوت و حتی نامتناقض است . بعضی به روش های مسالمت جویانه و برخی به شیوه های انقلابی روی می آورند . در هر حال ، مراحل مختلف رشد جنبش های سوسیالیستی و کارگری تحت تاثیر همین نظریه ها شکل می گیرند .

 

 

نظام جدید سرمایه داری چگونه بر کل جهان سایه می افکند ؟

در دهه های پایانی سده ی نوزدهم ، نظام سرمایه داری نه فقط در خاستگاه هایش در اروپا به مراحل تکامل یافته ای می رسد ، بلکه در کشورهایی چون آمریکا و ژاپن نیز استحکام می یابد .

تکامل نظام سرمایه داری با تمرکز تولید و تشکیل انحصارها همراه است . رفته رفته بانکداران و صاحبان صنایع در قلمروی یکدیگر رسوخ می کنند و در نتیجه در آستانه ی سده ی بیستم ، پدیده ای تحت عنوان سرمایه ی مالی ظاهر می شود . به این ترتیب گروهی کوچک از سرمایه داران بزرگ بر اقتصاد همه ی کشورهای صنعتی پیشرفته تسلط می یابند . به طور مستقیم و غیر مستقیم زمام امور دولت های خودی و بیگانه را در دست می گیرند . اگر پیش از تشکیل شرکت های سهامی و انحصارها ، صاحبان صنایع غالبا خود از زمره ی مهندسان و مخترعان بودند و ادر امور تولیدی نقشی فعال داشتند و از طریق با هم رقابت می کردند ، اکنون صرفا به عنوان سهامدار ، سودهای کلان حاصل از کار دیگران را از چنگ هم می ربایند .

به تدریج اداره ی امور بنگاه های تولید به مدیران و مهندسان و فن آوران مزد بگیرواگذار می شود . این روند لایه ای وسیع از متخصصان و نخبگان را در جامعه رشد می دهد . این ها همان فن سالاران ( تکنوکرات ها ) و دیوانسالان ( بوروکرات ها)  هستند که در بخش های خصوصی یا دولتی همه ی کشورها کارگزاری امور اقتصادی و سیاسی اجتماعی و فرهنگی را بر عهده دارند .

 

 

در اواخر سده ی نوزدهم ، روند مستعمره سازی سرزمین های مستقل آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین رو به تکمیل است . تشکیل امپراتوری های استعماری در خارج همواره با ملی گرایی پرشور در داخل ، پشتیبانی می شود ؛ و میهن پرستی متعصبانه و سلطه جویی قهرآمیز دست در دست یکدیگر گام برمی دارند . در این هنگام ، مبارزه ای بین المللی برای تکمیل تقسیم جهان میان قدرت های بزرگ سرمایه داری در بر گرفته است .

به تدریج دو صف متخاصم نظامی ، خود را برای یک جنگ بزرگ و گسترده به منظور تجدید تقسیم جهان آماده می کنند .

 

 

 

سرانجام جنگ جهانی اول جهانی در دهه دوم سده ی بیستم به وقوع می پیوندد که با کشتار میلیون ها انسان و ویرانی مناطق وسیعی از جهان و تاراج مقادیر غیرقابل محاسبه ای از ثروت های عمومی همراه است . جنگ اول ، تضاد میان دولت های سلطه جو را حل نمی کند و جنگ دیگری اجتناب ناپذیر می نماید . در پایان دهه ی چهارم قرن ، جنگ دوم جهانی به راه می افتد که دامنه اش وسیع تر و فجایع و مصائب و خسارت هایش به مراتب بیشتر از جنگ اول است .

چپاول منابع سرزمین های تحت استعمار و سودجویی سیری ناپذیر انحصار های بین المللی ، ماهیت استثماری نظام سرمایه داری را بر مردم زحمتکش و ملت های تحت ستم روز به روز آشکارتر می کند . آنان بیش از پیش ، حقانیت این نظام را زیر سوال میبرند .

 

 

در پی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه ، بخش هایی از جهان از حوزه ی نفوذ سرمایه داری خارج می شوند و جهان ( سوسیالیستی ) را به وجود می آورند . بین دوجنگ و پس از جنگ جهانی دوم ، کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به استقلال سیاسی دست می یابند . کشورهای اخیر به رغم تفاوت شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعیشان ، جهان سوم نام می گیرند . در نیمه ی دوم سده ی بیستم ، این کشورها به عرصه ی رقابت ها و کشاکش های جدید میان قدرت ها و کشاکش های جدید میان قدرت های بزرگ جهانی بدل می شوند و در اینجا و آنجا برای تعیین سرنوشت خود مبارزات جدیدی را آغاز می کنند .

 

پایان بخش اول

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *