نمایشگاهی در موزه ملی اسکاتلند نگاهی اجمالی به ذهن یک نابغه و تاریخ وحشتناک علم پزشکی به ما می دهد.
هنر و پزشکی ترکیبی رعب آور
یادداشت های لئوناردو داوینچی در مورد آناتومی انسان تا اواسط قرن هجدهم تا زمانی که آناتومیست اسکاتلندی ویلیام هانتر از آن ها در مجموعه سلطنتی مطلع شد تا حد زیادی فراموش شد. نمایشگاه جدیدی در موزه ملی اسکاتلند، به نام “آناتومی؛ موضوع مرگ و زندگی” برخی از این نقاشی ها را با اشیاء و آثار هنری متنوعی از روشنگری اسکاتلند گرد هم می آورد تا رابطه پرتنش بین پیشرفت دانش تشریحی را روشن کند. و نیاز آناتومیست های اولیه برای تهیه اجساد مرده را توضیح دهد. لئوناردو با همکاری با مشتریان نخبه و کمک به یک استاد دانشگاهی آناتومی، مشکل را حل کرد. آناتومیست های هلندی و اسکاتلندی بعدها مجبور بودند اجساد را از گورستان ها و قبرستان ها بیرون بکشند. پزشکی مدرن، هنر به تعویق انداختن مرگ، بر پایه این دزدی قبر بنا شده است، اما منشأ آن در یک نگرش مشارکتی تر و توافقی که توسط لئوناردو مشخص شده بود. این رویکردی است که اکنون بازگشته است: نمایشگاه با مجموعه ای از ویدئو های تکان دهنده از استاد فعلی آناتومی ادینبورگ، یک دانشجوی پزشکی و یکی از مردم، همبسته می شود که هر کدام نقش حیاتی وصیت های افرادی را که بدن خود را به علم پزشکی می سپارند توضیح می دهند. برخی از این تاریخ به طور اجتناب ناپذیری وحشتناک است. این نمایشگاه داستان برک و هیر، دو ایرلندی اهل ادینبورگ را احیا می کند که با یک مصلحت ساده، جسد هایی را برای رابرت ناکس می آوردند با این تفاوت که خود آن ها آن اشخاص را می کشتند. سرنوشت برک قرار بود آناتومیزه شود؛ در راه رفتن به آموزش در دانشکده پزشکی ادینبورگ، از کنار اسکلت او رد می شدم و دیدن آن در سراسر جاده در موزه شگفت انگیز بود. اعترافات امضا شده برک از آکادمی پزشکی نیویورک به امانت گرفته شده است و برخی کارآگاه وارانه جزئیات زندگی قربانیان او را کشف کرده اند. نقاشی یوهان زوفانی از سخنرانی ویلیام هانتر، و از آمستردام، نقاشی سه متری کورنلیس تروست، «درس آناتومی دکتر ویلم رول» وجود دارد. ترسناک تر (و دقیق تر) از «درس آناتومی دکتر نیکلاس تولپ» اثر رامبراند، که تقریبا 100 سال قبل نقاشی شده است. یکی از نمایشگاه های برجسته، طوماری مربوط به اوایل قرن 19 است که توسط 248 دانشجوی پزشکی امضا شده و از آن ها خواسته شده است که اجساد از طریق راه های قانونی در دسترس آن ها قرار گیرد.
لئوناردو و اعمال غیر مذهبی اش
در زمستان 1507-1508، لئوناردو در فلورانس بود، جایی که مردی را که اندکی قبل از مرگ، ادعا می کرد بیش از 100 سال سن دارد، پس از مرگ کالبد شکافی کرد. اسنادی وجود دارد که گواهی بر این دارد که او می دانست که قرار است پس از مرگ آناتومیزه شود. لئوناردو علت مرگ را تنگ شدن عروق کرونر تشخیص داد و اولین توصیف بالینی سیروز کبدی را انجام داد. در اواخر سال 1510 او در پاویا، شهری دانشگاهی در جنوب میلان بود و با استاد آناتومی آن شهر روی یادداشت هایی برای یک رساله بزرگ تشریحی کار می کرد. پاویا در زمستان سرد است و برای حفظ بقایای انسان ایده آل است و بسیاری از طرح های تشریحی او از کارهایی که در زمستان 1510 به پایان رسیده است نشات می گیرد. همکار او در پاویا، مارک آنتونیو دلا توره، در سال 1511 بر اثر طاعون درگذشت. شاید به همین دلیل بود که لئوناردو این کار را کنار گذاشت. یا ممکن است فشارهای شخصی و حرفه ای دیگری بوده باشد. در پایان سال 1511 او در ویلایی در شرق میلان زندگی می کرد و در آن جا به ساختن طرح هایی از آناتومی انسان ادامه نداد، بلکه از سگ ها، پرندگان و راه هایی که خون در قلب آن ها جریان می یابد طرح هایی کشید. در سال 1513 او در رم بود و در تلاش برای پیشبرد کار تشریحی خود در بیمارستان سانتو اسپیریتو بود که یک آینه ساز آلمانی که کالبد شکافی انسان را تایید نمی کرد، با گزارش دادن او به پاپ، جلوی وی را گرفت.
آثار لئوناردو و جابه جایی های عجیب آن ها
در سال 1516، لئوناردو دعوت به مهاجرت به فرانسه تحت حمایت فرانسوا اول را پذیرفت و خانه خود را در آمبویز ساخت. او یادداشت های تشریحی خود را با خود برد و در سال 1519، قبل از این که فرصت کند تا رساله اش را تکمیل کند، در همان جا درگذشت. چگونگی پیدایش آن ها در ادینبورگ داستانی پر از شکاف است. ابتدا آن ها به دست همراهش فرانچسکو ملزی، که توسط وازاری، اولین زندگینامه نویس لئوناردو به عنوان “پسری خوش تیپ و بسیار مورد علاقه او” توصیف شده بود؛ افتادند. سپس پس از مرگ ملزی در سال 1570 آن ها را به پمپئو لئونی، مجسمه سازی فروختند که به دستور پادشاه اسپانیا، آن ها را به مادرید برد. هیچ کس نمی داند که چگونه آن ها در سال 1630 در انگلستان در میان مجموعه توماس هاوارد، ارل آروندل قرار گرفتند. تا سال 1690 آن ها به کلکسیون سلطنتی ویلیام و مری فروخته شده یا به آن ها هدیه داده شده بود که از آن زمان تاکنون در آن جا باقی مانده اند.
دیدگاه متفاوت یک نابغه با اعضای بدن
طراحی های لئوناردو از قرارداد های معماری در تجسم سازه های آناتومیکی از دیدگاه های مختلف وام گرفته است. ما میتوانیم با بررسی رسالهی کالبدشناس فلاندری وسالیوس، که کتابش درباره یکپارچگی بدن انسان (1543) اولین اثر بزرگ تشریحی بود که دانش کلاسیک را زیر پا گذاشت، نگاهی اجمالی به رساله بزرگی که او در ذهن داشت به دست آورد. وسالیوس عالی ترین کالبد شکاف بود اما بر خلاف لئوناردو نقاشی های خود را نمی ساخت و کتاب او بیشتر به فرم می پردازد تا کارکرد. رویکرد لئوناردو کاملا متفاوت بود؛ او هرگز به بازنمایی ظاهر در مرگ رضایت نمی داد و بدون اینکه بررسی کند که چگونه می تواند توسط پویایی زندگی متحرک شود. یادداشت های خط خورده ای که در آینه نویسی همیشگی او این تصاویر را احاطه کردهاند، بی وقفه به این سؤال می پردازند: “اما چگونه کار می کند؟” او همچنین می دانست که مکانیسم های زندگی دور از دسترس بینایی دقیق او هستند: او نوشت: «طبیعت مملو از علل بی شماری است که هرگز وارد تجربه نمی شوند.» دیدگاهی که امروزه هم بسیاری به آن باور دارند، با این وجود که زندگی تا سطح مولکولی قابل رویت است. ایده تفکر از طریق طراحی حتی در انگلیس نیز وجود دارد. ما از “پیدا کردن” چیزها صحبت می کنیم. این نمایشگاه لئوناردو را به ما نشان می دهد که در مورد عدم ارتباط بین واقعیتی که می دید و آنچه کالبدشناسان قبلی به او گفته بودند که باید ببیند گیج شده است. با یادداشت های همراه می توانیم درک کنیم که چگونه قلب برای او یک پمپ عضلانی نبود، بلکه عضوی بود برای آغشته کردن خون به ارواح “نجیب”. مزانتر، یک دامن چین دار از بافت چربی در شکم (به طور به یاد ماندنی به عبارتی “خوشگل و چروک”) رباطی است که روده کوچک را معلق می کند. کتاب های درسی دانشگاه خودم برای توضیح ساختار آن تلاش می کردند، اما لئوناردو آن را مدیریت کرد. نقاشی های او از نای و نحوه تغییر شکل آن را در طول تنفس طبیعی نشان می دهد، در حالی که اصول مهندسی تحمل وزن در پرسپکتیوهای مایل او روی پا آشکار می شود.
بسیاری از ما در تونل های ادراک حرکت می کنیم، تا حد زیادی آنچه را که انتظار داریم ببینیم، می بینیم. اما لئوناردو سخت در برابر انتظارات تنبل مآبانه اش کار کرد و دفترچه های او مملو از بینش های بی سابقه ای در مورد طبیعت بود که همه از اصول اولیه استخراج شده بودند. حیف شد که نقاشی های او تا سال 1700 عمومی نشد، اما این نمایشگاه نشان می دهد که چگونه کالبدشناسان عصر روشنگری زمان از دست رفته را جبران کردند. این هیجان انگیز است که در یک سفر 500 ساله از طریق درک در حال تکامل بشر از بدن، از فلورانس رنسانس تا علم تشریحی مدرن در ادینبورگ گرفته شود. لئوناردو قبل از اینکه رساله خود را بفهمد درگذشت، اما این طرح ها زنده هستند، و هر نشانی روی آن ها خط فکر و توجه است، بازجویی از زیبایی؛ زندگی و کار لئوناردو داوینچی با وسعت دید، کنجکاوی فکری، اتخاذ دیدگاه های جایگزین، و شیفتگی به روشن ساختن ظرافت زندگی از خرابه های مرگ متحرک بود. همین تعریفات را می توان در مورد این نمایشگاه کرد.
نویسنده و گردآورنده: ریحانه صمیمی