شاعرانگی نقاشی
3.4/5 - (9 امتیاز)

  در این مقاله دیدگاه شاعرانگی نقاشی و گفتگوی بین آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.امروز قطعه‌ای از شعری که دوست می‌دارید را روی تکه‌ای کاغذ یا نوت گوشی خود نوشته و با خودتان به محل کار یا بیرون ببرید. عاشقان شعر در سرتاسر جهان، در این روز که در سومین چهارشنبه ژوئیه هر سال برگزار می‌شود، به اصطلاح، شاعر مورد علاقه خود را به محل کار یا بیرون می‌برند. این کار به آن‌ها انگیزه بیشری در سپری کردن روز می‌دهد. این روز به پشتیبانی Tweetspeak Poetry در سال ۲۰۱۳  بنیان گذاری شد؛ و به یکی از محبوب ترین روزهای عمومی در تقویم ادبی تبدیل شده و فرصتی برای آشنایی با شعر و شاعران به خصوص شاعرانی که به تازگی پا...

تصویر نقاشی مفهومی دو چادر با رنگی شفاف که روی رودخانه قرار دارد

فهرست مطالب

 

در این مقاله دیدگاه شاعرانگی نقاشی و گفتگوی بین آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.امروز قطعه‌ای از شعری که دوست می‌دارید را روی تکه‌ای کاغذ یا نوت گوشی خود نوشته و با خودتان به محل کار یا بیرون ببرید. عاشقان شعر در سرتاسر جهان، در این روز که در سومین چهارشنبه ژوئیه هر سال برگزار می‌شود، به اصطلاح، شاعر مورد علاقه خود را به محل کار یا بیرون می‌برند. این کار به آن‌ها انگیزه بیشری در سپری کردن روز می‌دهد. این روز به پشتیبانی Tweetspeak Poetry در سال ۲۰۱۳  بنیان گذاری شد؛ و به یکی از محبوب ترین روزهای عمومی در تقویم ادبی تبدیل شده و فرصتی برای آشنایی با شعر و شاعران به خصوص شاعرانی که به تازگی پا در این عرصه گذاشته‌اند فراهم می‌کند.

نگاهی کوتاه به شکل‌گیری و روند تکامل ادبی اشعار:

اشعار که بخش مهمی از ادبیات محسوب میشود، سرگذشت طولانی و متنوعی دارد که در سراسر جهان به طور متفاوتی تکامل یافته است. قدمت آن حداقل به دوران ماقبل تاریخ با شعرهای شکار در آفریقا و شعرهای مرثیه‌ای و درباری امپراتوری‌های رود نیل، نیجر و دره رود ولتا بر می‌گردد. برخی از اولین شعرهای مکتوب در آفریقا در میان متون هرمی که در قرن ۲۵ قبل از میلاد نوشته شده اند، وجود دارد.

تصویر لوح سفال گلی حماسه گیلگمش
اولین سروده‌ها در قالب حماسه حک شده بر روی سفال گلی

شعر به عنوان یک هنر شفاهی قبل از متن مکتوب وجود داشت. مورخان ادبی بر این باورند که اولین شعر احتمالا خوانده یا سروده شده است. از اشعار برای نگهداری سوابق

تاریخ شفاهی، شجره نامه و قانون استفاده می‌شد. اولین اشعار نوشته شده مربوط به بیش از ۵۰۰۰ سال پیش در بین النهرین (غرب آسیا) است که به خط میخی ثبت شده. برای مثال حماسه گیلگمش که به زبان سومری سروده شد. آنها بر روی لوح های گلی ثبت می‌شدند و گزارش های مفصلی از نحوه حکومت پادشاهان باستان بر مردم خود ارائه می‌دادند. شعر ارتباط تنگاتنگی با سنت‌های موسیقایی دارد و نخستین شعر در قالب سرودها وجود دارد. اشعار بخش مهمی از مراسم مذهبی یا آدابی سنتی مانند عروسی ها یا تشییع جنازه بودند.

به طور دقیق‌تر اشعار اولیه در قاره اوراسیا از ترانه های عامیانه مانند شیجینگ چینی و همچنین سرودهای مذهبی (سانسکریت ریگودا، گاتاهای زرتشتی، ترانه های هوری، و مزامیر عبری) تکامل یافته‌اند؛ یا از نیاز به بازگویی حماسه های شفاهی، مانند داستان مصری سینوهه، شعر حماسی هندی، و حماسه‌های هومری، ایلیاد و ادیسه. تلاش‌های یونانیان باستان برای تعریف شعر، مانند شعرهای ارسطو، بر کاربردهای گفتار در بلاغت، نمایشنامه، ترانه و کمدی متمرکز بود. تلاش‌های بعدی بر ویژگی‌هایی مانند تکرار، فرم شعر و قافیه متمرکز شد و بر زیبایی ‌شناسی ادبی تأکید کرد که شعر را از لحاظ نوشتار عروضی (اوزان ادبی) آموزنده‌تر و از لحاظ عینی (یکسان و اصیل) متمایز می‌کند.

 

 

 

 

عناصر و اجزای ادبی واسطه‌ای برای تصور و فضا سازی در اشعار و روند امروزی آن

اشعار، از فرم ها و قراردادها استفاده می‌کند تا تفسیرهای متفاوتی از کلمات را پیشنهاد کنند و اتمسفر یا فضایی می‌سازند تا پاسخگوء عواطف واحساسات آدمی شوند. روش ‌ها و وسایلی مانند: هم‌صدایی یا قافیه (Assonance) ، واج‌آرایی یا هم‌آوایی (Alliteration) ، نام‌آوا (Onomotopoeia) ، وزن یا آهنگ (Rhythm) ، ممکن است جلوه‌هاء موسیقایی یا افسانه‌ای را منتقل کنند. استفاده از ابهام، نمادگرایی، کنایه و سایر عناصر سبکی شعر شاعرانه، اغلب شعر را در معرض تفسیرهای متعدد قرار می‌دهد. به طور مشابه، اشکال گفتاری مانند استعاره، تشبیه و کنایه، یک طنین بین تصاویر متفاوت ایجاد می‌کنند و همچنین لایه‌بندی‌هاء مختلف معانی، ارتباطاتی ایجاد می‌کنند که قبلا درک نشده‌اند. اشکال مشابهی از طنین ممکن است، بین تک بیت ها، در الگوهای قافیه یا ریتم آنها وجود داشته باشد.

برخی از انواع شعر منحصر به فرهنگ ها و ژانرهای خاصی هستند و به ویژگی های زبانی که شاعر برای آن می‌نویسد پاسخ می‌دهند. خوانندگانی که عادت دارند شعر را با اشعار دانته، گوته، میکیویچ یا مولانا یکی بدانند، ممکن است تصور کنند که شعر در چارچوبی، بر اساس قافیه و اصولی خاص و منظم نوشته شده است. با این‌حال، روش‌ها و سنت‌هایی وجود دارند، مانند اشعار در کتاب مقدس که از ابزارهای دیگری برای ایجاد ریتم و شادی استفاده می کند. بسیاری از شعرهای مدرن نقد سنت شاعرانه را منعکس می‌کنند، که اصل همنوایی خود را آزمایش می‌کنند یا به طور کلی از قافیه یا ریتم مجموعه چشم پوشی می‌کنند. در دنیایی که به طور فزاینده جهانی شده است، شاعران اغلب فرم ها، سبک ها و تکنیک ها را از فرهنگ ها و زبان های مختلف تطبیق می دهند. شاعران در تکامل کیفیت های زبانی، بیانی و سودمندی زبان خود سهیم بوده اند.

در این مقاله قصد داریم به رویکرد تازه و دیگری از نقش و شاعرانگی معاصر در ایران و جهان بپردازیم به عبارتی تاثیر شعر بر نقاشی یا شاعرانگی نقاشی

 

شاعران نقاش معاصر ایران

به جرأت می توان ایران را علیرغم موقعیت بسیار منحصر بفرد و چالش برانگیز سیاسی-اجتماعی خود، یکی از پربارترین و مترقی ترین کشورها در زمینه ادبیات و هنر دانست. تاریخ اخیر و معاصر کشور مملو از هنرمندانی است که به دنبال خلق زبانی بصری بومی و در عین حال مدرن هستند. ادبیات و هنر ایرانی اغلب با شعر بصری، ظرافت بیان (شاعرانگی نقاشی) و هوش نافذ همراه بوده است. در طول دهه‌هاء گذشته قبل و پس از انقلاب، هنرمندان معاصر ایرانی در داخل کشور و خارج از کشور از قدرت هنر برای شکستن قرارداد و چارچوب‌ها، برای نفوذ در کلیشه‌ها و بررسی انتقادی و به چالش کشیدن جامعه خود و جهان به طور گسترده‌تر استفاده کرده‌اند.

هنر مدرن ایران را دوگانه‌ای موسوم به دو رویکرد تقسیم می‌کند؛ یکی نخستین بازگشته‌هائ اروپا و شیفتگان ایسم‌هائ رنگارنگ غربی، و دیگری نوسنت گرایانی (فرنگ رفته یا نرفته) که آینه مدرنیسم را به سمت خود بازگرداندند و نماد‌هائ بومی را در آن یافتند. اما حقیقت شاید این باشد که در این دو گروه، چه آنان که کارخود را با سروصدا و مانیفست و امثال آن همراه کردند، چه مدرنیست‌هائی که مستقل و خارج از هر دسته بندی کار می‌کردند، می‌توان یک افق را مشاهده کرد؛ جست و جوی هویت و یافتن چیزی مختص «خود».

 

 

شاعران نقاش
مقداد لرپور نقاش

مقداد لرپور

مقداد لرپور (۱۳۶۲) نقاش ساکن تهران است. مقداد لرپور نقاش معاصر در شیراز متولد شد. فعالیت هنری خود را در زادگاهش آغاز کرد. لرپور در سال ۱۳۷۸ برای اولین بار آثار هنری خود را در قالب یک نمایشگاه گروهی با عنوان «پیاده» در گالری باران شیراز به نمایش گذاشت.

موضوع مقداد در طول زندگی حرفه‌ای‌اش از پرتره گرفته تا منظره و طبیعت بی‌جان متغیر بوده است و رویکرد تحلیلی او به هر جنبه‌ای از کارش دائماً در حال تکامل یافتن است. او نقاشی را با یک مرحله تحقیقاتی چندلایه آغاز می‌کند که شامل بینش عمیق در ادبیات مرتبط، سفر، اسناد، و ثبت تاریخ شفاهی است، و با کاوش در خاطرات خود از فرآیند تحقیق به عنوان طرح‌ها و آزمایش‌هایی در تکنیک و بازنمایی ادامه می‌دهد. پس از تمرکز اولیه اش بر پرتره، با الهام از اساطیر ایرانی و نقاشی مینیاتور، لرپور به زودی به سمت بازنمایی و نگاه کردن به حیوانات در زیستگاه طبیعی آنها رفت و آنها را در تحقیقات خود در مورد تاریخ اساطیری مورد توجه قرار داد. اخیراً، او بر خود طبیعت، مناظر و جنبه های

شاعرانگی نقاشی
نقاشی آهو با برداشت مقداد لرپور از جنگل و موجودات اساطیری

 مختلف محیط طبیعی تمرکز کرده است. این هنرمند با دیدگاه‌های خاص خود و با ظرافت به طبیعت نگاه می‌کند و به دنبال القای لایه‌های اساطیری درونی به محیط‌های خود در عین به تصویر کشیدن مناظر طبیعی بوده است. طبیعت بخشی جدایی ناپذیر از دوره های کاری این هنرمند است که قبلاً نقوش گیاهی یا جانوری مانند درخت، آهو، جوجه تیغی، لاشخور یا جغد را در نقاشی های خود نشان می دهد. همزیستی این نقوش با عناصر مدنی و انسانی همچون پلی میان فرهنگ و طبیعت است. او با منطق اندام های حیوانی یا به طور کلی استدلال فضایی دخالت می کند. می توان گفت که حال و هوای رمانتیک در بیشتر مناظر او حاکم است. موضوعات رؤیایی او اغلب حس دوری یا آرامش شاعرانه را منتقل می کنند. آثار او تمایل به پرورش تخیل یا انتقال احساس گریز دارند.

مقداد لرپور، یکی از نویدبخش ترین صداهای جدید در صحنه هنری تهران، نقاشی هایی می آفریند که معمایی و گاه اسرارآمیز هستند و حس شاعرانگی نقاشی را کاملا القا می‌کند. او عمدتاً از اکریلیک و پالت رنگی روشن استفاده می کند و موضوعاتی از جمله طبیعت بی جان، مناظر و فیگورها را به تصویر می کشد.مقداد لرپور در رشته نقاشی در دانشگاه شاهد تهران تحصیل کرده است. انتخاب او به عنوان هنرمند برتر در جشنواره هنر جوانان که در نمایشگاه موزه هنرهای معاصر تهران در سال ۱۳۹۴ برگزار شد، نقطه عطفی در مسیر حرفه ای اوست. در همین سال اولین نمایشگاه انفرادی این هنرمند در خانه هنرمندان تهران برگزار شد. لرپور یک سال بعد برنده جایزه «انتخاب نسل دوم» گالری هما شد. دومین نمایشگاه انفرادی این هنرمند با عنوان «کباره» در سال ۱۳۹۱ در گالری ماه تهران برگزار شد. حضور بین المللی و موفق لرپور در نمایشگاه ها از سال ۲۰۱۷ شروع شد.

 

نمایشگاه سری «دریابار»

تصویر نقاشی مقداد لرپور از سری دربابار با عنوان هنگام که دریاچه ای آبی با پایین صفحه ای با رنگ صورتی کم رنگ
هنگام از سری دریابار

او از این کلمه پارسی باستان که به معنی «شهر واقع در ساحل دریا» الهام گرفته است که می تواند به «دریای بزرگ» و «باران شدید» نیز اشاره کند. آب در عرفان ایرانی گرانبها

یا حتی مقدس شمرده می شود. لرپور در شیوه‌هائ طراحی نقش‌ها و تصاویر خود، که انسان و خود طبیعت در دریاچه‌ها و آب‌های مختلف ایران تغییر ایجاد می‌کند.

علیرضا رضایی اقدم به مناسبت برگزاری نمایشگاه «دریابار» درباره آثار لرپور می نویسد: هر مضمونی در آثار لرپور، چه الگوهای عاشقانه طراحی منظره و چه خشکسالی، به گونه ای منعکس شده است که از نقاشی به عنوان اثری والا انتظار می رود و رسانه تاریخی؛ زیرا نقاشی لرپور بدون بت نیست و صرف نظر از هر عنصر و مضمونی که به تصویر می‌کشد، فرم و نگاه آن هویت خاص خود را دارد.نقاشی او به آرامی و غم‌انگیز سوررئالیسم را لمس می‌کند، اما نه سوررئالیسم نقاشانی چون دالی و ارنست؛ اما حرکتی آهسته بین رمز و راز جورج دکریکو و نرمی و زرنگی اندرو وایت؛ یعنی چیزی بین سوررئالیسم و ​​رئالیسم جادویی، اما اگرچه این سبک و رسانه هنوز ناپخته و محدود است، اما از بینش درونی نقاشی‌ها، نمونه‌ای سرسری و تجویزی از راهبردهای آشنای این دو سبک نسبی نیست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شاعران نقاش عکسی سیاه سفید از سهراب سپهری
سهراب سپهری

سهراب سپهری

از معروفترین شاعران نقاش سپهری نویسنده و هنرمندی عصیانگر که دو رسانه شعر و نقاشی را ابزار بیان یک جهان‌بینی می‌داند. سهراب سپهری (۱۳۰۷-۱۳۵۹) متعلق به نسلی است که بالا و پایین‌های سیاسی و اجتماعی بسیار را از سر گذرانده‌اند؛ نسلی با امید‌ها و ‌آزادی‌ها، در زمانه رنگ و لعاب‌های فریبنده و جذبه‌های گریزناپذیر. نسل جوان تک‌رو پس از شهریور ۱۳۲۰، اما با روحیه‌ای جمعی، که کودکی را در مدرنیزاسیون استبدادی رضا شاهی سپری کرده است. به عبارت بهتر هنرمند-روشنفکر ایرانی، با فاصله‌ای نسبت به پیشینیان خود، گویی قاعده‌ای دارد؛ غرب را نگریستن، عمیق شدن، سیر و پر از آن به «خود»، به شرق بازگشتن. این «خود» پیش از آن‌که در فردیت باشد، در ناخودآگاه بومی است. کودکی سپهری در هیاهوی زمانه، آرام و روان در باغ‌های کاشان و در امان از آفتاب داغ کویر و به قول خودش تا هجده سالگی کودکی می‌کند و دیر بزرگ می‌شود. او به جرات شاعرانگی نقاشی را معنا میکند.

بر حسب اتفاق در سال ۱۳۲۷ با منوچهر شیبانی آشنا می‌شود و حرف‌های غریبی از جهان جدید هنر غرب می‌شنود. شیبانی به او وان‌گوگ و کارهایش را معرفی کرد، هر چه می‌شنید تازه بود. به واسطه شیبانی نقاشی‌های او در مسیر دیگری افتاد. با او به دشت میرفت و نقاشی می‌کردند.ف حرف می‌زدند. شیبانی شعر‌هایش را می‌خواند و از نیما می‌گفت و به زبان تازه شعر اشاره ‌می‌کرد. و در این گشت و گذار‌ها بود که Conception هنری او دگرگون شد. سپهری دو سال قبل تحولی در شعر را با مشفق کاشانی تجربه کرده بود اما راضی نشده بود. انجمن ادبی پایه گذاری کردند و شاعران شهر را گرد هم می‌آورد. غزل بود که می‌ساختند، اما به گفته‌ی خودش آن سروده‌ها شعر نبودند.

در کودکی و نوجوانی هنوز غریزی بود و نقاشی هم انگار کار همان غریزه بود. او در این باره چنین نوشته است: شهر من رنگ نداشت. قلم‌مو نداشت. در شهر من موزه نبود. گالری نبود. استاد نبود. منتقد نبود. کتاب نبود. باسمه نبود. فیلم نبود. اما خویشاوندانی انسان و محیط بود. تجانس دست و دیوار کاهگلی بود. فضا بود. طراوت تجربه بود. می‌شد پای برهنه راه رفت و زبری روی زمین را تجربه کرد. در چنین شهری ما به آگاهی نمی‌رسیدیم. اهل سنجش نمی‌شدیم. شکل نمی‌دادیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل باختیم. شیفته می‌شدیم و آنچه می‌اندوختیم پیروزی تجربه بود. این شاعر نقاش اول نقاشی را کشف می‌کند بعد شاعری را. هنگامی که در کودکی در مدرسه نگاهش به بیرون است و درخت و ابر را بر روی دفترچه‌اش نقش می‌زند، ضربه و فریاد معلم بر سرش فرود می‌آید که «کودن، همه درس‌هایت خوب است.عیب تو این است که نقاشی میکنی». نقاشی برایش غریزه بود و خود زندگی اما ادبیات را سنجیده نگاه می‌کرد.

تصویر نقاشی انتزاعی سهراب سپهری از تنه درختان.نام اثر خانه کاشان 1357-1358 تکنیک رنگ روغن روی بوم
خانه کاشان ۱۳۵۷-۱۳۵۸
رنگ روغن روی بوم

جلیل ضیاپور در گرایش سپهری به کوبیسم بی‌شک تاثیرگذار بود. بعد تر به سوررئالیسم نیز نزدیک می‌شود و این نیز گواهی بر درون‌گرایی فزاینده او است؛ تا جایی که در گشایش

تصویر نقاشی انتزاعی از تنه دو درخت سهراب سپهری تکنیک رنگ روغن روی بم
بدون نام رنگ روغن روی بوم

نمایشگاه‌های خود حاضر نمی‌شود و یا تلفن خانه را بی‌پاسخ می‌گذارد. اما به طور کلی بن‌مایه اصلی کار سپهری همیشه طبیعت است. آن هم به ساده‌ترین  و عرفانی‌ترین صورت. جست‌وجویی که در سیر اندیشه او تا ذن و بودیسم و از هند تا ژاپن هویداست.

نخستین مجموعه شهر او با عنوان «مرگ رنگ» در سال ۱۳۳۰ ، در اوج بحران‌های سیاسی دهه ۲۰ و ۳۰ منتشر می‌شود. شرایطی که سپهری درون‌گرا هم از آن بی‌نصیب نمی‌ماند و این مجموعه رنگی از مسائل اجتماعی به خود می‌گیرد. او که همواره نسبت به انسان دغدغه‌مند است در این کتاب بیش از سایر آثارش به مسائل زمان می‌پردازد.

روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا / هر نشاطی مرده است / دیر‌گاهی‌ست که چون من همه را / رنگ خاموشی در طرح لب است

سپهری درون را می‌کاود و بیرون را در درون می‌جوید؛ فریادی خاموش در شعر و خفه در نقاشی. اما آنجا که باید می‌نویسد.

ریشه روشنی پوسید و فروریخت / و صدا در جاده بی‌طرح فضا ‌می‌رفت / از مرزی گذشته بود / در پی مرز گمشده می‌گشت / کوهی سنگین نگاهش را برید / صدا از خود تهی شد / و به دامن کوه آویخت: / پناهم بده، تنها مرز آشنا: پناهم بده

 

 

 

شاعران نقاش در دیگر نقاط جهان

 

تصویر نقاشی ژاپنی سبک هایگا که برکه ای مینیمال و ساده همراه با شعری به خط خوش روی کاغذ
شاعرانگی نقاشی سبک هایگا

شاعرانگی نقاشی یا نقاشی شاعرانه، ژانر منحصر به فرد هایگا در نقاشی با جوهر ژاپنی

در سنت غنی نقاشی با جوهر ژاپنی، تصویر نقاشی شده و کلمات نوشته شده همیشه به هم مرتبط بوده اند. هایگا با ترکیب سه هنر خوشنویسی، نقاشی و شعر، شکل منحصر به

فردی از بیان هنری ژاپنی است. این اثر ترکیبی از یک تصویر نقاشی شده و یک شعر سه بیتی است که به هایکو معروف است. Hai در شعر ، و ga برای تصویر. در کل سبکی از نقاشی ژاپنی است که زیبایی شناسی هایکای را در خود جای داده است. هایگا معمولا توسط شاعران هایکو (haijin) نقاشی می شود. زیبایی‌شناسی هایگا قصد دارد لحظه‌ای در زمان را منتقل کند که قلب و ذهن شاعر را مجذوب خود کرده است و آن را با چند حرکت قلم مو بر روی کاغذ بیان می‌کند.

وابستگی بین تصاویر نقاشی شده و کلمات نوشته شده (اشعار) در اصل چینی است. از اوایل قرن ۱۰ که تسلط بر کلمه و تصویر توسعه و پرورش یافته بود هایگا به ژاپن منقل شد. طبقه اشراف چه در چین و همچنین در ژاپن به سه فعالیت نقاشی، شعر و خوشنویسی میپرداختند چون معتقد بودن امپراتور وخانواده آن‌ها باید این سه کمال را دارا باشد. هنگامی که این هنر فقط توسط اشراف پرداخته می‌شد سبک و سیاقی رمانتیک داشت. هایکو، از تعامل بین فرهنگ‌های عامه‌پسند جدید، عمدتاً شهری معمولی و فرهنگ‌های مبتنی بر سامورایی که در قرن هفدهم مطرح شد و سنت شعر رسمی کلاسیک درباری باقی‌مانده، که هایکو به زبان و فرمی معاصر تبدیل شد، پدید آمد.

 

تصویر نقاشی سبک هایگا ژاپنی که احتمالا خیلی ساده کوه فوجی ترسیم شده همراه با شعر و خوش نویسی در کار طرح
کوه فوجی سبک هایگا

 

ساختار این سبک هنری هایگا، بر اساس مشاهدات ساده و در عین حال اغلب عمیق از دنیای روزمره بود. هایگا بر اساس ترجیحات و آموزش هر نقاش بسیار متفاوت است. برخی از آنها به صورت چاپ چوبی تکثیر شدند و بسیاری بر روی کاغذ. موضوعات نقاشی شده نیز بسیار متفاوت است، اما عموماً عناصری هستند که در خوشنویسی ذکر شده اند، یا تصاویر شاعرانه ای که به آنچه در شعر بیان می شود معنا یا عمق می بخشند. ماه موضوعی رایج در این اشعار و نقاشی‌ها است که گاهی با دایره ذن ensō نشان داده می‌شود که معانی دیگری از جمله خلأ را برمی‌انگیزد. موضوعات دیگر، از کوه فوجی گرفته تا پشت بام ها، اغلب با حداقل ضربه های قلم مو نشان داده می شوند، بنابراین ظرافت و زیبایی را در سادگی تداعی می کنند.

معمولا در اطراف نقاشی شعر‌ها با خطی خوش نوشته می‌شود و در روبه‌روی آن امضا و مهر هنرمند حک می‌شود برای ایجاد تعادل و توازن بصری. در نهایت در هایگا می‌توانیم ببینیم که چگونه نقاشی احساسات شعر را تقویت می‌کند و لایه‌هایی از زمینه و بینش را اضافه می‌کند. این یک تغییر جزئی تمرکز، تغییر در توجه را ارائه می دهد و بنابراین ما را به درک درونی زیبایی دعوت می کند. انعکاس زندگی درونی به جای جستجوی آن در خارج، ممکن است در زیبایی عناصر بیرونی طنین انداز شود، اما اساساً از درون برانگیخته می شود.

شدت متفاوت فضا و احساسات، از تنهایی گرفته تا اشتیاق، تا شادی و شوخ طبعی که به سبک ها و شیوه های مختلف بیان می شود، هایگا را به یک ژانر واقعا منحصر به فرد از بیان هنری تبدیل می کند. نمونه‌ای از شاعرانگی نقاشی در مشرق زمین.

 

تصویر سیلویا پلات نویسنده و شاعر آمریکایی
سیلویا پلات

 

رمانتیسم افسردگی

از شاعران نقاش سیلویا پلات (۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ – ۱۱ فوریه ۱۹۶۳) از شاعران نقاش، رمان‌نویس و داستان‌نویس آمریکایی بود. همانطور که در مجلات او مستند شده است، سیلویا پلات یکی از مراجعه کنندگان ثابت و مکرر موزه‌ها و گالری‌ها بود. روابط پلات با نقاشی ها به ویژه در اوایل سال ۱۹۵۸ قوی بود، زمانی که او و همسرش تد هیوز در نیوانگلند زندگی می‌کردند. او به عنوان پیشبرد ژانر شعر اعتراف شناخته شده است و بیشتر به خاطر دو مجموعه منتشر شده اش به نام های کلوسوس و اشعار دیگر (۱۹۶۰) و آریل (۱۹۶۵) و همچنین The Bell Jar، رمانی نیمه اتوبیوگرافیک که کمی قبل از آن منتشر شد، شناخته شده است.

بیشتر تمرکز نقاشی او بر هنرمندان معاصر بیشتری بود، مانند دی کیریکو ایتالیایی قرن بیستم، گوگن نمادگرای فرانسوی پساامپرسیونیست، روسو پست امپرسیونیست ساده لوح، پیکاسوی کوبیست. او برخورد خود را با نقاشی‌ها با احساسی عمیق از آرامش و شادی مورد بحث قرار داد و اظهار داشت: «چه دوست‌داشتنی خواهد بود که صبح‌هایم را بعد از قهوه بگذرانم، روی شعرها کار کنم، یک شعر هنری… و یک شعر طولانی درباره روح، نورانی که خودش را می‌سازد. در هنر آشکار شود». با نگاه کردن به نقاشی‌های مختلف با جزئیات زیاد، کالبد شکافی هر یک از فرم‌های آن‌ها، او در نهایت چند مورد را برای تمرکز بر روی آثارش انتخاب کرد. پس از اتمام، او در مورد چنین اشعاری بسیار عالی نوشت و تا آنجا پیش رفت که گفت: “من احساس می کنم اینها بهترین شعرهایی هستند که تا به حال ساخته ام”

تصویر جلد کتاب کوزه زنگ اثر سیلویا پلات
کوزه زنگ اثر سیلویا پلات

علیرغم علاقه ظاهری او به آثار هنری و اشعار او که از آنها الهام گرفته شده است، منتقدان معمولاً در مورد شعر هنری پلات بحث نمی کنند. در عوض، تمرکز هم محققان و هم عموم مردم به طور عمده حول زندگی شخصی پلات و آثاری است که وضعیت ذهنی و تجربیات او را برجسته می‌کند. پلاث صبح روز ۱۱ فوریه ۱۹۶۳ با فرو بردن سرش در اجاق گاز، تنها یک هفته پس از نوشتن «لبه»، یک یادداشت احتمالی خودکشی، و دو هفته پس از انتشار «کوزه زنگ»، خودکشی کرد. از شناخته شده ترین آثار او قبل از مرگ، پلات بارها تلاش کرده بود تا جان خود را از دست بدهد، سیلویا پلات به دلیل صداقت عریان و درد آسیب پذیر مرتبط با چنین آثاری، عنوان «شاعر اعتراف» را به خود اختصاص داده است. شعرهایی از این نوع شعرهایی هستند که در آن «[شاعران] خود گوینده را در مرکز شعر قرار می دهند به گونه ای که شرم و آسیب روانی او را تجسمی از تمدن او می کنند».

پلات از تصاویر به یاد ماندنی و چشمگیر از نقاشی ها استفاده می کند و از آن‌ها در شعر خود برای کمک به روایتی که خلق می کند استفاده می کند. نوآوری او و نقاشی پشت سر هم برای گفتن یک داستان کار می‌کنند، در حالی که هر دو مورد متفاوت هستند، پلات همیشه با ادغام ویژگی‌های نقاشی در شعرش به نقاش ادای احترام می‌کند و اساساً با کلمات او نقاشی می‌کند. با توجه به این رابطه صمیمانه با نقاشان و بوم‌های نقاشی آنها، نمی‌توان ادعا کرد که پلات صرفاً یک شاعر خود شیفته و دارای طبیعت اعتراف‌کننده است، بلکه فردی آگاه و پذیرا از دنیای هنر پیرامونش است.

“یادویگه، روی کاناپه قرمز، در میان نیلوفرها”، شعر پلات در سال ۱۹۵۸، در پاسخ به رویا اثر هنری روسو، که چهل و هشت سال قبل در سال ۱۹۱۰ کشیده شده بود، سروده شد. این تابلو، آخرین و بزرگترین اثر روسو، یک زن جوان برهنه را دراز می کشد. روی مبل قرمزی در وسط جنگلی سرسبز، پر از شاخ و برگ های پر جنب و جوش و حیوانات سرزنده. طبق بولتن موسسه هنر شیکاگو، «اگرچه عموم مردم کاملاً گیج شده بودند، هنرمندان به درستی از رویا به عنوان یکی از نقاط عطف هنر مدرن استقبال کردند». پلات در شعر خود به واکنش گیج‌آمیز مردم اشاره می‌کند و تصمیم می‌گیرد که روسو را در مورد نقاشی‌اش با بحث در مورد پرسش‌هایشان مورد خطاب قرار دهد.

شاعرانگی نقاشی- تصویر نقاشی رویا اثر روسو در 1910 که یادویگه زنی عریان روی مبلی در میان جنگ و نیلوفر ها حیوانات دراز کشیده
رویا اثر هنری روسو ۱۹۱۰

پلات به ساختار نقاشی روسو به شیوه ای قانع کننده پاسخ می دهد. به نظر می رسد نقاشی ترکیبی تصادفی دارد. به نظر می‌رسد فیل‌ها، شیرها، پرندگان، میمون‌ها و سایر حیوانات به‌طور تصادفی در اطراف بوم پراکنده شده‌اند، که با مقادیر زیادی سبزه و نیلوفرهای در هم آمیخته شده‌اند. افسونگر اسرارآمیز مار در حال بیرون آمدن از چند درخت نشان داده می شود و پیکر برهنه، یادویگه، خودسرانه روی بوم دراز کشیده روی مبل پرتاب می شود. هیچ نظم روشنی در مورد نحوه چیدمان روسو وجود ندارد. علاوه بر این، سوژه به تصویر کشیده شده، برهنه روی کاناپه ای در جنگل، فوق العاده تصادفی و گیج کننده است. با این حال، پلات با رویکردی روشمند (شاعرانگی نقاشی) به شعر خود، این تصادفی بودن را در مقابل هم قرار می دهد.

سستینا «شعری از شش قسمت شش بیتی است که در آن پایان های مصراع اول، اما به ترتیب متفاوت، در پنج بیت دیگر تکرار می شود» (فرهنگ انگلیسی آکسفورد). فرم ساختار یافته، پیچیده و عمدی است. پلات به وضوح در مورد نحوه تنظیم شعر فکر زیادی کرده است.

پلات برای شش پایان خط سستینا که تکرار می‌کند، مرتبط‌ترین تصاویر و مفاهیم نقاشی را انتخاب می‌کند: «تو»، «کاناپه»، «چشم»، «ماه»، «سبز» و «نیلوفرها». «نیلوفرها»، «سبز»، «کاناپه» و «ماه» همگی جلوه های بصری هستند که در آثار روسو برجسته می شوند. تکرار تصاویر مربوط به نقاشی به خواننده این امکان را می دهد که نقاشی را از طریق کلمات او تصور کند و به توجه دقیق او به جزئیات و احترام به نقاشی اشاره می کند. استفاده او از «تو» نشان می‌دهد که این شعری است که در آن با روسو و یادویگه (بسته به بیت) صحبت می‌کند، زیرا او می‌خواهد هم با هنرمند و هم با موضوع تعامل داشته باشد.

 

نگارش و ترجمه: حمیدرضا رحمتی

منابع:

Artsy

Boston University

Talia Lehavi

نشریه پشت بام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *