موزه هنر پرادو در مادرید، دارای غنیترین و جامعترین مجموعه نقاشی اسپانیایی جهان، و همچنین شاهکارهای دیگر مکاتب نقاشی اروپایی، بهویژه هنر ایتالیایی و فلاندری.
موزه پرادو در شهر مادرید در منطقهای با همین نام واقع شده است. شروع ساخت موزه 20 سال طول کشید و به دستور چارلز سوم و طراحی معمار روشنفکر اسپانیایی (خوان د وییانوئبا) در سال 1785 طراحی و اولین سنگ ساختمان گذاشته شد. پس از فوت چارلز سوم پسرش پروژه ساخت موزه را ادامه داد. این ساختمان در سال 1808 تکمیل شد اما در طول جنگهای ناپلئون بازگشایی نشد و در نهایت در 19 نوامبر 1819 بازگشایی شد. کلمه “پرادو” به معنای “چمنزار” است و علت آن باغهایی است که در گذشته در محل ساخت موزه قرارداشته است. موزه دل پرادو یکی از سه موزه در مادرید است که مثلث طلایی هنر را تشکیل میدهند. قدمت ساختمان موزه بیش از 200 سال است و براورد میشود حدود 8200 طراحی، 7600 نقاشی، 4800 چاپ و 1000 مجسمه، به علاوه بسیاری از آثار هنری و اسناد تاریخی دیگر در این موزه وجود دارد.
با این حال، کارکرد نهایی ساختمان تصمیمگیری نشد تا اینکه نوه فردیناند هفتم اسپانیا، با تشویق همسرش، ملکه ماریا ایزابل دو براگانزا، تصمیم گرفت از آن به عنوان موزه سلطنتی نقاشیها و مجسمهها استفاده کند.
موزه سلطنتی پس از مرگ ایزابلای دوم در 1868 ملی شد و لقب (دل پرادو) را به دست آورد.
پس از اعلام رسمی موزه ملی در دهه 1870 آثار هنرمندانی از نقاط دیگر جهان نیز به این موزه راه یافت و با آثار افرادی چون رامبراند، دورر، ریبرا، موریو، فراانجلیکو، بوتیچلی، تیسین، تینتورتو، روبنس، هیرونیموس بوش و … غنی شد.
قدیمیترین اسناد ایجاد موزه سلطنتی در سال 1816 تا جنگ داخلی.
در ادامه به برسی تعداد اندکی از آثار ارزشمند موزه میپردازیم:
هیرونیموس بوش نقاش هلندی قرن 15 و 16 میلادی بود که عمده دلیل شهرت وی، کاربرد نقوش خیالی برای بیان مفاهیم اخلاقی و همچنین حکایت داستانها است. نقاشیهای هیرونیموس بوش، پیش درآمد و تاثیرگذار بر سبک سورئالیسم است. هفت گناه کشنده و چهار امر واپسین، نام یک نقاشی رنگ روغن روی چوب از هیرونیموس بوش، نقاش هلندی است که در سال ۱۴۸۵ میلادی به پایان رسید و اکنون در موزه پرادو نگهداری میشود.
چهار دایره کوچک مرگ گناهکاران، قضاوت واپسین، دوزخ و بهشت را نمایش میدهد که دور دایرهای بزرگتر هستند و هفت گناه کشنده را نمایش میدهند. این گناهها عبارتند از: خشم، حسادت، آز، پرخوری، تنبلی، شهوت و غرور. نقاش به جای داستانهای معمول، از زندگی روزمره برای نمایش گناهان استفاده کردهاست.
در مرکز دایره بزرگ، چشمی است که به عنوان چشم خدا رسم شده است و مسیح در مردمک آن دیده میشود. زیر تصویر به لاتین نوشته شدهاست: به هوش باشید، به هوش باشید، خدا میبیند.
باغ لذتهای دنیوی، همچنین مشهور به هزاره، اثری سه لتی از هیرونیموس بوش است که به عنوان مشهورترین و همچنین جاهطلبانهترین اثر او شناخته میشود. این شاهکار اوج هنر وی را دربر دارد، بهطوری که در هیچیک از آثار گذشته وی، چنین پیچیدگی در معانی و تشبیه روشن وجود ندارد.این اثر سه لتی، چند داستان مربوط به کتاب مقدس و صحنههایی از اعمال کفرآمیز را مجسم میکند. این داستانها بخشی از دین مسیحیت در سدههای میانه بودند.
خط افق در پانل مرکزی دقیقا ادامه پانل سمت چپ است. علت اتصال این دو کار برای بیان حال و هوایی یکسان در دو مکان میباشد. در روی زمین انواع حیوانات عجیب در کنار حیوانات واقعیتر از تابلوی سمت چپ مشاهده میشود. انسانها در گروههای مختلف درحال برگزاری انواع مراسم شهوانی هستند.
گیبسون، تاریخدان شهیر، این عکس را رفتاری بی شرمانه میخواند درحالی که دیکنسون این نمایش را کنجکاوی خاص جنسی در نوجوانان میداند. اشخاص بیگناهانه درحال لذت بردن از خوشیهای مصنوعی هستند، خوشیهایی از قبیل لذتهای جنسی، بازی در آب، سواری بر روی حیوانات بیگناه، خوردن و آشامیدن و بازی و جست و خیز در طبیعت.
در وسط تصویر خانهای شیشهای همانند زمین وجود دارد که ترکهای بسیاری خورده است. در وسط و پایین این کره افرادی درحال لذت بردن و اعمالی بیشرمانه میباشند، در بعضی از متون این کره نمادی از شکننده بودن دنیای لذات شهوانی است.
حضور تعدادی مرد و زن سیاه پوست در اثر بیانگر مساوی بودن حقوق انسانها از نظر بوش است اما عدهای به این باورند که اینان همان نجیب زادگان وحشی هستند، کسانی که در آن دوره برای خدمت به افراد سرمایهدار و ثروتمند خریداری میشدند. شخصی در پایین کادر، پشت زنی که به نشانه غرور گیلاسی بر سر خود گذاشته، ایستاده که با موهای زن پوشیده شده است و درحال دادن نوشیدنی به فرد دیگری است که نگاهش به صدفی در بالای سرش میباشد.
دیهگو ولاسکوئز نقاش اسپانیایی محبوب دربار فیلیپ چهارم بود. او به خاطر نقاشیهای پُرترهاش از دودمان سلطنتی اسپانیا، دربار واتیکان و اشراف اروپایی، به شهرت فراوانی دست یافت. در سده 19 میلادی آثار وی الگوی هنرمندان واقعگرا و دریافتگرا، به ویژه ادوار مانه، فرانسیسکو گویا، پابلو پیکاسو و سالوادور دالی قرار گرفت.
اثر تسلیم بردا، یک پیروزی نظامی، محاصره بردا در سال 1624، در طول جنگ هشتاد ساله را به تصویر میکشد. این جنگ به دلیل شورش ایالتهای هفدهگانه که امروزه شامل هلند، بلژیک و لوکزامبورگ میشود، علیه فیلیپ دوم اسپانیا آغاز شد. ولاسکوئز پایان نبرد را تصویر کرده و دو طرف را متمایز از هم به تصویر کشیده است، یکی هلندیها و طرف دیگر اسپانیاییها.
این نقاشی اسپانیاییها را به عنوان نیرویی قوی نشان میدهد، درحالی که هر دو طرف نبرد را در بر میگیرد و حالات چهرهای از خستگی را به تصویر میکشد که واقعیت جنگ را منعکس میکند.این نقاشی توسط فیلیپ چهارم اسپانیایی سفارش داده شد و هدف این نقاشی تجلیل از دستاوردهای نظامی و کسب توسط اسپانیاییها بود.
نحوه قرارگیری افراد و نگاه آنها به مخاطب باعث میشود ما نیز خودمان را قسمتی از اثر بدانیم که این ویژگی در تابلوی ندیمهها، شاهکار بینظیر و اثر محبوب موزه پرادو نیز وجود دارد.
ندیمهها از شناختهشدهترین نقاشیهای دیهگو ولاسکوئز است. از این اثر به عنوان «با ارزشترین تابلوی اسپانیا» یاد میشود. این تابلو از دیرباز یکی از مهمترین نقاشیهای تاریخ هنر غرب و عصر طلایی اسپانیا دانسته شده و بحثها و تحلیلهای زیادی را پیرامون فضا، زمان، شخصیتها و واقعی یا غیرواقعی بودن تصاویر نشان داده شده در آن، ایجاد کرده است.
تابلو، اتاقی بزرگ و کم نور در کاخ سلطنتی مادرید را نشان میدهد و چهرههای بسیاری را از دربار اسپانیا دربر میگیرد. برخی به بیرون بوم به سوی بیننده نگاه میکنند و برخی دیگر بین خود درحال گفتگو هستند.
در پسزمینه، دو خدمتکار درگوشی با هم حرف میزنند. حاجب ملکه دارد از در پشتی خارج میشود اما پیش از خروج، اندکی درنگ کرده و به ما نگاه میکند. در سمت چپ در، در آینه، شاه و ملکه به شکلی محو تصویر شدهاند.
در سمت چپ نقاشی، ولاسکوئز خود را نقاشی میکشد که روی بوم بزرگی کار میکند. این تابلو، لحظهای از زندگی روزانه پر جنب و جوش دربار را نشان میدهد. نمایش چهره شاه و ملکه در آینه و نه در خود اتاق، این پرسش را مطرح میکند که آنها کجا هستند؟ آیا آنها در کنار ببیندهای هستند که از بیرون به درون تصویر نگاه میکند؟ درست همان حسی که در قسمتی از اثر تسلیم شدن بردا نیز مشاهده میشد.
از دیگر اثار دیه گو ولاسکوئز که در موزه پرادو نگه داری میشود میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تاج گذاری باکره
داستانی دینی از تاج گذاری پدر (روح القدس) و حضرت مسیح بر سر حضرت مریم به عنوان ملکه بهشت میباشد.
به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح
پیترپل روبنس نقاش فلاندری (جنوب هلند) و یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان دوران باروک است. او در آثار خود به رنگ و احساس تاکید داشت. داوری پاریس به تعدادی از نقاشیهای کشیده شده توسط پیتر پل روبنس، اشاره دارد. هر دو نسخه روبنس زیبایی زنانه ایدهآل را با الهههای هرا، آتنا و آفرودیت از یک طرف و پاریس به همراه هرمس از طرف دیگر را، نشان میدهند.
داوری پاریس داستانی از اساطیر یونانی و یکی از وقایعای است که به جنگ تروا و در نسخههای بعدی داستان به پایه گذاری روم انجامید. در جشن ازدواج والدین آشیل، خدای تفرقه دعوت نمیشود و از این رو سیبی طلایی را میان خدایان میاندازد که رویش نوشته شده بود: برای زیباترین.
بین سه الهه هرا، آفرودیت و آتنا اختلاف افتاد و زئوس وظیفهی داوری میان این سه الهه را به پاریس سپرد. این موضوع از اواخر قرون وسطی به بعد در هنر رایج شد و هر سه الهه معمولا برهنه نشان داده میشدند.
فرانسیسکو گویا، نقاش و چاپگر رمانتیک اسپانیایی بود. او را مهمترین هنرمند اسپانیایی اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میدانند. نقاشیها، طراحیها و حکاکیهای او منعکسکننده تحولات تاریخی معاصر بود و بر نقاشان مهم قرن 19 و 20 تأثیر گذاشت. گویا اغلب به عنوان آخرین استادان قدیمی و اولین استادان مدرن شناخته میشود.
آثار دوم و سوم ماه مه، ترسیم واقعی از خشونت و جنگ هستند که روایت مقاومت و شورش مردم اسپانیا را درمقابل اشغال فرانسه نشان میدهند. هردو اثر در سال 1814 تکمیل شدهاند. نحوه بیان احساسات در این دو اثر الهام بخش خلق کشتار و گرونیکا اثر پیکاسو بود.
ساتورن درحال بلعیدن پسرش، پرترهای است از مردی عظیم الجثه است که فرزندش را میدرد. یکی از شش اثری که گویا اتاق غذاخوری خانه خود را با آن تزئین کرد.
طبق افسانه رومی (الهام گرفته از اسطوره اصلی یونانی)، پیشبینی شده بود که یکی از پسران ساتورن او را سرنگون خواهد کرد، همانطور که او پدرش را سرنگون کرد.
برای جلوگیری از این امر، ساتورن لحظاتی پس از تولد فرزندان، آنها را میخورد. همسرش اوپس درنهایت پسر سومش را در جزیره کرت پنهان کرد و با تقدیم سنگی که به جای او در قنداق پیچانده شده بود، همسرش را فریب داد.
گویا، ساتورن را درحال ضیافت از جسد پسرش به تصویر کشیده است. مرد دیوهیبت درحالی که در تاریکی فرو رفته است دهانش را باز کرده و با چشمانی از حدقه درآمده فرزندش را میجود. تنها روشنایی دیگر در تصویر از گوشت سفید، خون قرمز جسد و بند انگشتان سفید شده ساتورن به چشم میخورد که به شدت در بدن جسد فرو رفته است.
گویا در ابتدا اتاقهای خانه را با تصاویر الهامبخشتر تزئین کرده بود، اما به مرور همه آنها را با تصاویری به شدت ترسناک که امروزه به عنوان نقاشیهای سیاه شناخته میشوند، نقاشی کرد.
این عکسها بدون سفارش و هرگز برای نمایش عمومی در نظر گرفته نشدهاند. تعابیر مختلفی از معنای تصویر ارائه شده است: درگیری بین جوانی و پیری، زمان به عنوان بلعنده همه چیز، غضب خدا و تمثیلی از وضعیت اسپانیا، جایی که میهن فرزندان خود را در جنگها وانقلاب میبلعد.
این اثر سرانجام در سال 1878، پس از انتقال بر روی بوم و نمایش در پاریس، به موزه پرادو اهدا شد.
آلبرشت دورر نقاش، حکاک و ریاضیدان آلمانی دوره رنسانس و بزرگترین گراورساز عصر خویش بود که با حکاکی روی چوب و فلزات آثار بیهمتایی آفرید که در سراسر مغربزمین دست به دست چرخید و نفوذ دامنهدار خود بر روی هنر سده شانزدهم اروپا را تثبیت کرد. بسیاری از هنرشناسان او را بزرگترین هنرمند تاریخ نقاشی آلمان تا امروز میدانند. دورر از اولین هنرمندانی بود که به خود نگاره اهمیت خاصی میداد.