آنچه که به عنوان چالشی برای مقوله «هنر» آغاز شد که توسط آیندهگرایان و دادائیستها در دهههای 1910 و 1920 آغاز شد، با پرفورمنس آرت به ثمر نشست، که یکی از شاخههای آن به عنوان اتفاقات نامیده میشد. اتفاقات بیش از مشاهده جدا از بیننده شامل میشود. هنرمندی که با Happenings درگیر بود، بیننده را ملزم میکرد که فعالانه در هر قطعه شرکت کند. یک سبک مشخص یا ثابت برای هپنینگ وجود نداشت، زیرا آنها از نظر اندازه و پیچیدگی بسیار متفاوت بودند. با این حال، همه هنرمندانی که «هپنینگ» را روی صحنه میبرند، با این باور بنیادی کار میکردند که هنر را میتوان به عرصه زندگی روزمره آورد. این چرخش به سمت اجرا واکنشی بود در برابر تسلط طولانی مدت زیبایی شناسی تکنیکی اکسپرسیونیسم انتزاعی و یک شکل هنری جدید بود که از تغییرات اجتماعی رخ داده در دهه های 1950 و 1960 به وجود آمد.
ایدهها و دستاوردهای کلیدی
یکی از مؤلفههای اصلی اتفاقات، مشارکت بیننده بود. هر موردی که اتفاقی رخ میدهد، بیننده برای افزودن یک عنصر شانس استفاده میشود، بنابراین، هر بار که یک قطعه اجرا یا نمایش داده میشود، هرگز مانند دفعه قبل نخواهد بود. برخلاف آثار هنری قبلی که بنا به تعریف ایستا بودند، هپنینگ میتوانست تکامل یابد و برای هر فردی که در این تجربه شرکت میکند، یک برخورد منحصر به فرد ایجاد کند.
مفهوم زودگذر برای هپنینگ مهم بود، زیرا اجرا یک تجربه موقت بود، و به همین دلیل نمیتوانست در یک موزه به معنای سنتی به نمایش گذاشته شود. تنها آثار باستانی باقی مانده از رویدادهای اصلی عکس و تاریخ شفاهی است. این یک چالش برای هنری بود که قبلاً توسط خود شیء هنری تعریف شده بود. اکنون هنر با کنش، فعالیت، مناسبت و/یا تجربهای که این اتفاق را تشکیل میدهد، تعریف میشود که اساساً زودگذر و غیرمادی بود.
هدف «هپنینگز» مقابله و از بین بردن دیدگاههای متعارف مقوله «هنر» بود. این اجراها آنقدر بر دنیای هنر تأثیرگذار بود که شبح «مرگ» نقاشی را برانگیخت.
هنرمندان کلیدی:
- آلن کاپرو
- جان کیج
- جورج سگال
- جرج برشت
آثار هنری و هنرمندان هپنینگ
– رابرت ویتمن: ماه آمریکایی (1960)ماه آمریکایی اثر رابرت ویتمن اولین بار در گالری روبن در نیویورک اجرا شد. این قطعه شامل شش تونل کاغذی بود که از محل اجرا به بیرون تابش میکرد و تماشاگران در آن به تماشای حرکت انبوه پارچهها همراه با صداهای مختلف مینشستند. سپس پردههایی با شبکههای کاغذی در جلوی تونلها آویزان میشد و فیلمی روی آنها پخش میشد در حالی که اجراکنندگان حرکات جزئی روی پارچه انجام میدادند که باعث ایجاد اعوجاج در فیلم میشد. در پایان غربالگری، تونلها کنده شدند و پردهها برداشته شدند. در حالی که چهرههایی روی زمین میغلطیدند، چراغها میدرخشیدند، یک بالون پلاستیکی غولپیکر به اطراف غلت میخورد و شخصی روی یک ذوزنقه تاب میخورد، همه اینها به یک موسیقی متن یک جاروبرقی بود. ویتمن این آثار را «تئاتر انتزاعی» نامید زیرا صداها و تصاویر انتزاعی جنبه مهمی از کار او بود. در انواع فعالیت های جنون آمیز، ویتمن ادعا کرد که کارش بسیار شبیه یک سیرک است.
– آلن کاپرو: حیاط (1961)حیاط از آلن کاپرو شامل پراکندگی و انباشته شدن تصادفی لاستیکها روی زمین و دعوت از بازدیدکنندگان برای بالا رفتن از آنها بود. این قطعه ظاهراً در پاسخ به نقاشیهای «چکهای» جکسون پولاک بود: ادغام شانس بهعنوان پایه اصلی کار، اما با مقدار مشخصی از کنترل که به هنرمند واگذار شده بود. درست همانطور که پولاک قدرت خاصی بر نقاشیهای قطرهای خود داشت، زیبایی شناسی هنوز هم کاملاً تابع شانس بود. در اینجا کاپرو از لاستیکها استفاده کرد همانطور که پولاک از رنگ خود استفاده کرد. نتیجه – انبوهی ت از لاستیکها که با وجود تصادفی بودن در ظاهری از نظم ترکیبی محصور شدهاند – ارائهای سه بعدی از تمرین پولاک است. قطعات کاپرو اغلب شامل مطالبی از زندگی روزمره، از جمله مردم میشد. کاپرو اظهار داشت:«زندگی بسیار جالب تر از هنر است.» یارد یا حیاط مانند بسیاری از اتفاقات، از زمان نصب اولیه کاپرو چندین بار بازسازی شده است و هر بار یک اثر هنری منحصر به فرد تولید می شود.
– رابرت واتس: فروشنده تمبر (1961)فروشنده تمبر شامل تمبرهایی بود که هنرمند رابرت واتس ایجاد کرد و در داخل دستگاه پخش تمبر واقعی که واتس از اداره پست ایالات متحده «قرض گرفته بود» قرار داد. «قرض گرفتن» (دزدی) در اعتراض به برخی سیاستهای دولت ایالات متحده در آن زمان بود.
منبع