آثار دوسادی هانتراکول از باستان شناسی تا امر معاصر
_ایده نمایشگاه The Commoner’s House چگونه شکل گرفت؟
* در ابتدای ساخت نمایشگاه، ما در قرنطینه بودیم. خوشبختانه، جایی که ما در آن اقامت داشتیم، یک باغ کوچک داشت. به عنوان یک هنرمند تجسمی، باید همیشه به چیزها نگاه کنم تا به روز بمانم، بنابراین شروع به نگاه کردن به باغ کردم و حشرات را دیدم. عکس گرفتم و بعد یک عکس تبدیل به دو، سه، چهار، پنج و… شد. این حشرات از نظر الگوهایشان و نحوه کنار هم قرار گرفتنشان پیچیده هستند. نمایشگاه از این نیاز به دیدن یک چیز و وضوح بخشیدن به دانش بصری من ناشی شد. ما در آن زمان در بانکوک زندگی میکردیم، و فکر میکنم من فقط بخش کوچکی از حشرات را در باغ مان در وسط یک کلان شهر کشف کردم.
_ در میان آثار شما در این نمایشگاه، مجموعه ای از 158 عکس است که تقریباً به صورت روزانه گرفته شده است. این حشرات بسیار کوچک هستند و به راحتی می توان به جزئیات آنها توجه نکرد. اما چیزهای بزرگی وجود دارد که ما از توجه به آن در شهر غافل هستیم. به عنوان مثال، در این نمایشگاه، شما اساساً نشانه های ترافیکی را که همه جا در بانکوک وجود دارند، تغییر شکل دادهاید و آنها را به اشیایی قابل توجه برای مجموعه «مجسمههای مردمی» تبدیل کردهاید. آنها فرم های مجسمه ای جالبی هستند. چه چیزی شما را به سمت این اشیا جذب کرد؟ آیا می توانید روند کار خود را در ساخت این آثار برنجی با ما به اشتراک بگذارید؟* من همیشه شیفته اشیایی بوده ام که مردم عادی ساخته اند و از آنها به روشی خاص در این زمان استفاده می کنند و البته برای آن از چیزهای معمولی که در اطراف خانه ها وجود دارند، بهره می برند.
کارکرد این اشیاء مطالبه فضا است – آنهم به طور معمول در مورد فضای عمومی و ارتباط این که چه کسی مالک چه چیزی است؛ چه کسی کدام زمان می تواند از چه چیزی استفاده کند و چگونه یک شخص می تواند ادعای چیزی را داشته باشد که شاید به او تعلق ندارد.
شما می توانید اشیاء زیادی را به شکل این مخروطه های ترافیکی (پارک ممنوع) درست کنید، اما دو مساله مهم درمورد آنها وجود دارد: محور و بدنه ای که به آن وزن دهد تا بتواند به تنهایی بایستد. آنها ارزش مجسمه سازانه و حساسیت ساخته های حاضر-آماده را حفظ می کنند و بیانگر فناوری و دیدگاه های فعلی در تایلند هستند، با آنکه منشاء این اشیاء بین المللی است، اما دیدگاه ها در مورد آنها بسیار محلی است. آنها در سنگاپور و جاکارتا نیز حضور دارند اما کاملاً یکسان نیستند.
_ در تمام شهرهای بزرگ، شاید. *بله دوست دارم بدانم آیا جاهای دیگر دنیا نیز میتوانند این مخروطه های پارک ممنوع را با همان حساسیتی که در تایلند وجود دارد، بسازند؟
_ مجموعه جدید آثار برنجی شما، ایده ارزش بخشیدن به چیزها را گسترش می دهد. شما در نمایشگاههای قبلی، در مواجهه با مخروطه های پارک اتومبیل در خیابانها که اغلب با مواد دور ریختنی ساخته میشدند، به این موضوع اشاره کردهاید. با ریختهگری مجدد آنها با متریال برنج و قرار دادن آنها در فضای گالری، ارزش آنها تغییر کرد و ما از فرم مجسمهسازی آنها آگاه شدیم. شما چند سال پیش اثری با موضوع آینده چیزها ساخته بودید، جایی که موضوع کلی نمایشگاه در مورد مدفوع بود و به خودی خود امر با ارزشی بود. موضع شما در مورد ارزیابی ارزش چیزهای مختلف در جامعه چیست؟
* فکر می کنم ارزش مهم است. از نظر ساختاری، به سیستم اقتصادی که آنرا قبول داریم، مرتبط است. به عنوان یک هنرمند، اگر بتوانم چیزی از این موضوع بیرون بکشم، این است که بتوانم چیزی را که مربوط به تغییر ارزشهای نمادین است بسط دهم یا به آن بیفزایم-که فکر میکنم کاملاً درست است-.
مثلاً مدفوع و کارهای مشابه در مورد مصرف بود و مصرف فی نفسه مربوط به تولید است. البته مدفوع در مورد بازیافت، انرژی، تجدید حیات و تولد مجدد برای سایر موجودات زنده نیز هست: میکروب ها، باکتری ها، قارچ ها و غیره. بنابراین، من این آثار را در موقعیتی قرار می دهم که بتوانم حقیقت ارزشی را که می خواهم در مورد آنها طرح کنم، درونشان ببینم.
_در سرامیک های ارائه شده در این نمایش، مدفوع به عنوان یک استعاره تکمیلی عمل می کند. کار شما به دلیل تلفیق مدفوع های بسیار ریز، ظریف و دست ساز سرامیکی مارمولک ها درون مجسمه ها کاملاً قابل تشخیص است. آنها به عنوان نشانه وجود های غیر انسانی که ما با آنها همزیستی می کنیم عمل می کنند. مدفوع گکو چگونه به وجود آمد؟ آیا می توانید داستان استودیوی قبلی خود و تجربه تان با آنها را به اشتراک بگذارید؟ *تجربه من با گکوها خیلی وقت پیش شروع شد و داستانی غم انگیز از همان برخورد اول بود. من در آن زمان کلاس اول بودم و در مدرسه شبانه روزی درس می خواندم. یک روز برای تمام کردن تکالیفم به اتاق کار رفتم، قلمدانم را باز کردم و یک مارمولک مرده در داخل آن پیدا کردم. چیزی که حس کردم بوی مرگ بود.
در عرض یکی دو شب، بوی بدن گندیده آن به نوعی به قلمدان چسبیده بود و نمی دانستم با آن چه کنم. من از شر لاشه خلاص شدم، اما بوی آن تا ماه ها ماند. این اولین برخورد من با گکوها بود. البته، ما در همه جای تایلند گکوهای خانگی معمولی داریم. آنها به خانه های ما می آیند و با ما زندگی می کنند و نشان دهنده حیات وحش بکری هستند که در پس ما وجود دارد.
ادامه در قسمت سوم