در قرن حاضر ، و پس از جنبش های آزادی خواهانه متعدد كه خواستار عدالت و برابری در زمینه فكری و اجتماعی بودند ، یك جریان فكری پررنگ تر از همه كه بر زیبایی شناسی و فلسفه هنر بر جوامع ، كه به صورت مسئله ای حل ناشده تاكید میكرد ، شكل گرفت ، كه به ( نقد فمنیست ) مشهور گشت .
نقادان فمنیست ، نكته ی مركزی را در شناخت و تحلیل زندگی فرهنگی ، در توجه به پایگانی می یابند كه بر اساس تمایز جنسی زن و مرد شكل گرفته است . این نقادان بر جنبه های اجتماعی ، و فرهنگی تمایز زنانگی- مردانگی تاكید می كنند .
جریان نقد فمنیستی بی شك مهم است و در سال های اخیر تاثیری قابل توجه بر آیین های نوآور نقد هنری و به ویژه بر شالوده شكنی داشته است ، اما باید گفت كه بیشتر در همان گستره ی بسیار مهم نقادی رشد یافته و دامنه نفوذ و كارایی اش هنوز به بحث جامع تر فلسفه ی هنر ، و به بنیان نظریه هایی در زیبایی شناسی نكشیده است ، گو اینكه در این راه گام هایی نیز به پیش برداشته است.
به هر روش، این شیوه نقادی نوین، استوار بر دیدگاه های زیبایی شناسانه است و از آنجایی كه، تقابل و تعامل میان زنان و مردان ، كه مهمترین رویارویی در جوامع محسوب می شود و نقد فمنیست در زندگی اجتماعی این رویكرد را برجسته می سازد و تاكید را بر زمینه ی اجتماعی آفرینش و دریافت اثر هنری می گذارد ، همچنان مهم قلمداد می شود.
تفاوت های زیبایی شناسی زن و مرد، چه جریان هایی را در عصر حاضر به راه انداخته و چقدر موفق بوده است؟
تحلیل فمنیستی متن و سخن آن بسیار ساده م مهم است: تفاوت زیست شناسانه زن و مرد ، پیش از آنكه از نگاه زیست شناسی مطرح باشد ، نتیجه اجتماعی مهمی به بار آورده است و موجب فرودستی زنان شده است . می توان از دیدگاه های متفاوتی به این تفاوت توجه كرد ، ولی همواره به این نتیجه می رسیم كه زنان از امكانات رشد یكسانی با مردان برخوردار نیستند، و می توان گفت در تمامی جوامع انسانی البته به درجات متفاوت ، دارای حقوق اجتماعی یكسانی با مردان نیستند.
به نسبت رشد اقتصادی و اجتماعی در جوامع پیشرفته زنان از حقوقی بیشتر برخوردار شده اند و هپای به دست آوردن حقوق سیاسی و اقتصادی ، در سده اخیر ، فاصله ی خود را با مردان در پایگان اجتماعی كاهش داده اند. اما این به معنای برابری كاملی نیست كه جنبش رهایی زنان به حق خواستار آن است .
انواع گرایش های سیاسی فمنیستی ، خواه آن گرایش ها كه راه و چاره ی این نابرابری را در گسست كامل بینش زنان از جهان بینی مردسالار می بیند ، و خواه آن ها كه همراهی مبارزه ی زنان را با جنبش های اجتماعی رادیكال توصیه می كنند ، در مورد یك مساله نظر مشتركی دارند : ( منش مسلط بر پدیده های فرهنگی در راستای توجیه نابرابری زنان و مردان شكل گرفته است ، و باید با آن مبارزه شود )
دیدگاه زیبایی شناسانه در بررسی زوایای فمنیسم چگونه عمل می كند؟
به شكرانه آثار زنان نویسنده در قرن بیستم ، این جنبش چه اهدافی را دنبال كرد و به اثبات رساند؟ این جنبش تا جایی كه به دیدگاه زیبایی شناسی مربوط می شود، می تواند این منش مسلط و مردسالار را از زاویه های گوناگون مورد بررسی قرار دهد . می شود فمنیسم را از آفرینش هنری آغاز كرد و نشان داد كه هنرمندان آگاهانه یا نا آگاهانه این ایدئولوژی مردسالار را توجیه كرده اند و یا آفریده اند ، این كاری است كه به عنوان مثال كیت میلت ( مجسمه ساز ، نویسنده و فیلمساز فمنیست آمریكایی ) یا الن شوالتر ( نویسنده آمریكایی كه اورا بنیان گذار نقد فمنیستی می دانند ) انجام داده اند ، می توان از راهی دیگر رفت و با تحلیل متن های ادبی