آثار دوسادی هانتراکول از باستان شناسی تا امر معاصر
_در استودیوی قدیمی تان در حومه بانکوک، قفسه ای از کارهای سرامیکی داشتید که گکوها به طور بی رویه بر روی آن مدفوع می کردند. وقتی این داستان را با من در میان گذاشتید، تقریباً یک تغییر پارادایم در تفکر من بود. اینکه چه نوع ارزشی ایجاد می کنیم و برای چه کسی؟
این ارتباط متقابل در کارهای شما خیلی وجود دارد. آثار سرامیکی، قطعات برنجی و عکسهای نمایشگاه کنونی شما، اشیاء متفاوتی به نظر میرسند، اما من میتوانم ببینم که چگونه این حشرات در شبکه غذایی قرار می گیرند و چگونه گکوها از آنها تغذیه میکنند.
و البته این زنجیره غذایی درست در داخل شهر قرار گرفته است و میله های برنجی نیز نشانگر انسان های دیگری هستند که در این فضاها با ما زندگی می کنند. آیا می توانید از این پویایی بین اشکال مختلف زندگی صحبت کنید؟
*این مساله در طول قرنطینه کووید 19، زمانی که شروع به عکاسی از حشرات کردم و زمانیکه در حین ساختن کارهایم با مدفوع مارمولک ها بودم ، بیشتر و بیشتر بر من روشن شد و چرخه زندگی را در اطرافم به شکلی هوشمندانه، الهی و جادویی تر دیدم.
اینکه شما شبکه ای فراتر از مارمولک ها را می بینید: یک نوع حشره، انواع مختلف درختان و در نهایت خاک و همه چیزهایی که درون این خاک ها در شهر زندگی می کنند.من یک بچه چهار ساله دارم، و یک ضرب المثلی وجود دارد که خیلی آن را دوست دارم: «برای اینکه بچه های این نسل به محیط زیست خود اهمیت بدهند، یکی از راه ها این است که آنها را متوجه جادوی طبیعت کنیم.» من نیز در قرنطینه، یکی از فعالیتهایی که با پسرم انجام دادم، گشتن در اطراف این باغ کوچک برای جستجوی موجودات زنده بود.
_با کمال تعجب، 158 عکسی که از حشرات در باغ گرفتید، عکس های حشره شناسی نیستند، بلکه بیشتر انسان شناختی اند – تقریباً بازتابی از فعالیت های انسانی و نحوه تعامل ما با حشراتی که در فضای شهری زندگی می کنند.
شما بسیار به رشته مردم شناسی علاقه مند بوده اید. به عنوان مثال، در کار خود در دوسالانه سنگاپور 2019 با عنوان The Map for the Soul to Return to the Body، بر این تمرکز کردید که چگونه سرامیک های بان چیانگ می توانند در زمینه ای جدید در نظر گرفته شوند و برای ما معنادار باقی بمانند.
قبل از آن، در نمایش سال 2018 خود در گالری 100 Tonson در بانکوک با نام، There ae More Monsoon Songs Elsewhere ، روی دستبندهای بان چیانگ تمرکز کردید. می توان گفت ایده های انسان شناسی و باستان شناسی بر کارهای شما حاکم است. این علاقه از کجا نشات می گیرد؟* من واقعاً خوش شانس بودم و توانستم با انسان شناسان شگفت انگیزی مانند آنتونی سیگر – برادرزاده پیت سیگر، خواننده فولکلور افسانه ای آمریکایی – و آیهوا اونگ درس بخوانم.
من در ایالات متحده به مدرسه رفتم، جایی که از نظر انطباق فرهنگی، زبان و کمبود آن احساس ناتوانی می کردم، اما وقتی دوره های مردم شناسی را گذراندم، این قدرت را پیدا کردم که بفهمم من فقط یک مهاجر یا دانش آموز خارجی نیستم. بلکه دانش آموزی از فرهنگی دیگر هستم.اولین کلاس من با آنتونی سیگر بود. این دوره در مورد موسیقی شناسی قومی بود، اما همچنین در مورد این بود که من در ایالات متحده بودم تا بدانم چرا مردم اعمال خاصی را انجام می دهند. من همچنین متوجه شدم که چقدر یک فرد تایلندی هستم آنهم به دلیل آنچه که تا کنون باور داشتم، انجام دادم یا بعدتر انجام خواهم داد.
اما این مساله قبل از آن شروع شد، زمانیکه چند دوره مردم شناسی را در آموزشکده گذراندم، جایی که در مورد اجداد نژاد انسان مطالعه کردیم، اتفاقی که ذهن من را به هم ریخت و مرا به این واقعیت بازگرداند که از اینکه بخشی از چیزی به اندازه قدمت جهان هستم خوشحال بودم.
مطالعه قسمت دوم
_زمانیکه آیهوا اونگ Buddha Is Hiding (2013) را نوشت آن متن موضوع کار شما در بینال سنگاپور 2013 شد. چرا آن متن خاص را که ناشی از تجربه مهاجر بودن در آمریکا است، انتخاب کردید؟* در آن زمان در حال گذراندن دوره خود با آیهوا اونگ بودم و او در حال نوشتن داستانی در مورد کامبوجیان در حال گذر از جنایات رژیم پل پوت بود، که از جنگ ویتنام به اردوگاه های پناهندگان در تایلند منتقل شده بودند، و سپس در ایالات مدرن آمریکا در اطراف منطقه خلیج سانفرانسیسکو دوباره اسکان داده شدند.
در آن زمان، سنگاپور میزبان اولین دوسالانه آسیای جنوب شرقی بود. من تایلندی و آیهوا چینی -مالزیایی بود، فکر کردم که این متن میتواند نقطه اتکایی باشد برای اینکه چگونه تاریخ را به عنوان آسیای های جنوب شرقی و همچنین شهروندان جهان درک میکنیم.
ادامه در قسمت چهارم