انسان، کلمهای که از نسیان میآید، حیوان، کلمهای که از حیات میآید وطبیعت همان چیزی که هست و باید باشد.انسانی که خودش را فراموش میکند، ریشههایش را، حیاتش را و بستر را که باید باشد تا حیاتش را ادامه دهد.بعید میدانم هیچ انسانی، همانند انسان معاصر از ریشههایش بریده باشد و خوشبختانه هنوز هنرمندان آنقدر زنده هستند که از این بریدگی یاد کنند یا سعی کنند که دوباره آن را احیا کنند.انسان، حیوان، طبیعت، نمایشگاهی ویژه از کارهای منتخب هنرمندانی است که مفهوم انسان را در کنار هستی دوباره زنده میکنند. ۱۹ اثر نقاشی از هنرمندان به نام کشورمان، همچون نیلوفر قادری نژاد، رضا هدایت، آرمان یعقوب پور و … در این نمایشگاه به نمایش درآمده که همگی در ابعاد بزرگ زینتبخش دیوارهای گالری ایده شدهاند. میتوان کارهای نمایشگاه را به سه دسته مشخص تقسیم بندی کرد: یک دسته، کارهایی که انسان معاصر، انزوا و بریدگیاش را از هستی و تنهایی او را ترسیم میکنند و دسته دیگر آثار هنرمندانی است که همچنان انسان را جزئی از طبیعت میداند و آن را در بسترش به تصویر کشیدهاند و البته چند مورد استثنا که در مرز میان این دو قرار میگیرند.آثار نقاشی عبدی اسبقی، مسعود کشمیری، ، زهرا پرکاه، امیرعلی مومن، الیاس ستاری، و طاهره صمدی طاری از جمله این آثار هستند. آثار ارزشمندی هستند که این انسان جدا مانده از طبیعت را در بسترهای زندگی روزمره نشان میدهد و محیطهای آشنای ما نشان میدهند. در دسته دوم هنرمندانی قرار دارند که انسان و طبیعت را به موضوع اصلی کارهایش تبدیل کردهاند. کارهای هنرمندانی همچون پروانه رزاقی، آرزو صفایی، اکرم افضلی، حسین خوش رفتار، ساغر مسعودی، آرمان یعقوب پور، رضا هدایت، نیلوفر قادری نژاد در این دسته جا میگیرد. گاهی این انسان تنها روی نیمکتی نشسته است یا به دیوی تبدیل شده که روی اسبی در حال تهاجم است. گاهی کارها سویه انتزاعی میگیرند، گاهی کاملا رئال یا سورئال هستند و قدرت طراحی واقعگرایانه در آنها قابل تشخیص است و اما با این همه تفاوتهای سبکی میتوان سبک زندگی انسان معاصر را یا آرزوهای آرمانیاش را در کارها مشاهده کرد. همه این هنرمندان یا دارند از زندگی خالی انسان معاصر صحبت میکنند یا همچنان رویاپردازانه، به تبعیت از اسلاف خویش طبیعت و زیباییهای آن، درختان، کوهها، پرندگان، ماهیها، درناها، دارکوبها یا کلاغها رادر کنار انسان نشان میدهند.شاید دسته سوم و متمایز این نمایشگاه، یکی اثری از ابوحمید اسدی باشد که کودکی را بر مبلی تصویر کرده که همچنان با رویاهای کودکانهاش، با آرزوهای برآورده نشدهاش، قاصدکی را در فضایی داخلی به سوی آسمان میفرستد. روی دیوارهای پس زمینه این کودک، نقاشیهای کودکانهای ترسیم شده است. آسمان و رویاهایش، خانواده و در کنار آن گل و کوه و رنگین کمان را، نقاشیهایی که همه بچهها ترسیم میکنند، نه فقط انسان را در کنار طبیعت بلکه انسان را در کنار خانواده. خانوادهای که دیگر تعریفی از آن در هیچ نقاشی دیگری قابل تشخیص نیست. اینجا همان مرزی است که ما را از جهان هستی و حتی از همنوعانمان، از خانوادههایمان جدا کرده است. خانههای امروزی، چهار دیواریها، همان اسباب و اثاثیهها، همان قابها و بستهبندیهایی که ما را از هم و از دنیا جدا کرده است. اثری از حامد صدر ارحامی نیز در همین مرزه قرار میگیرد، پیراهنی که بر قابی از طبیعت آویخته شده است. روی یک نقاشی قاب شده که هم آسمان و هم زمینی بایر را نقش کرده و پیراهنی را که به نقطهای از آن آویخته شده است. آیا این گواهی بر نیاز انسان تنها، متمدن برای بازگشت به طبیعت نیست؟در مجموع میتوان گفت نمایشگاه انسان، حیوان، طبیعت مجموعه ارزشمندی است که هم فن، تبحر و قدرت در آن به نمایش درآمده و هم حرفی حسابی برای گفتن دارد، حرفی که هم میتوان شنید و هم محو زیباییاش شد.