آثار گالا پوراس کیم، هنرمند کلمبیایی ساکن لس آنجلس، به چارچوبهای میراث فرهنگی میپردازد، و بینندگان را ترغیب میکند تا از تاریخهای فردی و عملکرد های غیرمادی که فراتر از نشانه ها در عناوین موزه ای است، آگاه شوند.این هنرمند تحول اشیاء را در طول زمان بررسی میکند و با مجموعههای باستانشناسی و قومنگاری در سراسر جهان کار میکند تا در مورد آیین های محفاظت، میراث فرهنگی، و صحت علم «دانشنامهای» جامع تحقیق کند.این موارد شامل اشیاء، مصنوعات تاریخی و یادمان های انسانی از مؤسسات مشهوری مانند موزه بریتانیا است که اغلب از کشورهای غیر غربی در دوران استعمار به دست آمده است. نمایشگاه اخیر پوراس در Gasworks در لندن، با عنوان«Out of an instance of expiration comes a perennial showing (27 January–27 March 2022),» بود که اشیا تاریخی از مجموعه هنر تدفین موزه بریتانیا از مصر باستان و نوبیا را دوباره به تصویرکشیده بود. او در بهار 2021 و در طول همکاری بین این مرکز و بنیاد Delfina مدت زمانی را در موزه بریتانیا گذراند و با کارکنان و کیوریتورها درباره راههای جایگزینی برای مفهومسازی زندگی پس از مرگ اشیاء آیینی و یادبودهای انسانی گفت و گو کرد.پیشنهاد راههای جدید -برای درک شرایط مادی و معنوی اشیا تاریخی که در مجموعههای باستانشناسی در سرتاسر جهان نگهداری می شوند -، طراحیها، مجسمهها و آثار صوتی در مقیاس بزرگ مواجهه ای با اشیاء موجود در مجموعه موزه بریتانیا است و در کنار نامههایی که به کارکنان موزه ارائه می شود سیاستهای مربوط به حفاظت از یادبودهای انسانی را مورد پرسش قرار می دهد.در میان آنها، ماکت یک تابوت 4500 ساله از جیزه به پیروی از آداب و رسوم مصر باستان رو به طلوع خورشید شرق چرخانده شده است، در حالی که کاغذ ابروبادی اثر « A terminal escape from the place that binds us (2021) »از فال جوهر برای درخواست از ارواح استفاده می کند تا مجموعهای از استخوانهای انسان از مجموعه موزه گوانگجو را در جایی که میخواهند در آنجا دفن شوند، ماوا دهند. اثر اخیر در دوسالانه گوانگجو در سال 2021 نشان داده شد، که نشان دهنده شیوه خاص مکان محور آثار پوراس است، که چگونه با مجموعههای موزهای که تحقیقات اولیه در آنجا انجام میشود، از موزه هنر گوانگجو تا موزه هنر متروپولیتن نیویورک مواجه می شود.
در این متن ویرایش شده از مصاحبه ای که در اصل در Gasworks انجام شد، پوراس با گاوالدون، کیوریتور آن مکان، در مورد زمان گذرانده در موزه بریتانیا، اعتقادات معنوی در مصر باستان، موضوعات به روز و راه های جایگزین برای فرایند حذف در موزه ها صحبت کرده است. _موزه بریتانیا طرح کلی هر مجموعه جامعی است. اگر به موسسات جهانشمول و زاده شده از فرهنگ مدرنیته غربی فکر کنید که مأموریت احاطه و ترکیب همه جنبههای فرهنگ بشری را دارند، می توان گفت؛ همه چیز از اینجا شروع شده است.
برای شروع این گفتگو، میتوانید درباره تجربهتان از تحقیق در مورد مجموعههای موزه بریتانیا در طول اقامت هنری سال گذشته خود بیشتر بگویید؟من به دنبال آثار باستانی در مجموعهها بوده ام، از جمله زیرمجموعه چیزهایی که هرگز قرار نبود به پایان برسند. بعد از کار با مجموعه های دیگر، می خواستم بیایم و ببینم موزه بریتانیا چگونه کار می کند. فکر می کردم محافظه کارانه ترین و سخت ترین مورد در نوع خود باشد، زیرا بسیار قدیمی و بزرگ است.
به عنوان یک تمرین فکر میکردم، اگر بتوانم همان مکالماتی را که با موزههای دیگر داشتم، با اینجا هم داشته باشم؛ آنوقت مثل ملاقات با یک رئیس می ماند.
من قبلاً، مدتها پیش، به موزه رفته بودم، اما پس از کاری که در بنیاد دلفینا انجام دادم، لاجرم کار در مورد مصریان به انتها رسید. مصری ها برای زندگی پس از مرگ واقعاً خوب برنامه ریزی می کردند، همانطور که فرهنگ های باستانی این کار را می کردند؛ تا به طور نامحدود وجود داشته باشند. _در گذشته، شما زمان زیادی را صرف تحقیق در مورد نحوه محافظت و نمایش هنر آمریکای مرکزی در مجموعههای ایالات متحده کردهاید – این چیزی است که کاملاً به عملکرد شما و حتی هویت شما به عنوان یک هنرمند نزدیک شده است.
با این حال، اینجا در لندن، تمرکز شما به سمت میراث فرهنگی متفاوتی معطوف شده است، زیرا به بخشهای مصر باستان و نوبیا در موزه بریتانیا پرداخته اید.کار قبلی من در مورد آمریکای مرکزی بوده است، اما این اتفاقی است. من در لس آنجلس زندگی می کنم و زیاد به مکزیک می روم. بسیاری از موزهها به طور مشابه با یکدیگر کار میکنند، بنابراین مهم نیست که یک شی از کجا آمده است.
موزه ها تمایل دارند از یک نوع مقررات، نمایش و دغدغه مندی در مورد نحوه مراقبت از عناصر مادی آثار، نسبت به سایر مواردی که می توانند در نظر بگیرند پیروی می کنند. اشیا ممکن است عملکردی داشته باشند که مهمتر از موجودیت مادی آنها باشد. _از آنجایی که ما در مورد مجموعه ها صحبت می کنیم، فکر می کنم مهم است که نشان دهید چگونه کار شما اغلب از همکاری و مشارکت با دانشگاهیان و موسسات ناشی می شود.
سال گذشته، شما پژوهشگر موسسه رادکلیف در هاروارد بودید، شما در رزیدنسی در گتی بودهاید، و همچنین آثار هنری در گفتگو با کیوریتوران، محافظان، ثبتکنندگان و انواع پژوهشگران- از کارشناسان قوانین بینالمللی کپی رایت تا فیزیکدانان کوانتومی- تولید کردهاید.
با این حال، شما همیشه این مساله را تصریح می کنید که موقعیت شما از موضع یک فرد خارجی است و شما متخصص نیستید.
من متخصص نیستم. به همین دلیل نیز باید با آنها کار کنم. من در این موضوع متخصص نیستم اما دیدن این مسائل بسیار ساده است.
شما بیانیه هدف یک موسسه را می خوانید و می بینید که مردم چگونه می خواهند با چیزهایی که از آنها مراقبت می کنند مواجه شوند و البته چیزهای عملی در مورد زندگی جاری همیشه مانع این امر می شود. بسیاری از افراد در موزهها متدولوژیهایی را به ارث بردهاند – از دهههای 1960، 70، یا حتی 1800 – که ممکن است اکنون چندان تمایلی به پیروی از آنها نداشته باشند، اما آنها هنوز در زمره مقررات و فعالیتهای روزانه مؤسسه هستند. فضای زیادی در شغل روزمره آنها برای توجه و رسیدگی به روشهای قدیمی در کار وجود ندارد. _متدولوژی ها در اینجا مهم هستند. کار شما اغلب حاوی نامهها و دنباله های کاغذی از گزارشهای محفاظت، مکاتبات ایمیلی و موجودیهای موزه است؛ جنبههایی که شامل سیاستهای سازمانی میشوند.
شما با مسائلی سروکار دارید که بسیار خاص و مختص یک حوزه تحقیقاتی مشخص هستند، اما موضع یک فرد خارجی را گرفته اید که با یک دیدی تازه به این مسائل نگاه می کند. شما در حال خواندن مطالب به معنای واقعی کلمه و به ارزش واقعی آنها هستید.
من می خواهم فکر کنم که این به طور کلی در مورد وجهه هنرمندی است که با دیدگاهی عجیب و غریب وارد یک مساله می شود. آنها می توانند عناصری را در این اسناد ببینند که برای دست اندرکاران امر آشکار نیست.بیشتر این پروژهها از نگرانی شخصی من در مورد تاریخ و ندانستن اینکه برای اشیا چه اتفاقی می افتد وقتی که بخشی از یک موسسه باشند، ناشی میشوند. اولین باری که یکی از کارهایم وارد مجموعه شد، پر کردن پرسشنامه خیلی سخت بود.
پرسشنامه موزه می پرسد: مشخصات این اثر چیست؟ فرآیند حفاظت؟ ابعاد؟ هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم برنامه ریزی کنم یا بدانم در 200 سال بعد چگونه از چیزی مراقبت می شود. ده سال دیگر چطور؟ ادامه