گفت و گو با کلکسیونر شناخته شده، لونتی ابرز Lonti Ebers و مدیر بنیاد دلفینا، آرون سزار Aaron cezar در مورد دلایل اهمیت رزیدنسی های هنریلونتی ابرز از معتبرترین کلکسیونرهای جهان است که از سال 2017 هر ساله در لیست 200 کلکسیونر برتر مجله آرت نیوز دیده می شود، و دارای دارایی های هنری زیادی است که شامل آثار زنان هنرمند پیشگام مانند آلیس نیل، استورتوانت، کارولی اشنیمن و کارول راما و همچنین هنرمندان مردی نظیر دیوید هامونز، جک ویتن و رایان ترکارتین می شود. او علاوه بر کلکسیونری، حامی مالی شناخته شده ای است و در هیئت مدیره موزه هنرهای مدرن نیویورک، مرکز مطالعات کیوریتوریال در کالج بارد و کمیته اروپایی گالری تیت در لندن نیز فعالیت میکند. ایبرز در سال 2018 از برنامههای خود برای ایجاد Amant، مرکزی در محله بوشویک بروکلین که دارای استودیوهای هنری و فضاهای نمایشگاهی است خبر داد و طرح دو برنامه اقامتی، یکی در ایتالیا و دیگری در بروکلین را نیز ارائه نمود. آرون سزار نیز مدیر مؤسس بنیاد دلفینا است، یک موسسه غیرانتفاعی مستقر در لندن که در سال 2007 با کمک سرمایه گذار پیشین هنر بریتانیا، دلفینا انترکانالس Delfina Entrecanales ، آن را ایجاد کرد تا تبادل هنری و فعالیت های خلاقانه را از طریق اقامت های هنری و برنامه های عمومی ترویج دهد. این سازمان جانشین استودیو دلفینا شد که به عنوان یک برنامه اقامتی در دهه 1980 توسط دلفینا انترکانالس که اوایل امسال درگذشت، راه اندازی شد. سزار اکنون برنامه اقامت هنری را به یکی از پرطرفدارترین برنامه های جهان تبدیل کرده است. او همچنین هفته افتتاحیه و اجراهای پایانی آخر هفته را برای دوسالانه ونیز 2019 سازماندهی کرده و در هیئت داوران جایزه ترنر 2020 نیز حضور داشته است. گفت و گوی زیر با ایبرز و سزار در مورد برنامه های اقامت هنرمندان و افکار عمومی در مورد دنیای هنر شکل گرفته است. _ انگیزه شما برای شروع برنامه های اقامت هنری چه بود؟ چه شکاف هایی در دنیای هنر دیدید که باعث ایجاد این فعالیت ها شد؟
*آرون سزار: دو قسمت در دلفینا وجود دارد: استودیو دلفینا، که در سال 1988 شروع به کار کرد، و دیگری بنیاد دلفینا، در سال 2007 که ماجراجویی من نیز از آنجا شروع شد. ما نمیتوانیم روایت مجموعه خود را بدون صحبت در مورد بنیانگذارمان، دلفینا انترکانالس، که یک کلکسیونر به معنای سنتی کلمه نبود، بگوییم. معروف ترین جمله او این بود که «من هنرمندان را کلکسیون می کنم، نه آثار هنری را». انگیزه جمع آوری آثار هنری او از تعامل با مردم و روابطی بود که با هنرمندان و سایر افراد خلاق داشت. راه اندازی استودیو دلفینا در اواخر دهه 80، به این دلیل بود که او متوجه فقدان چشم انداز برای هنرمندان در بریتانیا شده بود، که همچنین مصادف با جنبش YBA [هنرمندان جوان بریتانیایی] بود، یعنی زمانی که هنر معاصر بریتانیا شروع به بروز و ظهور خود در صحنه هنر جهانی کرد. در آن زمان، منابع برای هنرمندان و نیز فرصتهای تبادل بینالمللی زیادی برای آنها وجود نداشت، بنابراین استودیو دلفینا -آنها را- برای هنرمندان فراهم کرد. از جمله اولین گروه از هنرمندانی که تا به حال مورد حمایت این مرکز قرار گرفتند عبارتند از؛ اورس فیشر، مارک والینگر، کیت تایسون و سونیا بویس-که برنده جایزه شیر طلایی در دوسالانه ونیز امسال شد-. همچنین این مرکز فضایی را برای هنرمندان فراهم کرده تا فعالیتها، شبکه ارتباطی و ایدههایشان را بواسطه آن توسعه دهند.در سال 2007 و در سن 90 سالگی، دلفینا انترکانالس بازنشسته شد، و درست اینجاست که داستان من آغاز می شود. در ابتدا، برنامه ما بر روی مبادلات بین المللی، عمدتاً بین شرق و غرب متمرکز بود، و سپس ما فراتر از آن رشد کردیم، و به دنبال تعامل با هنرمندان سراسر جهان، به ویژه جنوب جهانی گشتیم. در این مرحله، بازار برای هنر معاصر به شدت رشد کرده بود و دغدغه هایی وجود داشت در مورد اینکه هنرمندان چگونه باید با بازار ارتباط برقرار نمایند، چگونه فضای خود را پیدا کنند و چگونه به پرورش حرفه خود با توجه به انواع مختلف فشارهایی که نه تنها از جانب بازار بلکه از سوی جامعه نیز بر آنها وارد می شود بپردازند. هدف دلفینا برای ایجاد اقامت هنری برای هنرمندان بسیار ساده بود: فراهم کردن فضایی که هنرمندان بتوانند در آن تجمع های هنری را بیابند و به جوامع بین المللی نیز وصل شوند. *لونتی ابرز: شباهتهای زیادی وجود دارد، اما تفاوت اساسی این است؛ زمانی که دلفینا اعلام کرد که او آثار هنری را جمعآوری نمی کند، من این کار را انجام دادم. اما من همچنین نیاز هنرمندان را برای یافتن مکانی که بتوانند در آن تجمعات هنری خود را بوجود آورند،- به ویژه با توجه به فشارهای بازار- دیدم. به عنوان یک کلکسیونر، می توانستم یک فضای کلکسیونی ایجاد کنم، اما چیزی می خواستم که از مجموعه من متمایز باشد. در جایی مانند نیویورک، من فکر می کنم نیاز به برنامه اقامت هنری به دلیل هزینه های زندگی و کار بسیار مهم است. همچنین میخواستم یک محیط و انجمن برای هنرمندانی فراهم کنم که بتوانند از تمام نقاط جهان بیایند. ما بر شیوه های چند رشته ای و کارهای پژوهش محور تأکید می کنیم و واقعاً سعی داریم محیطی ایجاد کنیم که هنرمندان بتوانند در آن پیشرفت متقابل داشته باشند. همزمان با برنامه اقامت هنری که در نیویورک داریم، فعالیت های نمایشگاهی و برنامه های عمومی قابل توجهی نیز در Amant تشکیل داده ایم که همه آنها به ایجاد یک شبکه فرهنگی در نیویورک کمک می کنند.*سزار: مانند Amant ، ما بسیار بر پژوهش متمرکز هستیم و فرصتهایی را برای هنرمندان فراهم میکنیم تا در مورد حس های خلاقانه خود تحقیق کنند یا حوزهای از فعالیتهای شان را که هنوز نتوانستهاند به آن دست یابند بکاوند._ هر دوی شما به گرد هم آوردن هنرمندان از نقاط مختلف جهان، به ویژه از جنوب جهانی اشاره کردید. چرا تابحال این مساله یک جنبه مهم از کاری که انجام می دهید بوده است؟
*ایبرز: این مساله مهمی است، زیرا اغلب اوقات برای آنها احتمال کمی وجود دارد که منابع لازم را در اختیار داشته باشند. ما هزینه سفر، زندگی و فضای کاری هنرمندان را تامین می کنیم، بعلاوه به آنها فرصتهایی برای ایجاد ارتباط با دیگران میدهیم – چیزی که برای کار و حرفه آنها مفید خواهد بود. اما نمی توانیم وانمود کنیم که می توانیم به همه کمک کنیم. نمی توانیم- اما سعی می کنیم توجه خود را بر جای درست متمرکز کنیم.*سزار: در مورد لندن، که کاملاً شبیه نیویورک است، مساله این است که ما یک امپراتوری قدیمی هستیم. به دلیل تاریخ استعماری بریتانیا، ما بخشی از آسیب های زیادی بوده ایم که بسیاری از قسمت های جهان به صورت تاریخی تاکنون آن را تجربه کرده است. از هنرمندانی که در زمینههای مختلف کار میکنند و واقعاً میتوانند یک مکالمه جهانی در لندن داشته باشند، چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد؛ آنهم در زمانی که احساس میشود ملیگرایی و قطبیسازی تشدید شده است، فرصتی برای داشتن یک فضای خاکستری وجود ندارد و همه چیز خیلی سیاه و سفید شده است. در حقیقت هنرمندان می توانند ابعاد مختلفی را به ما نشان دهند که چگونه می توانیم دنیای اطراف خود را درک کنیم. جنبه مهم، حصول اطمینان از وجود یک گفتگوی جهانی است که مبتنی بر مشکلات تبادل فرهنگی نیست، -که اغلب بر اساس تفاوت های فرهنگی است تا شباهت ها- همچنین فقط در مورد بیان نظرات و احساسات نیز نیست، بلکه به طور همزمان در مورد گوش دادن و فراهم کردن فضایی است که در آن بتوانیم گفتگوهای صادقانه با یکدیگر داشته باشیم. ادامه در بخش دوم