آدم باید همه چیز دنیا را به صورت یک معما تصور کند و در دنیا طوری زندگی کند که گویی در موزهای وسیع از عجایب است.
جورجیو دی کیریکو
زمانی که در مورد خلاقیت و جریان سیال ذهن در هنر صحبت میکنیم، به یاد سبکهای هنری سورئالیسم و دادائیسم میافتیم. اما پیشینه این جنبشهای مهم و تاثیر گذار چه سبکی است؟ در این مقاله به مناسبت روز ذهن، یکی از سبکهای هنری در نقاشی را بررسی خواهیم کرد که در آثار خلق شده در این سبک، جریان خلاقیت و سیالیت ذهن هنرمند به خوبی مشاهده میشود. سبک متافیزیک یک جنبش هنری ایتالیایی در اوایل قرن بیستم است که با مناظر رویایی از مربعهای طاقدار وهمآور با کنار هم قرار گرفتن غیرمنتظره اشیاء شناخته میشود.
سبک متافیزیک ترجمه پیتورا متافیزیکا ایتالیایی است، جنبشی که توسط جورجیو دی کیریکو و کارلو کارا، در شهر فرارا در شمال ایتالیا ایجاد شد. نقاشی متافیزیکی، سبکی از نقاشی که عمدتاً بین سالهای 1911 تا 1920 در آثار هنرمندان ایتالیایی جورجیو دی کیریکو و کارلو کارا شکوفا شد. این نقاشان از تصاویر بازنمایی شده، اما نامتجانس برای ایجاد اثرات ناراحت کننده بر بیننده استفاده میکردند. کار آنها به شدت بر سوررئالیستها در دهه 1920 تأثیر گذاشت. آنها با استفاده از سبک رئالیستی، میادین نمونه شهرهای ایتالیایی را نقاشی کردند، اما این میدانها به طور غیر طبیعی خالی هستند و در آنها اشیا و مجسمهها در کنار هم قرار گرفتهاند. بدین ترتیب هنرمندان دنیایی رویایی از ذهن، فراتر از واقعیت فیزیکی ایجاد کردند. از این رو سبک هنری آنها متافیزیک نامیده شد.
جورجیو دی کیریکو، برخلاف بسیاری از هنرمندان هم نسل خود، در آثار سزان و دیگر مدرنیستهای فرانسوی چندان قابل تحسین نبود، اما از نقاشیهای آرنولد بوکلین سمبولیست سوئیسی و آثار هنرمندان آلمانی مانند ماکس کلینگر الهام گرفت. نقاشی معمای یک بعد از ظهر پاییزی (حدود 1910) اولین اثر متافیزیکی او محسوب میشود. این نقاشی الهام از چیزی بود که د کیریکو آن را «مکاشفه» مینامید که آن را در پیاتزا سانتا کروچه در فلورانس تجربه کرد. در کارهای بعدی، او تصویری نگرانکننده از میدانهای متروک را ایجاد کرد، که اغلب با طاقهایی که بهشدت عقبنشینی میکردند، در یک نور شدید نشان داده میشدند. فیگورهای ریز در دوردست سایههای بلندی میاندازند، یا به جای فیگورها، مانکنهای بیخاصیت خیاط سازان وجود دارد. این اثر باعث ایجاد حس دررفتگی در زمان و مکان در مخاطب شد.
شروع نقاشی متافیزیک
هنر متافیزیکی ریشه در اوایل قرن بیستم جنبش هنر ایتالیا دارد. صحنههای رویایی و کنار هم قرار گرفتن غیرمعمول شکلها و رنگها آن را تعریف میکرد. این حرکت را میتوان به جورجیو دی کیریکو نسبت داد که با تضادهای شدید نور و سایه کار کرد تا به نقاشی هایش کیفیتی مرموز ببخشد. سپس هنر متافیزیکی به معنای پنهان در پس عناصر و چگونگی استفاده از هنر برای نشان دادن درک تبدیل شد. این سبک بر احساساتی مانند رمز و راز و ناراحت کننده تأکید دارد.
در سال 1913، گیوم آپولینر برای اولین بار از اصطلاح متافیزیکی برای توصیف نقاشیهای دی کیریکو استفاده کرد. در فوریه 1917، کارلو کارا، نقاش فوتوریست، با دی کیریکو در فرارا ملاقات کرد، جایی که هر دو در طول جنگ جهانی اول مستقر بودند. کارا نوعی سبک متافیزیکی را توسعه داد که در آن پویایی آثار قبلی او با بی حرکتی جایگزین شد و این دو هنرمند در سال 1917 برای چندین ماه با هم در یک بیمارستان نظامی در فرارا کار کردند. به گفته مورخ هنر، جنیفر موندی، «کارا از تصاویر دکیریکو از مانکنهایی که در فضاهای کلاستروفوبیک قرار گرفته بودند، استفاده کرد، اما آثار او فاقد حس کنایه و معمای دو کیریکو بود، و او همیشه دیدگاه درستی داشت». پس از نمایشگاهی از آثار کارا در میلان در دسامبر 1917، منتقدان شروع به نوشتن درباره کارا به عنوان مخترع نقاشی متافیزیکی کردند که باعث ناراحتی دی کیریکو شد. کارا در کتاب نقاشی متافیزیک، کتابی که در سال 1919 منتشر کرد، این ایده را از بین برد و رابطه بین این دو هنرمند پایان یافت. تا سال 1919، هر دو هنرمند تا حد زیادی این سبک را به نفع نئوکلاسیک کنار گذاشته بودند.
نقاشان دیگری که در این سبک آثاری را خلق کردند عبارتند از جورجیو موراندی در حدود 1917-1920، فیلیپو د پیسیس، و ماریو سیرونی. در دهه 1920 و بعد از آن، میراث نقاشی متافیزیکی بر آثار فلیس کاسوراتی، ماکس ارنست و دیگران تأثیر گذاشت. نمایشگاههای هنر متافیزیک در آلمان در سالهای 1921 و 1924 الهام بخش استفاده از تصاویر مانکن در آثار جورج گروس و اسکار شلمر بود. بسیاری از نقاشیهای رنه ماگریت، سالوادور دالی و سایر سوررئالیستها از عناصر رسمی و موضوعی برگرفته از نقاشی متافیزیکی استفاده میکنند.
بسیاری از نقاشیهای دو کیریکو مانکنها را به تصویر میکشند، مانند کارهایی که در سالهای 1917 تا 1921 توسط کارلو کارا، که تحت تأثیر دو کیریکو بود، انجام شده است. در سال 1917 این دو هنرمند در فرارا، ایتالیا ملاقات کردند، جایی که به همراه برادر کوچکتر دی کیریکو – شاعر، موسیقیدان و نقاش معروف به آلبرتو ساوینیو – اصول نسبتاً مبهم را تدوین کردند. اما دی کیریکو چندین سال قبل از به وجود آمدن جنبش به سبک متافیزیکی خود رسیده بود و تا سال 1911 نقاشیهایی با این طبیعت را در پاریس به نمایش گذاشت. دیگر نقاشان متافیزیک شامل جورجیو موراندی، فیلیپو دو پیسیس و ماریو سیرونی بودند.
مکتب متافیزیک عمر کوتاهی داشت. در حدود سال 1920 به دلیل اختلاف بین دی کیریکو و کارا در مورد اینکه چه کسی گروه را تأسیس کرده بود، به پایان رسید. پس از سال 1919، دی کیریکو تصاویر ضعیفتری را تولید کرد، فاقد قدرت اسرارآمیز آثار قبلی او، و سبک نقاشی او در نهایت به یک کلاسیسیسم عجیب و غریب فرو رفت.
هنر متافیزیکی (از Pittura Metafisica ایتالیایی) یک جنبش هنری است که در آغاز قرن بیستم در ایتالیا تکامل یافت. نقاشی متافیزیکی با کنار هم قرار دادن غیرمنتظره عناصر غیرمعمول مشخص میشود. آنها در عین حفظ سبک رئالیستی، فضاهای انیریک و متعالی ایجاد میکنند. همچنین با تضادهای شدید نور و سایه مشخص میشود که قادر به برقراری یک احساس آشفتگی، رمز و راز و معما است.
نقاش و نظریه پرداز جورجیو دی کیریکو مبتکر نقاشی متافیزیکی در حدود سال 1910 بود. با این حال، نقاشی متافیزیکی در سال 1917، از رویارویی دی کیریکو و کارلو کارا، نهادینه شد. مکتب متافیزیک عمدتاً بر شهر مرکزی ایتالیا یعنی فرارا متمرکز بود. علاوه بر دی کیریکو، نقاشان متافیزیک دیگر هنرمندان ایتالیایی مانند جورجیو موراندی، فیلیپو دی پیسیس و برادر کوچکتر دی کیریکو، آلبرتو ساوینیو بودند.
تعریف عبارت نقاشی متافیزیک
اصطلاح متافیزیکی به تصویرسازی رویایی مشخصه سبک متافیزیکی اشاره دارد. احتمالاً اولین بار توسط شاعر فرانسوی گیوم آپولینر در مقاله ای در مورد L’Intransigeant در سال 1913 برای توصیف نقاشیهای عجیب دی کیریکو استفاده شد. با این حال، به گفته محققان دیگر، این نام پیش از این توسط خود دی کیریکو، در طول اقامتش در پاریس بین سالهای 1911 و 1915، برای توصیف آثار نقاشان بزرگ گذشته و آثار هنری او نیز استفاده شده بود.
این بیان به آثار رویایی نمونهای از نقاشی متافیزیکی اشاره دارد که از طریق مربعهای متروک غیرطبیعی، طاقهای بینهایت، و شخصیتهای بیحرکت، جهانی فراتر از واقعیت فیزیکی و احتمال را تداعی میکنند. یک جهان، همانطور که از کلمه پیداست، متافیزیکی است.
به عقیده نظریه پردازان، نقاشی متافیزیکی بازتاب نظریه ظاهر آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی است که بر اساس آن قلمرو دیگری فراتر از ظاهر فیزیکی واقعیت، فراتر از تجربه حواس وجود دارد. از طریق رویاها و تصاویر میتوان به آن رسید. واقعیت اصیل هدف نظری نقاشی متافیزیکی است.
جورجیو دی کیریکو و دیگر هنرمندان ایتالیایی
هنر متافیزیکی رسماً از ملاقات اتفاقی نقاش جورجیو دی کیریکو و کارلو کارا در سال 1917 در بیمارستان نظامی فرارا متولد شد، جایی که هر دو در طول جنگ جهانی اول در بیمارستان بستری بودند. ذوق و اشتیاق با موضوعاتی از الهامات کلاسیک. کارا، پس از تجربه فوتوریستی در کارهای قبلی خود، به نقاشی تقسیم گرایانه نزدیک شد و در سال 1917 در حال کاوش در زمینه بدوی گرایی بود. دی کیریکو و برادر کوچکترش آلبرتو ساوینیو قبل از سال 1917 در حال نظریهپردازی جنبههای اساسی نقاشی متافیزیکی بودند.
پیدایش هنر متافیزیکی در واقع به دلیل نگارش دی کیریکو در سال 1912 در زمان اقامتش در پاریس است. نقاش در حال توصیف یکی از نقاشیهای خود در سال 1910 بود، معمای یک بعدازظهر پاییزی، که در Salon d’Automne به نمایش گذاشته شد. دی کیریکو از الهامی که او را به سمت آن اثر هنری سوق داد گفت. لحظهای از مکاشفهی تجلیآمیز که در میدان سانتا کروچه در فلورانس رخ داد که در آن هنرمند به صراحت معمای طبیعت و تصور عجیب از میدان بیصدا و بیصدا را درک کرد. این احساس مکاشفه و رمز و راز در تمام آثار بعدی دی کیریکو وجود دارد. در سال 1914 نیز کارلو کارا و نویسندگان و شاعران آردنگو سوفیچی و جیوانی پاپینی وارد پاریس شدند. در آن مناسبت، آنها دکیریکو و ساوینیو را میشناختند. با این حال، در آغاز جنگ جهانی اول، هنرمندان مجبور به ثبت نام در ارتش شدند.
باید منتظر نشست دی کیریکو و کارا بود تا حرکت رسما آغاز شود. پس از این برخورد، کاررا در گالری پائولو چینی میلان نمایشگاهی شخصی از آثار خود را به نمایش گذاشت که در آن آثار هنری به شدت الهام گرفته از سبک متافیزیکی وجود داشت. جورجیو دی کیریکو، که در آن زمان عملاً ناشناخته بود، باید تا سال 1919 صبر می کرد، زمانی که نقاشی های خود را برای اولین بار در ایتالیا در Galleria Anton Giulio Bragaglia در رم به نمایش گذاشت. اختلاف بین کارا و دی کیریکو بر سر اختراع هنر متافیزیکی در آن زمان بسیار داغ بود. تا به امروز، مطالعات دی کیریکو را بزرگترین نماینده جنبش میدانند.
ویژگیهای نقاشی متافیزیکی
هنر متافیزیکی با رئالیسم افراطی و دقت اجرا و در عین حال از فضایی فراتر از واقعیت مشخص میشود. این همان چیزی است که به کیفیت مرموز نقاشیهای متافیزیکی می بخشد. آنها «مناظر ذهن» هستند.
برخی از ابزارهای تصویری معمولی نقاشیهای دکیریکو وجود دارد، مانند تضادهای غیرطبیعی تیز، فضای چشمانداز عمیق و آسمان با رنگ تیره. همچنین عناوینی که نقاش برای آثار هنری خود انتخاب کرد، مانند معمای یک بعد از ظهر پاییزی، فتح فیلسوف، پاداش پیشگو، یا تابلوی تورین مالیخولیا، در ایجاد حس معما نقش داشت.
عناصر شمایل نگاری تکرارشونده در نقاشیهای متافیزیکی، میدانهای شهری متروک شهرهای ایتالیا، استفاده از مانکنها، مجسمههای یونانی و دیگر عناصر اساطیری و کلاسیک، سازههای معماری با طاقهایی هستند که همگی حس تنهایی و جابه جایی را برمیانگیزند.
با این حال، نقاشان متافیزیکی مختلف با تأکیدات مختلف این سبک را رد کردند. به گفته مورخ هنر جنیفر موندی، دی کیریکو به دنبال معما، کنار هم قرار دادن اشیا و استفاده از حس طنز و بازیگوشی بود. موضوع فوق العاده، بازی، تخیلی در ساخته های برادرش ساوینیو بسیار حضور داشت. کاررا عمدتاً برای جستجوی ارزشهای صوری ناب، بدون توصیف عمیق، جذب هنر متافیزیکی شد. برای جورجیو موراندی، سبک متافیزیکی راهی برای تطهیر سوژه، با تمرکز بر معنای اشیا بود.
هنرمندان برجسته متافیزیک
جورجیو د کیریکو (10 ژوئیه 1888 – 20 نوامبر 1978)، ایتالیایی
آلبرتو ساوینیو (25 اوت 1891 – 5 مه 1952)، ایتالیایی
جورجیو موراندی (20 ژوئیه 1890 – 18 ژوئن 1964)، ایتالیایی
کارلو کارا (11 فوریه 1881 – 13 آوریل 1966)، ایتالیایی
فیلیپو دی پیسیس (11 مه 1896 – 2 آوریل 1956)، ایتالیایی
ماریو سیرونی (12 مه 1885 – 13 اوت 1961)، ایتالیایی
میراث هنر متافیزیکی
نقاشی متافیزیکی به دلیل قرابت مضامین و ایدههای مشابه و نیات هنری بر جنبش هنری سوررئالیسم تأثیر گذاشت. به ویژه، ساختههای ماکس ارنست تا حد زیادی تحت تأثیر مکتب متافیزیکی بود. همچنین تأثیر مهمی برای رنه ماگریت، سالوادور دالی و نظریهپرداز آوانگارد فرانسوی آندره برتون بود. از نظر مراجع، نقاشان متافیزیکی همچنین در دهه 1920 از نقاشی های آلمانی جورج گروس و اسکار شلمر الهام گرفتند که از زیبایی شناسی نمادین مانکنها استفاده میکردند. نقاشیهای دی کیریکو، به دلیل رمز و راز مبهم تهدیدکنندهشان، بعدها بر سبک نقاش ایتالیایی فلیس کاسوراتی نیز تأثیر گذاشت.
تاثیر نقاشی متافیزیک بر هنرهای دیگر
هنر متافیزیکی بر اساس قوانین رئالیسم افراطی بازی میکند. هنرمندان مرتبط با این جنبش از نقاشیهای خود به عنوان «مناظر ذهن» یاد میکردند. آثار هنری متافیزیکی بسیاری از مناظر شهری ایتالیایی، مجسمههای یونانی و دیگر عناصر اساطیری را نشان میدادند. صحنهها اغلب به صورت متروک و بیثمر نشان داده میشدند تا حس تنهایی را القا کنند. به گفته هنرمند جورجیو موراندی، هنر متافیزیکی موضوع را خالص میکند و به جای تجسم، بر معنای هنر متمرکز میشود.
هنر متافیزیکی بعداً بر جنبشهایی مانند سوررئالیسم و آثار هنرمندانی مانند سالوادور دالی و آندره برتون تأثیر گذاشت. جنبش هنر متافیزیک همچنین الهام بخش نقاشان آلمانی در دهه 1920 بود که از زیبایی شناسی مشابهی برای خلق آثار هنری مرموز استفاده کردند.
تاثیر نقاشی متافیزیک بر فیلم
با الهام از جنبش هنری متافیزیک، دنیای فیلم شاهد ظهور چیزی بود که ما اکنون آن را فیلمهای متافیزیکی مینامیم. درست مانند نقاشیهای متافیزیکی که از تکنیکهای متفاوتی برای فراتر رفتن از واقعیت و زیر سؤال بردن ماهیت اشیا استفاده میکردند، این فیلمها نیز از سبک جدیدی از فیلمبرداری، تدوین و جلوههای ویژه استفاده میکردند تا توجه مخاطب را به پرسش واقعیت سوق دهند. یکی از محبوبترین فیلمهای این ژانر «ماتریکس» به کارگردانی لانا و لیلی واچوفسکی است. فیلم حول محور نئو میچرخد که متوجه میشود واقعیتی که در آن وجود دارد در واقع یک شبیه سازی است. بنابراین، او از «ماتریکس» جدا می شود تا شبیه سازی را ترک کند و علیه ماشین شورش کند. فیلم، این سوال متافیزیکی بسیار مهم را مطرح میکند که حقیقت واقعیت چیست و آیا برداشت ما از آن درست است یا خیر.
تاثیر نقاشی متافیزیک بر فرهنگ پاپ
در زمانهای اخیر، فرهنگ پاپ تا حد زیادی تحت تأثیر ایدههایی قرار گرفته است که هنر متافیزیکی بر آن بنا شده است. زیر سوال بردن واقعیت و پیشنهاد ایده واقعیتهای چندگانه با چیزهایی مانند نظریه چندجهانی MCU، همراه با برنامههای تلویزیونی مانند Westworld، Stranger Things، The Good Place، و Everything Everywhere All Attough به یک موضوع رایج در فرهنگ پاپ تبدیل شده است. اکنون حرکت در ابعاد مختلف، یا بیدار شدن با یک واقعیت کاملاً جدید، ایده جدیدی در فرهنگ پاپ نیست، اما استفاده روزافزون از آن در صنعت مفهوم بسیار جالبی است.
تأثیر نقاشی متافیزیک بر ادبیات
در ادبیات، کلمه متافیزیک تقریباً همیشه با شعر همراه است. این نوع شعر در مورد ایدهها و مفاهیمی صحبت میکند که فراتر از وجود جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. برخی از شاعران مشهور متافیزیکی عبارتند از: جان دان، هنری وان و جورج هربرت.
همه آنها در مورد ماهیت واقعیت در کار خود صحبت میکردند و خواننده را به فکر کردن در مورد غیرقابل تردید ترغیب میکردند. شعر متافیزیکی به مضامین روح انسان، خداوند، هستی و سرنوشت میپردازد. از ابزارهایی مانند پارادوکس و کنایه برای پرداختن به پرسش های واقعیت انسانی استفاده میکند.
مترجم و نویسنده: فاطمه ابوالحسنی
منابع: