هانری دو تولوز-لوترک که اسم کامل او هانری-ماری-ریموند دو تولوز-لوترک-مونفا، (متولد ۲۴ نوامبر ۱۸۶۴، آلبی، فرانسه – درگذشته ۹ سپتامبر ۱۹۰۱، مالرومه)، هنرمندی فرانسوی است که با بینش روانشناختی عمیق، بسیاری از شخصیتها و جنبههای زندگی شبانه پاریس و دنیای سرگرمی فرانسه را در دهه ۱۸۹۰ مشاهده و مستند میکرد. استفاده او از تکنیک خطوطی رسا با جریانی آزاد، که اغلب تبدیل به طرحهای عربی خالص یا به اصطلاح «اسلیمی» میشد، به ترکیبهای بسیار ریتمیک منجر میشد؛ برای مثال، اثری با عنوان سیرک فرناندو: استاد حلقه، ۱۸۸۸. سادگی فوقالعاده در طرح کلی و حرکت و استفاده از مناطق رنگی بزرگ، نقاشیهای او را به یکی از قدرتمندترین آثار او تبدیل کرده است.


دوران کودکی و تحصیل
خانواده تولوز لوترک ثروتمند و از طبقه اشراف بودند و اصل و نسب او بدون هیچ حرفی به امپراتور شارلمانی باز میگشت. او همانند دیگر اشرافزادگان در میان عشق و رسیدگی اشرافی خانوادهاش با ورزش و هنر بزرگ شد. بیشتر اوقات لوترک در یکی از املاک خانوادگی واقع در نزدیکی آلبی سپری میشد. پدربزرگ، پدر و عموی هانری همگی نقشهکشان با استعدادی بودند، بنابراین تعجبآور نبود که هانری در سن ۱۰ سالگی طراحی را آغاز کرده باشد. علاقه او به هنر و نقاشی در اثر سانحهای در سال ۱۸۷۸ که در آن باعث شکسته استخوان ران چپ و در نتیجه ناتوانی او شد، افزایش یافت.
استخوان ران راست او کمی بیشتر از یک سال بعد در دومین اتفاق ناگوار شکسته شد. این حوادث که مستلزم دورههای نقاهت طولانی و درمانهای اغلب دردناک بود، پاهای او را دچار آتروفی کرد و راه رفتن را برای لوترک دشوارتر کرد. در نتیجه، تولوز لوترک دورهها و زمانهای بیشتری را به هنر اختصاص داد تا اغلب ساعات تنهایی را پشت سر بگذارد.
تحصیل و فراگیری هنر تولوز لوترک
اولین دیدار تولوز لوترک از پاریس در سال ۱۸۷۲ اتفاق افتاد، زمانی که او در لیسه فونتانس (در حال حاضر لیسه کوندورسه) ثبت نام کرد. او به تدریج از اساتید و معلمان خصوصی بهره آموزشی برد و تنها پس از گذراندن مقطع لیسانس، در سال ۱۸۸۱ بود که تصمیم گرفت هنرمند شود. اولین معلم حرفهای او در نقاشی رنه پرینستو، دوست خانوادگی لوترک بود. شهرت پرینستو، ناشی از تصویرسازی او از موضوعات نظامی و سوارکاری بود که به سبک آکادمیک قرن نوزدهم انجام میشد. اگرچه تولوز لوترک با پرینستو و فن هنری او به خوبی کنار میآمد، اما در پایان سال ۱۸۸۲ به آتلیه لئون بونات رفت، بونات نقاشی تولوز لوترک را “وحشیانه” ارزیابی میکرد؛ کار او در سال ۱۸۸۳ با پیوستن به استودیوی فرناند کورمون واکنش مثبت بیشتری دریافت کرد.


در اوایل دهه ۱۸۸۰، کورمون از شهرت برخوردار بود و استودیوی او هنرمندانی مانند ونسان ون گوگ و نقاش سمبولیست امیل برنارد را به خود جذب کرد. کورمون به تولوز لوترک آزادی زیادی در ایجاد سبک شخصی داد. این که کورمون کار شاگردش را تایید کرد، با انتخاب تولوز لوترک برای کمک به او در تصویرسازی نسخه نهایی آثار ویکتور هوگو ثابت میشود. با این حال، در پایان از نقاشی های تولوز لوترک برای این پروژه استفاده نشد.
علیرغم این تایید، تولوز لوترک جو استودیو کورمون را به طور فزایندهای محدود کننده دید. او در ۱۸ فوریه ۱۸۸۳ برای عمویش چارلز نوشت: «اصلاحات کورمون بسیار مهربانتر از اصلاحات بونات است. هر اثری که به او نشان میدهی نگاه میکند و به طور پیوسته کار را تشویق میکند. ممکن است شما را شگفتزده کند، اما من آنقدر دوست ندارم. میبینید که شلاق ارباب سابقم مرا به وجد آورد و من به خودم رحم نکردم». رژیم آکادمیک کپی کردن برای او غیرقابل تحمل شد. یکی از دوستانش بعداً به یاد میآورد که او تلاش زیادی برای کپی کردن عینی از مدلها و نقاشیها انجام میداد، اما افزون بر این، گاهی اوقات در برخی جزئیات بر شخصیت کلی، اغراق میکرد. به زودی حضور تولوز لوترک در استودیو فرناند کورمون کم شد. او سپس استودیوی خود را در محله مونمارتر پاریس اجاره کرد و بیشتر به کشیدن نقشی از پرترههای دوستانش مشغول بود.
تولوز لوترک مستندساز مونمارتر
به این ترتیب بود که در اواسط دهه ۱۸۸۰، تولوز لوترک ارتباط مادامالعمر خود را با زندگی غیرمتعارف مونمارتر آغاز کرد. کافهها، کابارهها، مجریان و هنرمندان این منطقه از پاریس او را مجذوب خود کردند و به اولین طعم شهرت عمومی او منجر شدند. او توجه خود را بر به تصویر کشیدن هنرمندان مشهوری مانند آریستید بروانت، جین آوریل، لوی فولر، می بلفورت، می میلتون، والنتین لو دسوسه، لوئیز وبر معروف به لا گولو “پرخور” و دلقکهایی مانند چا-یو-کائو و شکلات متمرکز کرد.
در سال ۱۸۸۴ تولوز لوترک با بروانت، خواننده و آهنگساز صاحب کابارهای به نام میرلیتون آشنا شد. بروانت که تحت تأثیر کار او قرار گرفتهبود، از او خواست تا تصاویری برای آهنگهایش (ساخت تصاویر برای جلد صفحه موسیقی) آماده کند و میرلیتون را به عنوان مکانی که تولوز لوترک میتوانست آثارش را در آنجا به نمایش بگذارد، پیشنهاد کرد. به این وسیله و از طریق بازتولید نقاشیهایش در مجله میرلیتون بروانت، در مونمارتر شناخته شد و شروع به قبول سفارش کرد.


سبک کاری تولوز لوترک
تولوز لوترک به دنبال این بود که تأثیر حرکت فیگور را از طریق ابزارهای کاملاً اصلی به تصویر بکشد. به عنوان مثال، ادگار دگا معاصر او (که آثارش به همراه چاپ های ژاپنی تأثیری اساسی بر او داشت) با ارائه دقیق ساختار آناتومیکی چندین فیگور کاملاً گروهبندی شده، حرکت را بیان کرد و در این راه سعی کرد فقط یک چهره را به تصویر بکشد. از طرف دیگر، تولوز لوترک از خط و رنگ آزادانه استفاده میکرد که به خودی خود ایده حرکت را منتقل میکرد. خطوط دیگر به آنچه که از نظر تشریحی درست بود محدود نمیشدند. رنگها شدید بودند و در کنار هم قرار گرفتنشان ریتم تپندهای ایجاد میکرد. در واقع قوانین پرسپکتیو به منظور قرار دادن چهرهها در یک رابطه فعال و ناپایدار با محیط اطرافشان، نقض میشد.
جوهره حرکت واکنشی در سبک نقاشی تولوز لوترک
روش رایج تولوز لوترک این بود که فیگورها را طوری تنظیم میکرد که پاهای آنها قابل مشاهده نباشد؛ اگرچه این ویژگی به عنوان واکنش هنرمند به پاهای آتروفی شده خود تعبیر شده است، در واقع این رفتار، حرکت خاصی را حذف میکند که می تواند با جوهره حرکت جایگزین شود. نتیجه، هنری پر از زندگی و انرژی بود که در شکل صوری و دوبعدی کلی خود نشاندهنده چرخش به مکاتب فوویسم و کوبیسم در دهه اول قرن بیستم بود.


پوسترهای تولوز لوترک
اصالت تولوز لوترک همیشه در پوسترهای او نمایان بود. تولوز لوترک در سال ۱۸۹۱ نظریه مفهوم هنر عالی را، که با روش سنتی رنگ روغن روی بوم انجام میشد، با آثار خود پشت سر گذاشته بود. او اولین پوستر خود را با نام مولنروژ-لا گولو طراحی کرد. این پوستر باعث شهرت روزافزون تولوز لوترک شد. این هنرمند با افتخار گفت: “پوستر من امروز روی دیوارهای پاریس چسبانده شده است.” این اثر یکی از بیش از ۳۰ موردی بود که او در ۱۰ سال قبل از مرگش خلق کرده بود. پوسترها به تولوز لوترک این امکان را میداد که به شکل گستردهتری آثار هنری خود را خلق کند و تأثیرگذارتر عمل کند؛ برای مثال، دیگر مشکلات نقاشی با سهپایه او را را محدود نمیکرد. او همچنین موفقیتی را که در سال قبل کسب کرده بود (هنگامی که آثارش در بروکسل در نمایشگاه XX(بیست)، که یک انجمن آوانگارد است و در پاریس در Salon des Indépendants نمایش داده شدند) ادامه میداد.


تولوز لوترک و تصور واقعیت
تولوز لوترک همیشه برای فراتر رفتن از بازنمایی واقعیت سطحی موفق عمل میکرد؛ او به بینش عمیق در آرایش روانی سوژههایش شهره بود. او پس از سال ۱۸۹۲ به سنگنگاره به عنوان وسیلهای مناسب برای احقاق این هدف روی آورد. در میان بیش از ۳۰۰ چاپ سنگی که در دهه پایانی زندگی او تولید شد، آلبومی از ۱۱ چاپ با عنوان کنسرت کافه (۱۸۹۳) بود و ۱۶ چاپ سنگی از Yvette Guilbert (1894) سرگرمکننده؛ و مجموعهای از ۲۲ تصویر برای Les Histoires naturelles ژول رنار (۱۸۹۹). اما هیچکدام از این آثار مهمتر از Elles نیست: سری که در سال ۱۸۹۶ ساخته شد و تصویری حساس از زندگی فاحشهخانه را ارائه میکند. تولوز لوترک زمانهای طولانی را صرف مشاهده اعمال و رفتار روسپیها و مشتریان آنها میکرد.
۱۱ اثر به دست آمده، این افراد را به عنوان انسانهایی با برخی از نقاط قوت و نقاط ضعف بسیاری در نسبیت با سایر اعضای جامعه نشان میداد. شاهکار این ژانر Au salon de la rue des moulins (در سالن) است. این نقاشی با مشاهده انزوا و تنهایی زنان، همدردی را از بیننده بر میانگیزد؛ ویژگیهایی که تولوز لوترک جوان اغلب خود آن را تجربه کرده بود. بنابراین، در سالنهای نمایش، آثار تولوز لوترک نمایشی درخشان از میل واضح او برای «تصویر واقعیت و نه ایدهآل» است که در آن حقیقت، نه بر بازنمایی دقیق جزئیات، بلکه بر به تصویر کشیدن با چند ضربه قلم کوتاه است و این خود حس ناب طبیعی و ماهیت موضوع آثار او را نشان میدهد


ظهور شوریدگی، همزمان با وخامت فزاینده در وضعیت جسمی و روحی او بود. شخصیت و ظاهر تولوز لوترک، حتی در میان تنوع عظیمی از گروههای انسانی که در مونتمارتر زندگی میکردند، بیگمان همانگونه باقی ماند؛ قد او تقریباً پنج فوت و یک اینچ نبود، بلکه به نظر میرسید اندازه قد او به دلیل معاشرت با مردان غیرمعمول بلند قد، مانند همکلاسیهایش ماکسیم دتوماس و لوئیس آنکوتین و پسر عموی و دوست نزدیکش گابریل تاپیه د سلیران، بیشتر کاهش یافته است. لحن غالباً کنایهآمیز او نتوانست یک بیزاری اساسی از ظاهر فیزیکی او را بپوشاند و نامههای او حاوی نکات تحقیرآمیز زیادی در مورد بدن او و اشاره به تعداد زیادی از بیماریها از جمله سفلیس است. او در اواخر دهه ۱۸۹۰ به شدت مشروبات الکلی مینوشید و در نهایت در آغاز سال ۱۸۹۹ دچار یک فروپاشی روانی شد. مادر او که همیشه از جاهطلبیهای او حمایت میکرد و رفتار او را خیانت تعبیر میکرد، با ادامه وخامت اوضاع او، مدت کوتاهی پس از آن او را به یک آسایشگاه در Neuilly-sur-Seine سپرد. این تصمیم که توسط مادر این هنرمند گرفته شد، برخلاف توصیه بستگان و دوستان هنرمند او بود و به امید جلوگیری از رسوایی گرفته شد.
تولوز لوترک تا ۳۱ مارس ۱۸۹۹ رسماً متعهد به ماندن در آسایشگاه بود، اگرچه تصمیم گرفت تا اواسط ماه مه در آسایشگاه بماند. در مدتی که در آنجا بود، توانست با تهیه چند اثر با موضوع سیرک، شفافیت و قدرت حافظه خود را به نمایش بگذارد، این آثار اما فاقد قدرت و شدت ساختههای قبلی او هستند. در بهار سال ۱۹۰۰ او دوباره شروع به نوشیدن شدید الکل کرد. کمتر از سه ماه قبل از تولد ۳۷ سالگی، او در Chateau de Malromé درگذشت.
میراث هانری دو تولوز لوترک
تولوز لوترک با استفاده از انواع موضوعات و تکنیکهای جدید، و توانایی در به تصویر کشیدن ماهیت یک فرد با ابزارهای اقتصادی و نوآوریهای سبکی، بر هنر فرانسه اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تأثیر زیادی گذاشت. تولوز لوترک علیرغم ناتوانی و عوارض ناشی از اعتیاد به الکل و فروپاشی ذهنی در اواخر زندگی، به تعیین مسیر هنر آوانگارد بسیار قبلتر از مرگ زودهنگام و غمانگیزش در سن ۳۶ سالگی کمک کرد.
تولوز لوترک یک روشنفکر واقعی و عمیق نبود. Tapié de Céleyran نوشته است که او کم مطالعه میکند و معمولاً به دلیل بیخوابی این کار را در شب انجام میدهد، اما او به صورت یک طنزپرداز بزرگ در گردهماییها و نشستها ظاهر میشد. به طور معمول، او تلاش اولیه و ناموفق خود را در مقطع تحصیلی لیسانس با چاپ کارتهای با نام «هانری دو تولوز لوترک، پرنده هنر» پشت سر گذاشت. این تصویر همچنین زمانی نمایان شد که او اثر سمبولیستی پیر پوویس دو شوان، «بیشه مقدس» را با تبدیل آن به صحنهای پرهیاهو، مملو از هجوم دوستان (۱۸۸۴) بازآفرینی یا تقلید کرد. با این حال او همچنین میتوانست خود را با کارهایی مانند شنا و قایقسواری تحت فشار بگذارد و در اواخر عمرش یک دستگاه قایقرانی در استودیوی خود نصب کرد همچنین او یک بار با اشتیاقی که به ورزش داشت، یک تیم دوچرخهسوار فرانسوی را در سفری به انگلستان همراهی کرد. تولوز لوترک، همانطور که دو ناظر به این نتیجه رسیدند، «مردی حساس و عمیقاً مهربان بود که از ضعف خود آگاه بود، اما نقابی از شادی و کنایه بر چهره داشت».


اگرچه امروزه به عنوان یک چهره اصلی در هنر اواخر قرن نوزدهم شناخته میشود، اما وضعیت تولوز لوترک در زمان حیاتش مورد مناقشه قرار میگرفت. برای مثال در واقعیت، پدر این هنرمند که پس از جراحات ناتوانکننده پسرش اندکی به او علاقه نشان میداد، کار پسرش را تنها «طرحهای خشن» میدانست و هرگز نمیتوانست این ایده را بپذیرد که یکی از اعضای طبقه اشراف با رویگردانی از «اشراف زادگی» به طبقه خود خیانت کند. در نهایت هنرمند قهار، تولوز لوترک، که تحت تأثیر چنین انتقاداتی قرار گرفته بود و به دلیل ناتوانیاش به حاشیه رانده شده بود، تلاش کرد تا به عنوان هنرمندی پرکار ظاهر شود که آثارش به غایت در شکلگیری هنر دهههای آینده کمک شایانی کردند.
آثار تولوز لوترک را کجا میتوان یافت
امروزه، موزه تولوز لوترک در آلبی بیش از ۱۰۰۰ اثر او را در خود جای داده است، در حالی که آثار دیگر او را میتوان در مجموعههای: موسسه هنر شیکاگو، موزه ارمیتاژ در سنت پترزبورگ، موزه هنر مدرن و موزه متروپولیتن یافت؛ همچنین در موزه هنر نیویورک و موزه ون گوگ در آمستردام و … .
در آخر با طرح چند پرسش
《چرایی سبک و مستندسازی از مونمارتر لوترک؟
چگونه بازنمایی از واقعیت در آثار لوترک تاثیر میگذاشت؟》 میتوانید اطلاعات خود از این هنرمند را محک بزنید.
این مقاله به پیشنهاد دکتر سلطانعلی تهیه و تدوین شد.
منبع: