معرفی ۱۰ منتقد برتر جهان که دیدگاه ما را نسبت به هنر تغییر دادند
امتیاز دهید

برای بیش از ۱۰۰۰ سال، انسان‌ها تلاش کرده‌اند تا تعریف کنند که چه چیزی یک اثر هنری «خوب» را می‌سازد. عوامل تعیین کننده، مانند واقع گرایی، زیبایی، دکوراسیون و ایده‌آلیسم اخلاقی یک اثر، از مد افتاده‌اند. نسل‌های تازه‌ای از منتقدان هنری به طور قابل‌ توجهی این تغییرات در ذائقه را تحریک کرده‌اند و برای همیشه درک عموم از سبک‌های زیبایی‌شناختی را تغییر داده‌اند. ۱۰ منتقد زیر به بازگشایی دیدگاه‌های درهم تنیده شده‌ی هنرمندان امروزی کمک کرده‌اند؛ و تصور ما را از قانون تثبیت کرده‌اند. این فهرست، مسلما شامل مردان سفیدپوست اروپایی و آمریکایی نیز است. برای قرن‌ها، آن‌ها دیکته کرده‌اند که چه آثار هنری دیده و قدردانی شده است. اما به آرامی این روند در حال تغییر است. (اگرچه برنده...

معرفی ۱۰ منتقد برتر جهان

فهرست مطالب

برای بیش از ۱۰۰۰ سال، انسان‌ها تلاش کرده‌اند تا تعریف کنند که چه چیزی یک اثر هنری «خوب» را می‌سازد. عوامل تعیین کننده، مانند واقع گرایی، زیبایی، دکوراسیون و ایده‌آلیسم اخلاقی یک اثر، از مد افتاده‌اند. نسل‌های تازه‌ای از منتقدان هنری به طور قابل‌ توجهی این تغییرات در ذائقه را تحریک کرده‌اند و برای همیشه درک عموم از سبک‌های زیبایی‌شناختی را تغییر داده‌اند.

۱۰ منتقد زیر به بازگشایی دیدگاه‌های درهم تنیده شده‌ی هنرمندان امروزی کمک کرده‌اند؛ و تصور ما را از قانون تثبیت کرده‌اند. این فهرست، مسلما شامل مردان سفیدپوست اروپایی و آمریکایی نیز است. برای قرن‌ها، آن‌ها دیکته کرده‌اند که چه آثار هنری دیده و قدردانی شده است. اما به آرامی این روند در حال تغییر است. (اگرچه برنده اخیر جایزه پولیتزر جری سالتز، بسیاری را در اینترنت بر آن داشت تا به سرعت اظهار کنند که همکار منتقد و همسرش، روبرتا اسمیت، سزاوارتر بود.) دیدگاه‌های مختلف منتقد فقط نظریه‌های جدیدی را در مورد هنر ارائه نمی‌کنند، بلکه آن‌ها نحوه نگاه ما را نیز تغییر می‌دهند.

Xie He

(قرن ۶)

صدها سال پیش، هنر، آشکارا رقابتی بود. در قرن ششم، هنرمند چینی Xie He «شش اصل» خود را ارائه داد تا نقاشان را بر اساس شایستگی رتبه بندی کند. با این حال، حتی در آن زمان، استانداردها فقط ذهنی بودند. رعایت اصول Xie He به قدری پایدار است که امروزه هنوز برای ارزیابی نقاشی سنتی چینی استفاده می‌شود.

اثر Xie He
اثر Xie He

Giorgio Vasari

(۱۵۱۱۱۵۷۴)

جورجیو وازاری که اغلب به عنوان اولین مورخ هنر شناخته می‌شود، ترجیحات و تعصبات تأثیرگذاری را نیز ایجاد کرد. متن بیانیه سال ۱۵۵۰ او، زندگی برجسته‌ترین نقاشان، مجسمه سازان و معماران را تحت تاثیر قرار داد. او فهرستی (بسیار جانب‌دارانه و اغراق‌آمیز) از مهم‌ترین چهره‌های خلاق روز را ارائه کرد. آن‌ها همه ایتالیایی بودند (میکل آنژ، جوتو، ساندرو بوتیچلی). خود وازاری اصطلاح «رنسانس» را ابداع کرد و به اصطلاح تولد دوباره فرهنگ در اروپا را از قرن ۱۳ تا ۱۶ اسطوره‌سازی کرد.

Giorgio Vasari
جورجیو وازاری

Etienne La Font de Saint-Yenne

 (1688۱۷۷۱)

یکی از اولین منتقدان هنری مستند در فرانسه، Etienne La Font de Saint-Yenne در اواسط قرن هجدهم از سالن‌های موزه لوور بازدید کرد و گزارشی ارائه داد. ماریکه یونکر در مقاله‌ای در سال ۲۰۰۹ تأثیر پایدار خود را بر نقدهای زیبایی‌شناختی مطرح می‌کند. او می‌نویسد: «پس از گفتمانی در مورد وضعیت هنر معاصر و جامعه معاصر، آثار گالری پس از آن مورد تجزیه و تحلیل انتقادی قرار گرفتند که با پرطرفدار‌ترین ژانر نقاشی تاریخ شروع شد». این رویکرد ساختاری الگویی را برای نقد هنری برای بیش از یک قرن آینده ایجاد کرد.

با این حال، La Font چیزی بیش از یک چارچوب برای نوشتن نقد ارائه کرد. در مقاله دیگری در سال ۲۰۰۹، کاترینا دلیگیورگی خاطرنشان می‌کند که از زمان افلاطون، فیلسوفان به اخلاق خود هنر توجه کرده‌اند. در عصر روشنگری فرانسه، لافون مشتاق بود که دیدگاه‌های انقلابی خود را در نوشته‌های خود ادغام کند (برخی از محققان معتقدند که او در سال‌های منتهی به انقلاب فرانسه از شاه انتقاد می‌کرد). با این حال، یونکر به سیاست‌های رادیکال لافونت چندان متقاعد نشده‌است. به گفته او، این منتقد، «انحطاط» هنر را عامل «تأثیر فزاینده» زنان در جامعه دانست.

Etienne La Font de Saint-Yenne
Etienne La Font de Saint-Yenne

Denis Diderot

(۱۷۱۳۱۷۸۴) 

در سال ۱۷۴۷، در اوج روشنگری، دنیس دیدرو شروع به ویرایش دایره‌المعارف فرانسوی با نفوذ گسترده کرد که فلسفه، نقد و علم را پوشش می‌داد. او در تمام مدت دیدگاه خود درباره متفکران مهمی چون ژان ژاک روسو، ژاک نکر و ولتر را منتشر کرد. دیدرو خود مقالات بسیاری در زمینه ادبیات و همچنین هنر ارائه داد. او «مقاله‌ای در مورد نقاشی» (نوشته شده در سال ۱۷۶۵، منتشر شده در ۱۷۹۶) را ارائه داد که هم بر شاعر چارلز بودلر (که خود منتقد برجسته هنری بود) و هم یوهان ولفگانگ فون گوته شاعر را تحت تأثیر قرار داد.

دیدرو در سال ۱۷۵۹ بازدید از سالن‌های موزه لوور را آغاز کرد. به گفته توماس کرو، او آثار هنری  نمایشگاه را در طول تابستان ارزیابی می‌کرد، سپس ماه‌ها را صرف نوشتن تحلیل‌های خود می‌کرد. شاید بیش از هر یک از پیشینیان، دیدرو شخصیت خود را در مقالات طولانی و درگیر هنری خود ادغام کرد. او نه برای اهداف سیاسی یا به نفع هنرمندان دیگر، بلکه شاید برای خودش نوشت. این سبک مقدار قابل توجهی از ذهنیت را وارد ژانر کرد.

Denis Diderot
Denis Diderot

Johann Joachim Winckelmann

 (1717۱۷۶۸)

یوهان یواخیم وینکلمان، مورخ هنر آلمانی، علاقه دوباره به هنر کلاسیک را در دوران روشنگری تشویق کرد. او در مقاله خود در سال ۱۷۶۵ با عنوان «تأملاتی در مورد نقاشی و مجسمه سازی یونانیان» نوشت. همچنین اظهار می‌دارد: «تنها راه برای بزرگ شدن، یا حتی غیرقابل تقلید شدن در صورت امکان، تقلید از یونانیان است». وینکلمان که در واتیکان کار می‌کرد (به عنوان کتابدار، سپس رئیس آثار باستانی و در نهایت منشی یک کاردینال)، به مجموعه عظیم گنجینه‌های باستانی کلیسای کاتولیک دسترسی داشت و سیستمی را برای تمایز دوره‌های مختلف در تاریخ هنر اولیه غرب ایجاد کرد که امروزه هنوز استفاده می‌شود.

قابل توجه است که وینکلمان هرگز از یونان دیدن نکرد: زندگی او زمانی کوتاه شد که یکی از آشنایان او را در ایتالیا در شرایطی مرموز به قتل رساند. لیونل گروسمن در مقاله‌ای در سال ۱۹۹۲ ادعا کرد: «در دنیای  اروپا، تأثیر قتل وینکلمان مشابه تأثیر پرزیدنت کندی در زمان ما بود». آن را بزرگترین معمای حل نشده نقد هنری بنامید. این ماجرای کثیف الهام بخش در آثار ادبی مثل: شعر، رمان و نمایشنامه است.

یوهان یواخیم وینکلمان
یوهان یواخیم وینکلمان

John Ruskin

(۱۸۱۹۱۹۰۰)

جان راسکین به معنای «حقیقت» در نقاشی توجه داشت. او پنج جلد از نقاشان مدرن خود (۱۸۴۳-۱۸۶۰) را منتشر کرد که هنر رمانتیک را تجلیل و تشویق کرد. راسکین به تثبیت میراث ترنر کمک کرد و ایده‌های او را به نقد متقاعدکننده ترجمه کرد، نوشته‌های او انگلیسی‌ها را تشویق کرد تا کارهای بعدی و انتزاعی‌تر نقاش را بپذیرند. با این حال، دیدگاه اخلاقی راسکین به هنر در نهایت به فلسفه زیبایی‌شناسان بریتانیایی مانند جیمز ابوت مک‌نیل ویستلر، که «هنر برای هنر» را ترجیح می‌داد، شکست خورد. به گفته آن‌ها حقیقت هیچ پیامدی برای تولید زیبایی شناختی نداشت.

جان راسکین
جان راسکین

Guillaume Apollinaire

(۱۸۸۰۱۹۱۸)

Guillaume Apollinaire  بیشتر به عنوان شاعری نوآر شناخته می‌شود؛ همچنین مسئول رواج پیدا کردن هنر مدرنیستی است. به ویژه، او از تلاش‌های کوبیست‌هایی مانند: پابلو پیکاسو، خوان گریس، و ژرژ براک قبل از پذیرش سبک نقاشی جدید و شکسته آن‌ها حمایت کرد. پاملا آ. جنووا در مقاله‌ای در سال ۲۰۰۳، تکنیک تکه‌کاری (کولاژ) نقاشان را با شعر شاعران پیوند می‌دهد. او می‌نویسد که آپولینر با «کنار هم قرار دادن واقعیت و تخیل، و همزمانی حرکت مکانی و زمانی» شناسایی می‌کند. آپولینر مقدمه‌هایی برای کاتالوگ‌های سالن و همچنین متنی به نام نقاشان کوبیست نوشت که به صورت بیانیه‌ای، جایگاه هنرمندان را در تاریخ تأیید می‌کرد.

Guillaume Apollinaire
Guillaume Apollinaire

Walter Benjamin

(۱۸۹۲۱۹۴۰)

مقاله والتر بنیامین در سال ۱۹۳۵ «اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی» هنر را در یک زمینه اجتماعی-اقتصادی بزرگتر قرار می‌دهد. او خاطرنشان می‌کند که تا زمانی که انسان‌ها هنر می‌سازند، از آن کپی می‌کنند: چاپ، ردیابی مجدد به سبک آفریننده، یا استفاده مجدد از همان قالب‌های مجسمه‌سازی. با این حال، در عصر مدرن، عکاسی و فیلم می‌توانند جهان را بهتر از هر نوع هنری سنتی به تصویر بکشند. پس چرا نقاشی و مجسمه سازی هنوز ارزشمند است؟ بنیامین پیشنهاد می‌کند که آنچه واقعا یک اثر هنری اصلی را خاص می‌کند، ناملموس است. او می‌نویسد: «حتی کامل‌ترین بازتولید یک اثر هنری فاقد یک عنصر است: حضور آن در زمان و مکان، وجود منحصربه‌فرد آن در مکانی که اتفاقا در آن قرار دارد».

Walter Benjamin
Walter Benjamin

مطالعه بیشتر نظریه والتر بنیامین، چگونه شناخت در هنر و زیبایی شناسی را دگرگون می‌کند؟

Linda Nochlin

(۱۹۳۱۲۰۱۷)

مقاله تأثیرگذار لیندا ناکلین در سال ۱۹۷۱ «چرا هیچ هنرمند زن بزرگی وجود نداشته است؟» یک دلیل ساده برای سوال عنوان ارائه کرد. کانون مملو از هنرمندان مرد است نه به این دلیل که بهتر هستند، بلکه به این دلیل که ساختارهای نهادی مانع از پیشرفت زنان در این عرصه شده است. ناکلین پیشنهاد می‌کند که برای قرن‌ها، «هنر خوب» صرفا توسط مردان سفیدپوست تایید شده است. مقاله او خواستار تغییر بود. ناکلین نویسنده‌ای پرکار بود و در طول زندگی حرفه‌ای‌اش، مقالات تک‌نگاری درباره هنرمندان زن مانند: لوئیز بورژوا، مری کاسات، و سوفی کال و بسیاری دیگر نوشت.

لیندا ناکلین
لیندا ناکلین

Lucy Lippard

 (1937)

لوسی لیپارد از ابتدای کارش از تقسیم بین هنر و دغدغه‌های زمینی انتقاد داشت. برخلاف گرینبرگ و روزنبرگ، علایق او در بازکردن زمینه اجتماعی بزرگ‌تری بود که آثار هنری در آن تولید می‌شدند. او در سال ۱۹۷۷ مجله هنری فمینیستی Heresies را تأسیس کرد. برای لیپارد، هنر و کنشگری می‌توانند به هم مرتبط باشند. جمعی از هنرمندان زن که به مجله کمک کردند- گروهی که جوآن اسنایدر، میریام شاپیرو و پت استیر را شامل می‌شدند – اغلب در صفحات آن مجله به نمایندگی زنان پرداختند.

لوسی لیپارد
لوسی لیپارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *