هنرمندان معاصری که از صنایع دستی استفاده می‌کنند.
امتیاز دهید

شیوه محبوب به‌کارگیری صنایع دستی قدیمی و سنتی در هنر معاصر چیز تازه‌ای نیست. تکنیک‌های قدیمی در بازار هنر و موزه‌ها و گالری‌ها به‌طور هم‌زمان رواج پیدا کرده است.

سپندیتا مالیک، پروین دوی

فهرست مطالب

 

شیوهٔ محبوب به‌کارگیری صنایع دستی قدیمی و سنتی در هنر معاصر چیز تازه‌ای نیست. تکنیک‌های قدیمی در بازار هنر و موزه‌ها و گالری‌ها به‌طور هم‌زمان رواج پیدا کرده است. ظهور مجدد چنین روش‌هایی در دنیای نامطمئن ما (و همچنان حضور پررنگ دنیای دیجیتال) به‌عنوان ابزاری برای ورود به دنیای قابل لمس و مطمئن شناخته می‌شود. محبوبیت هنرهای دستی همچنین نشانی از فراتر رفتن از دیدگاه‌های غیرقابل انعطاف اشکال هنری «والا» و «فرومایه» و جنسیت‌گرایانه، جنسی و نژادی افراد سازنده آن است. استفاده از صنایع دستی در هنر نشان‌دهنده برخورد جذاب گذشته با لحظهٔ حال است.

و با این‌ حال، در میان هیاهوی صنایع دستی در دنیای هنر، برخی از جزئیات این تکنیک‌های سنتی از بین رفته است. در حالی‌ که هنرمندانی مانند آنی آلبرز (Anni Albers) از هنرهای سنتی، بدون تمایل واقعی استفاده می‌کنند، اما هنرمندانی هم هستند که امروزه در این حوزه کار می‌کنند و تصمیم دارند با قصد و هدف در این حوزه مشارکت داشته باشند و اصالت خاصی را به لحاظ انتخاب زمان و مکان تکنیک خود اختصاص دهند. بسیاری از این داستان‌ها را می‌توان در شیوه‌های اتخاذ و اقتباس هنرمندان از سنت‌های نیاکان خود کشف کرد و با درک ریشه‌های این فرایندها و همچنین شرایط اجتماعی و سیاسی آن‌ها، می‌توان چیزهای زیادی آموخت. در اینجا ما با سه هنرمند معاصر و نحوه و چگونگی کارشان با صنایع دستی سنتی و تکنیک‌هایی که آن‌ها استفاده می‌کنند، آشنا خواهیم شد. این هنرمندان اغلب صنایع دستی را از طریق خانواده به ارث برده‌اند و این استفاده برای آن‌ها معنایی خاص داشته است.

 

سارا زاپاتا (Sarah Zapata)

متولد ۱۹۸۸، تگزاس، آمریکا

سارا زاپاتا، قحطی شنوایی، ۲۰۱۹

 

سارا زاپاتا، هنرمندی که در رفت‌وآمد بین خانهٔ پدر و مادری‌اش در پرو و به‌عنوان دختر یک مبلغ باپتیست جنوبی بزرگ شده می‌گوید: «منسوجات ارتباطات تنگاتنگی با تجربهٔ من به‌عنوان یک آمریکایی-پرو دارد.» کار روی انواع بافت‌ها به زاپاتا کمک می‌کند تا دو تأثیر فرهنگ عمدهٔ پرویی و مسیحیت انجیلی را در زندگی خود آشکار کند.

پرو دارای سنتی بسیار غنی در حوزهٔ منسوجات است. زاپاتا می‌گوید «پدربزرگ من حتی یک فروشگاه پارچه در پیورا داشت؛ یعنی شهری که خانواده پدری من متعلق به آنجا هستند. همچنین معنای بافتن و کار روی پارچه همان کاری است که یک زن مسیحی خوب انجام می‌دهد». زاپاتا می‌گوید «حتی در فرهنگ ما ضرب‌المثل‌هایی در مورد رابطه بین مراقبت زن از پارچه و خانواده‌اش وجود دارد».

زاپاتا می‌گوید: «سنت‌های قدیمی و باستانی در پرو و کلمبیا همچنان منبع تحقیق و الهام من هستند؛ به‌ویژه نحوهٔ استفاده از منسوجات. ساعات زیادی به نخ‌ریسی، رنگرزی، بافندگی، گلدوزی پارچه در این تمدن‌ها اختصاص دارد؛ سنت‌هایی که یادگار زیبایی از نحوهٔ همکاری جامعهٔ زنان برای دستیابی به یک هدف واحد هستند. در تمدن پاراکاس، منسوجات برای بیان رویدادهای مهم زندگی افراد استفاده می‌شد: هنگام تولد، ازدواج، و مرگ. سپس این افراد با این منسوجات دفن می‌شدند. با این لایه‌های پارچه‌ای، نوعی رحم یا یک محیط امن ایجاد می‌شود. این قطعات، به نام بسته‌های مومیایی شهرت دارند و همان چیزی است که من علاقه‌مندم به آن در کارهایم اشاره کنم.»

آثار نساجی منشوری زاپاتا با استفاده از یک بافندگی خاص به سبک آمریکایی بافته می‌شود. زاپاتا می‌گوید: «وقتی روی زمین کار می‌کند و دستانش را روی دستگاه بافندگی به کار می‌گیرد» احساس می‌کند که این تکنیک شاهد و پیونددهنده هر دو فرهنگ و راهی برای درک رابطهٔ او با سنت از نقطه‌نظر غیر سنتی است. زاپاتا کار خود را که شامل یک چیدمان در ابعاد یک اتاق است این گونه توصیف می‌کند: «تحقیق مداوم در مورد ارتباط نساجی با ساختارهای معنوی و استعمارگرایانه و اینکه چگونه منسوجات می‌توانند بدن را در یک فضای خاص بیارایند.»

 

اسپاندیتا مالیک (Spandita Malik)

متولد ۱۹۹۵، چاندیگرا، هند. در نیویورک زندگی و کار می‌کند.

اسپاندیتا مالیک، روکمش کومری، ۲۰۲۰

 

اسپاندیتا مالیک به بررسی روش خاصی از گلدوزی سنتی هندی می‌پردازد که به شیوه مشترک او و مادرش تبدیل شده است. مالیک می‌گوید: «من گلدوزی را از مادرم و او گلدوزی را از مادربزرگم آموخت. قدیمی‌ترین قطعه گلدوزی که مادربزرگم گلدوزی کرده با سیم طلا و روی پارچه ابریشمی مشکی، در خانه کودکی من آویزان است و تقریباً ۷۵ سال دارد».

مالیک ادامه می‌دهد: «میان این زنان همیشه حسی داشتن میراثی وجود دارد که از طریق زبان گلدوزی و کاردستی به آن‌ها رسیده است.» او دربارهٔ مجموعه کارهای خود با عنوان «ناری» این‌گونه ادامه می‌دهد: «این شیوه که از طریق نسل‌ها به زنان به ارث رسیده روشی برای مقابله با ستمگران با شیوه‌ای ساده و مهم است. شیوه‌ای که در بافتن پارچه و تابیدن نخ‌ها با یکدیگر خود را نشان می‌دهد.» با این‌که مالیک در چندیگر بزرگ شده، اکنون در نیویورک زندگی می‌کند؛ اما همچنان به ایالت‌های پنجاب، راجستان و اوتار پرادش در هند بازمی‌گردد تا تکنیک‌های گلدوزی معروف بومی را بشناسد و هنوز در هر فرصت و مکانی این کار را تمرین می‌کند: چیکنکاری در لکنو؛ زردوزی در جیپور؛ و خدار و پولکاری در پنجاب. مالیک در حین کار با زنان وقت می‌گذراند، یک پروژه پرتره مشترک ایجاد می‌کند، از آن‌ها عکس می‌گیرد و تصاویر را روی پارچه‌های محلی چاپ می‌کند. هر زن تصویر خود را با نخ و تکنیک خاص خود تکمیل کرد.

اسپاندیتا مالیک، فوزیه، ۲۰۱۹

 

اسپاندیتا مالیک، کوثر، ۲۰۱۹

 

مالیک خاطرنشان می‌کند که پولکاری (که به معنای «کار با گل» ترجمه می‌شود) یک سبک گلدوزی منحصر به فرد مخصوص پنجاب است. او می‌گوید: «دوخت پولکاری بیش از یک هنر دستی است و به‌طور جدایی‌ناپذیری با تاریخ پنجاب گره خورده است. هر دو تحمل زیادی داشته‌اند: تجزیه شدن، اصلاحات صنعتی، تغییر روندهای اقتصادی و مد. تاریخچه پولکاری به زمانی برمی گردد که شیوه‌های فرهنگی مشترک متداول بود و زنان از همهٔ ادیان، این منسوجات گلدوزی شده را می‌دوختند و می‌پوشیدند. درست همان‌طور که طلا نسل‌ها به نسل دیگر منتقل می‌شود، پولکاری در اوایل قرن ۱۹ نشان‌دهنده ثروت مادی یک زن بود و بخش مهمی از کمد لباس او محسوب می‌‌شد.»

مالیک می‌گوید: «زیبایی و ارزش کار در جزئیات آن است. دوخت‌های خاص بخیه مانند، رایج‌ترین تکنیک برای ساخت پولکاری بود و کیفیت قطعه را می‌توان با توجه به عرض این نوع دوخت، اندازه‌گیری کرد. ظریف‌ترین بخیه‌ها، بهترین آن‌ها به حساب می‌آمد.»

اسپاندیتا مالیک، نصرت پراوین، ۲۰۱۹

 

«این زنان هندی که من با آن‌ها کار می‌کنم گرد هم می‌آیند تا از زندگی خود به کار پناه ببرند و به یکدیگر کمک کنند. آن‌ها با کار جمعی راهی برای تبدیل نیروی کار خود به آزادی مالی پیدا می‌کنند. آن‌ها به همدیگر گلدوزی‌هایی را می‌آموزند که از نظر فرهنگی در آن منطقه مشهور است و از نسلی به نسلی از زنان در خانواده منتقل شده است.»

 

جردن نصار (jordan Nassar)

متولد ۱۹۸۵، متولد نیویورک، در نیویورک کار و تحصیل می‌کند.

جردن نصار، خورشید همچنان تماشا می‌کند، ۲۰۲۱

 

جردن نصار می‌گوید: «برای من، به‌عنوان یک نسل دوم آمریکایی-فلسطینی، ارتباطم با میراث گذشتگان کم‌رنگ شده و گاهی اوقات بسیار دور احساس می‌شود.»

این هنرمند مقیم نیویورک به خاطر آثاری متأثر از هنر سنتی گلدوزی‌های فلسطینی معروف به تاتریز، شهرت یافته است. تکنیک تاتریز یک تکنیک قدیمی است که معمولاً از مادر به دختر منتقل و در خانه، بر روی یک فنجان چای تمرین می‌شد. نصار نیز ابتدا در خانه با وسایل تزئینی و وسایلی که پدرش از فلسطین آورده بود این کار را تمرین کرد. این آثار فرصتی را برای تماس مستقیم و همکاری مستقیم با فلسطینیان در فلسطین فراهم کرد؛ به عبارت دیگر، «به من این امکان را داد که به طریقی به بخشی از جامعهٔ واقعی فلسطین تبدیل شوم که برای من ارزشی فوق‌العاده داشت.» نصار می‌گوید او اغلب با صنعتگران و هنرمندان در فلسطین همکاری می‌کند تا آثاری با الهام از طرح‌های سنتی خلق کند و تعابیر شگفت‌انگیز و غیرمنتظره‌ای از تصورات احساسی خود از سرزمین پدری و نور و چشم‌اندازهای خاص آن ارائه دهد.

او می‌گوید «اغلب در تبعید و مهاجرت، آسان‌ترین راه برای اتصال به فرهنگ، اشیاء مادی قابل انتقال مانند غذا، موسیقی و صنایع دستی هستند؛ زیرا ما نمی‌توانیم شیوهٔ زندگی در سرزمین مادری، گیاهان و جانوران، سرزمین و خاک آنجا را تجربه کنیم. بنابراین، من همیشه با این جلوه‌های ملموس فرهنگ خود درگیر بوده‌ام و تمرین من در زمینهٔ صنایع دستی فلسطین به مرکز ارتباط من با میراث من تبدیل شده است.»

گلدوزی جایگاه ویژه‌ای در زندگی نصار دارد و ریتمی در زندگی روزمره او ایجاد می‌کند که او را پیوسته با شیوهٔ زندگی چند صد ساله‌اش در ارتباط نگه می‌دارد. نصار می‌گوید: «یادگرفتن طولانی مدت این هنرها، آموزش دادن به دست‌ها و بدنم برای انجام آنچه من تصور می‌کنم بسیاری از فلسطینی‌ها با دست و بدن خود انجام می‌دهند، باعث می‌شود احساس کنم به فلسطین نزدیک‌تر هستم.»