پژوهشگران اقتصاد هنر را چگونه ارزيابي مي كنند ؟
روث توس و فلتاوش دو پژوهشگر اقتصاد هنر ، در سال 2003 نقش گالري ها را در بازار هنر بررسي كرده اند . فلتاوش نقش اساسي گالري ها و واسطه ها را در ميانه ي بازار اوليه و ثانويه مي داند . او مي گويد آنها مي توانند خريداران را به استوديو هنرمند يا نمايشگاه هنري دعوت كنند و در بازار دوم ، واسطه تلاش مي كند در گفتگو با مجموعه داران و مديران موزه ها ، كار هنرمند را در تاريخ هنر بگنجاند .Ruth Towse
گالري ها داراي روابط فرهنگي هستند . براي مقدمه ي كاتالوگ نمايشگاه ، از منتقدان و تاريخ نگاران مي خواهند كه براي آن متن بنويسند . از نشريات خواهان اين مي شوند كه گزارش نمايشگاه را منتشر كنند و به صورت سراسري در جامعه ، اخبار نمايشگاه را انعكاس دهند و براي متقاعد كردن خريداران و مجموعه داران براي خريد اثر هنري تلاش مي كنند . . فلتاوش كار مهم گالري ها را حمايت از هنرمندان تازه فارغ التحصيل شده با معرفي به نمايشگاه گردان هاي مستقل و موزه ها و موسسات فرهنگي مي داند .فلتاوش گالري ها را چگونه تقسيم بندي مي كند ؟
فلتاوش گالري ها را به دو بخش گالري هاي ( جستجوگر و تجاري ) تقسيم مي كند . . گالري هاي جستجو گر با هنرمندان جوان كار ميكنند . آناني كه هنوز بازاري ندارند اما چشمه هاي نوگرايي و شكوفايي در آنان ديده مي شود ، دسته دوم گالري هاي تجاري هستند كه با هنرمندان تثبيت شده كار مي كنند ، هنرمنداني كه ارتباط كاري دارند و خوش درخشيده اند و آينده ي مطمئن تري دارند . اما پژوهشگراني ديگر گالري ها را به گونه اي ديگر دسته بنده كرده اند .روبيو ماچادو ، با مطالعه اي كه پيرامون بازار هنر برزيل داشته است ، گالري ها را بر اساس چهار دسته از يكديگر جدا كرده است .1 گالري هاي محافظه كار -كه اغلب در بازار سطح دوم فعاليت مي كنند ، با هنرمندان جوان كار نمي كنند و به بازار محلي توجه دارند .2 گالري هاي معاصر- كه به بازار بين المللي توجه دارند ، ريسك پذير هستند و با هنرمندان ناشناخته كار مي كنند .3 گالري هاي نهادي – گالري هايي كه بيش از فروش به نمايش آثار توجه دارند ، به هنرمندان محلي فرصت شغلي مي دهند ، به عنوان سالن هاي نمايش عمومي مسابقات هنر برگزار مي كنند.4-گالري هاي آلترناتيو – با هنرمندان جوان كار مي كنند، روابط انحصاري با هنرمندان ندارند .گالري ها هنرمندان را براي ارائه آثارشان چگونه انتخاب مي كنند ؟
اوردام در يك تحقيقي كه انجام داده است نقش گالري ها را به عنوان دروازه بان هنري بررسي مي كند كه كيفيت جريان هاي هنري با تاكيد بر نقش گالري ها در بازار اوليه هنر مشخص مي شود . نتايج اين مطالعه نشان مي دهد كه گالري ها هنگامي هنرمندان را انتخاب مي كنند ، تعيين زمان براي نمايش آثار و معرفي به مجموعه داران و سرمايه گذاري براي آنها ، احتياط بسياري را اعمال مي كنند و آنها اغلب از آرت فرها يا نمايشگاه هاي فارغ التحصيلان ، هنرمندان خود را انتخاب مي كنند . هنرمنداني كه از آزمون هاي نمايشي و آزمايشي عبور كرده اند و در بعضي موارد آنهايي كه از راه سفر ، دعوت ، بازديد از استوديو و يا راهنمايي حاميان هنر و گالري دارها ، به همكاري با آنها تشويق مي شوند .نگاهي به گالري هاي هنر در ايراندر ايران نيز گالري ها نقش مهم و موثري در ارتباط با فارغ التحصيلان هنر و هنرمندان نوظهور ايفا مي كنند . اين گالري ها به مركز مهمي براي حرفه اي ها و شكل دادن به روابط هنرمندان و منتقدان و رسانه ها بدل شده اند . در سال 1395 تعداد 476 گالري در ايران فعاليت كرده اند ، اين گالري ها به نسبت سال 1390 ، بيش از 40 درصد رشد داشته است كه هم كيفيت و هم تنوع آن به ميزان قابل توجهي افزايش يافته است .امروزه گالري هايي كه عملكردشان محافظه كارانه ، معاصر ، نهادي و آلترناتيو بوده است داراي طيف وسيع تري از هنرمندان و مخاطبان بوده است و اين مشخصه را دارا بوده اند كه رابطه بين هنرمندان نوظهور و بازار هنر را تنظيم و كنترل كرده اند .اين پژوهش نشان مي دهد كه هنرمندان نوظهور ، آنهايي كه در آستانه – وضعيت شغلي هنرمند بودن – هستند و هنرمنداني كه توسط گالري ها كشف و به بازار هنر وارد مي شوند ، به بياني ديگر از سطح بازار اوليه هنر به بازار دوم هنر وارد مي شوند و مرزهاي شناختن آنان ساده به نظر نمي رسد . براي روشن تر شدن اين مبحث و تعيين تحليل اين پژوهش ، بايد توضيح دقيق تري از هنرمندان نوظهور ارائه شود ، زيرا تشخيص هنرمند نوظهور كار ساده اي به نظر نمي رسد .تقسيم بندي حرفه ي هنري چيست ؟
دسته ي اول – هنرمندان نوظهور ، تحصيلكردگان دانشگاهي و آغازكنندگان حرفهدسته ي دوم – نيمه حرفه اي ها ، هنرمندان ميانسال و طيف فعال در گالري هادسته ي سوم – هنرمندان تثبيت شده ، هنرمندان شناخته شده ملي و بين الملليآماتورهاي مشتاق كيستند ؟هنرمندان نوظهور را گاهي آماتورهاي مشتاق نيز مي نامند ، اما مفهوم آن با هنرمند نوظهور متفاوت است . آماتور به معناي كسي است كه در ايام فراغت به نقاشي ، نوازندگي و طراحي مي پردازد و قيمت توليدات هنري آنان كمتر از سايرين است ، اما چون تعداد اين دسته از هنرمندان بيشتر است ، حجم زيادي از بازار را به خود اختصاص مي دهند .هنرمندان آماتور با مصرف هنر بيشتر از توليد هنر سروكار دارند ، دوستدار هنر هستند و با شركت در كلاس هاي آموزش هنري و خريد وسايل هنري ، علاقه خود را دنبال مي كنند . پيكاك مي گويد اما هنرمند نوظهور به سوي حرفه اي شدن حركت مي كند و بيشتر توليدات هنري اش براي بازار است .ابعاد موقعيت هنرمند نوظهور
براي هنرمندان نوظهور مترادف هاي ديگري نيز در نظر گرفته اند ، مثلا هنرمندان جوان ، تجربي ، آوانگارد يا تازه تحصيل كردگان هنر . اين مفاهيم هركدام هيچ دلالتي بر وضعيت آستانه شغلي هنرمند را ندارد اما ابعاد موقعيت او را توضيح مي دهد .مرل تونس در سال 2018 در تحقيقات خود كه به مطالعه هنرمندان استوني و استراليا مي پردازد اين هنرمندان را اين گونه معرفي مي كند : هنرمندي با شواهدي از دستاورد حرفه اي در هنر كه هنوز به طور موفق معرفي نشده يا از سوي ديگر هنرمندان ، گالري داران و كيوريتور ها و منتقدان به رسميت شناخته نشده است . اين تعريف او تا حد زيادي در اين پژوهش پذيرنده است اما بايد اين مفاهيم مترادف دقيق تر بررسي شود .هنرمند نابغه و استاد پير
بيشتر هنرمندان نوظهور را هنرمندان جوان تشكيل مي دهند . با اينكه همواره به اينگونه نبوده است اما در طول دوران مدرن ، جوان بودن با نابغه بودن و نوآور بودن عجين شده است و چرخه حيات هنرمند را ديگرگون كرده است . گالنسون و جنسن كه در مقاله ( هنرمند نابغه و استاد پير ) در سال 2011 ارائه داده اند ، روشن كرده اند كه هنرمندان نوآور و مفهومي ، بزرگترين آثار خود را در زمان جواني و هنرمندان باتجربه يا تجربه گرايان بزرگ ترين آثار خود را در زمان پيري خلق مي كنند . براي اين كار آنها آثار مازاتچو ، رافائل ، پيكاسو و جاسپر جونز را به عنوان نوآوران مفهومي ، با اثار ميكل آنژ ، تيسين ، سزان و پولاك مقايسه كرده اند و نشان دادند كه اوج كاي درخشان آنان متفاوت است . علاوه بر اين گالنسون از قيمت هاي مزايده ي هنر براي تعيين اين نكته استفاده كرد كه يك هنرمند در طول عمر كاري خود در كدام نقطه ، برجسته ترين اثر هنري خود را خلق كرده است .جوان بودن در هنر مدرن به اين شاخصه بدل شد كه هنرمند مدرن را در كنار خود يدك مي كشد . گالنسون در تحقيقي كه 42 هنرمند معاصر بسيار مهم كه بعد از جنگ جهاني دوم مشهور شده اند نشان داد كه بيش از 90 در صد از هنرمنداني كه قبل از 1920 متولد شده اند ، برجسته ترين ، و مهمترين آثارشان را بعد از 40 سالگي خلق كرده اند در حالي كه بيش از سه چهارم هنرمنداني كه بعد از سال 1920 بوده اند ، با ارزش ترين آثارشان را قبل از سن 40 سالگي پديدار ساخته اند . گالنسون با اين تحقيق اين نكته را آشكار كرد كه طبيعت هنر مدرن در قرن بيستم بسيار تغيير كرده است .David Galenson
هنرمندان نوظهور و نوگراي ايران در قرن بيستم نيز در دوران جواني ، جنبش مدرن را به راه انداختند .اين تحقيق و برآورد گالنسون نشان داد كه ميان دو نسل متوالي نقاشان مدرن آمريكايي ، گروه دوم با ارزش ترين آثار خود را در سن پايين تري از نسل قبل از خود ارائه داده اند و اين آمار به نقاشان قرن نوزدهم نيز ارجاع مي شود كه آناني كه در پايان قرن نوزدهم بودند به نسبت نسل قبل از خود ، در جواني نوجويي و نوآوري بيشتري را رقم زده اند . گالنسون در تحقيق خود اين نكته را كه چرا هنرمند مدرن نقطه عطف دوران كاري اش در جواني شكل مي گيرد و چرا با دوران مدرن كه دوران سركشي است ، همبسته است . هنر نوگراي ايران نيز توسط جوانان 20 تا 25 سال شكل مي گيرد ، هنرمنداني كه در نيمه ي دهه 40 مكتب سقاخانه را پديد آوردند در همين دوران سني بودند . حسين زنده رودي متولد 1316- رضا مافي 1322 – منصور قندريز 1314 – مسعود عربشاهي 1314 – فرامرز پيلارام 1316 – صادق تبريزي 1317 – پرويز تناولي 1316 – و بسياري از هنرمندان نوگراي ايران كه در سنين جواني درخشيدند .هنرمندان نوظهور ، ناگزير براي تداوم فعاليت و تلاش براي كسب موفقيت ، در سيطره ارزش هاي بازار كه توسط گالري ها جهت داده مي شود ، قرار دارند ، اين رويكرد باعث آن شده است كه جامعه هنري اعتماد خود را به گالري ها از دست بدهد . بي اعتمادي به وجود آمده به علت انكار بازار موجود نيست بلكه به نقد عملگرايانه بازار هنر مربوط مي شود . انديشه رومانتيستي كه به بازار هنر نامطمئن مي نگرد ، در ادامه راه هنرمند را از بازار دور نگه مي دارد . جامعه هنري چون مي خواهد استقلال هنري داشته باشد از هرگونه پذيرش سفارش دوري مي جويد و نتيجتا نفي و انكار كردن بازار رو به افزايش مي رود .رويكردهاي به وجود آمده است كه بيش از آنكه بازار را انكار كند به انتقاد به عملكرد آن مي پردازد و بيشتر از همه خواهان بازسازي در سازو كار آن است . هنرمند ، منتقد و گالري دار بايد به جاي آنكه مغلوب و مطيع ارقام فروش آثار در گالري ها و حراجي ها باشند ، بايد در صدد مقاومت فرهنگي در برابر ارزش هاي غلبه يافته در اين جامعه بزرگ باشند كه هريك به سهمي قابل توجه در پيشبرد به جاي ارزش ها ، قابل احترام و توجه باشد .