از طبيعت تقليد كنيم يا از هنر كلاسيک باستانی؟

24 آبان از طبيعت تقليد كنيم يا از هنر كلاسيک باستانی؟
سوالي كه همواره در آكادمي ها مورد بحث قرار مي گرفت همان دو جرگه مدام انشعابي بود كه از ساليان پيش در اروپا مطرح بود و مورد بحث قرار مي گرفت : از طبيعت بايد تقليد كرد يا ازهنر كلاسيک باستانی ؟ رنگ اهميت بيشتري دارد يا طرح ؟ انگيزه هاي حسي برتر است يا راهبري عقل ؟ در آستانه ي سده ي هجدهم ، جدل نقاشان متوقف شد تا بار ديگر در دهه هاي نخست سده ي نوزدهم به شكلي ديگر از سر گرفته شود .در اين زمان روبنس گرايي به پيروزي رسيد . پذيرش عضويت افتخاري رُژه دُپيل – منتقد هواخواه و زندگي نامه نويس روبنس – در آكادمي ، در اين امر موثر بود . اما بي شك پيروزي نهايي روبنس گرايي هنگامي حاصل شد كه واتو با ارائه ي پرده ي سفر زيارتي به جزيره ي الهه عشق ، به آكادمي پاريس راه يافت و بدينسان ، راه براي پيدايي سبكي به نام روكوكو – كه در واقع واپسين جلوه ي بارُك تزئيني بود گشوده شد .   نقاشي اروپاي سده ي هجدهم   به طور كلي ، نقاشي اروپاي سده ي هجدهم – بر خلاف سده ي هفدهم سيماي تابناكي از خود نشان نمي دهد ؛ گو اينكه نام چند تن از نقاشان برجسته بر پيشانيش مي درخشد . در اين قرن ، فرانسه كانون عمده ي تغيير و تحول سبك هاست : كلاسي سيسم در نيمه ي نخست قرن در برابر روكوكو صحنه را خالي مي كند و در نيمه ي دوم قرن مجددا به پيش زمينه مي آيد و سرانجام قالبي براي هنر دوران انقلاب مي شود . در انگلستان تحول نقاشي مسيري ديگر را مي پيمايد ؛ از سويي اسلوب هاي فني روكوكو در خدمت هدف هاي جديد قرار مي گيرد و از سويي ديگر زمينه هاي رُمانتيسم به وجود مي آيد ؛ و در عين حال از توجه به كلاسي سيسم هم غفلت نمي شود. هلند و فلاندر پس از طي دوران شكوفايي در سده ي هفدهم ، اكنون به خاموشي مي گرايند . در ايتاليا ( ونيز ) بارُك به رُكوكو استحاله مي يابد . المان جولانگاه روكوكو است . و اسپانيا با گذراندن يك دوره ي فترت طولاني ، آخرين نقاش بزرگ اين قرن – و يا نخستين نقاش بزرگ قرن بعد – يعني فرانسيسكو گويا را عرضه مي دارد .  

جلوه هاي كلاسيك گرايي نو چرا و چگونه ظاهر مي شوند ؟

بازگشت به هنر كلاسيك در آستانه ي عصر جديد با كلاسي سيسم سده ي هفدهم تفاوت دارد . در اين زمان نقشمايه هاي كلاسيك آگاهانه رواج مي يابند تا همچون وسيله اي براي بيان انگاره هاي سياسي و اجتماعي به كار روند و توجه مخاطبان را به همانندي با رخدادهاي معاصر جلب كنند . در آمريكا گرايش به فرهنگ و هنر يونان و رم باستان با بنيانگذاري جمهوري دموكراسي جديد همسو است ؛ در فرانسه ، كلاسي سيسم نه فقط آرمان هاي انقلاب بلكه ملي گرايي دوره ي امپراتوري ناپلئون را پاسخ مي گويد . جرج سوم در 1801 تشكيل پادشاهي متحد انگلستان و ايرلند را اعلام مي كند ؛ و لودويگ اول در باواريا آلمان احياء كلاسيك را تحت نظارت و حمايت مي گيرد . پاريس و مونيخ و آتن از جمله شهرهايي هستند كه بر طبق الگوي باستاني بازسازي مي شوند . از آنرو كه روش هاي تعليم و تربيت بر دانش كلاسيك تاكيد مي ورزند ، قالب هاي كلاسيك غريب و مهجور به نظر نمي آيند .  

آيا كشفيات باستان شناسي و توجه به گذشته منجر به احيا كلاسيگرايي مي شود؟

اگرچه علت هاي اصلي كلاسيك گرايي نو را بايد در زمينه ي آموزشي و دگرگوني هاي اجتماعي و سياسي اقتصادي اروپا و آمريكا جست ، شكل هاي خاصي كه در هنرهاي بصري رخ مي نمايند ، نتيجه ي كشفيات باستان شناسي ، و به ويژه انتشار نوشته ها و باسمهه هايي است كه اشياء مكشوف را معرفي مي كنند . اكنون موجي از بررسي هاي تاريخي برخاسته است كه نه فقط باستان شناسان و هنرمندان بلكه دربارها را نيز به خود جلب كرده است . شهر رم اكنون كانون اصلي اين پژوهش هاست .  
يوهان وينكلمان
يوهان وينكلمان 1717-1768 ملقب به پيامبر و قهرمان موسس ديرينه شناسي مدرن
  يوهان وينكلمان ، باستان شناس آلماني ، براي نخستين بار در 1762 از روش هاي علمي براي تدوين تاريخ هنر باستاني سود مي جويد . تجزيه و تحليل جدي آثار باستاني يونان در كتاب دو پژوهشگر انگليسي به نام ههاي جيمز استوارت و نيكلاس ريوِت ( 1762 ) بر رستي و دقت برداشت هاي بصري از دنياي باستان مي افزايد . جواني باتيستا پيرانزي در باسمه هايي كه از چشم انداز هاي رم مي سازد ، اين شهر را با ديدي كاملا غيرمعمول نشان مي دهد . برادران آدام – انگليسي – و بسياري هنرمندان و باستان شناسان ديگر دست به طراحي و چاپ آثار معماري و پيكره سازي عصر باستان مي زنند . بدين منوال اروپاييان بيش از گذشته و به طرزي منطقي تر با ميراث كلاسيك خود آشنا مي شوند .  

مطالعه بیشتر جنبش ادبی و هنری فوتوریسم

 

آيا كلاسيك گرايي ، انگاره هاي سياسي جوامع را بهتر بازمي تاباند؟

تاسيس گالري هاي هنري عمومي و موزه ها ، و استقرار نهاد هاي خاص براي تربيت هنرمندان در كانون هاي جديد ، رشد و توسعه ي دانش درباره ي هنر گذشته را در پي دارد . احيا معيارهاي هنر كلاسيك ، هنر مبتذل درباري و اشرافي را – دستكم براي مدتي – از صحنه بيرون مي راند . اينها جنبه هاي مثبت جنبش احياء كلاسيك هستند . ليكن بر اثر تاسيس آكادمي هاي جديد كه آموزش هنر را بر پايه ي نظريه هاي قديم بنا كرده اند ، هنر اين دوره تا سطح ( مطالعه ) و ( الگوبرداري ) كاهش مي يابد ؛ و از بيان مستقيم ِ زمان حال باز مي ماند . در مضمون هاي بسياري از پرده هاي تاريخي نوعي برخورد سطحي و غيرمستند به چشم مي خورد . به ويژه در فرانسه ، تشبيه گرايي سياسي سرانجام به ورطه ي تصويرسازي بيروح و مقيد به قواعد جزمي مي غلتد . مهمترين وظيفه ي نقاش رعايت قراردادهاي سنتي در زمينه ي مسائل فني و موضوعي است . جنبه هاي فني بيش از هر چيز بر ( قوانين ) تركيب بندي و طرح ؛ و نظريه هاي برگرفته از مطالعه ي استادان بزرگ اوج رنسانس استوارند . طراحي اساس نقاشي ، و خط مهمترين عنصر تجسمي قلمداد مي شود . پافشاري بر كاربست خطهاي كناره نما و توجه به كيفيات خطي به جاي كيفيات نقاشانه ، پيكرها را همچون ( مجسمه هاي منجمد ) جلوه گر مي كند . در سال هاي نخست عصر احياء كلاسيك ، تاكيد بر مضمون هايي با معناي سياسي آشكار موجب مي شود كه هنرمندان بعدي الهامگيري از رخدادهاي مهم را از دست بدهند و به موضوع هايي روايي و باستان شناسانه روي آورند . در بيان اين موضوع ها همواره برخوردي جزمي با اصول كلاسيك مطرح است . به عنوان مثال آنتوان مِنگس ، نقاش كلاسيك گراي آلماني ، در اثر خود تحت عنوان پارناسوس ، براي آنكه به تركيب بندي كاملا متعادل دست يابد ، اسطوره ي نُه الهه شعر و هنر و آپولو را تغيير مي دهد و در نقاشي خود ده الهه به تساوي در دو سوي رب النوع عودنواز قرار مي دهد . در سده ي نوزدهم كه شرايط سياسي به خدمات نقاش به عنوان مبلغ نيازي ندارد ، او همچنان به قراردادها و قواعد كلاسيك پايبند مي ماند و از اينرو نقاشي دوره ي احياء كلاسيك به سرعت به نقاشي آكادميك بدل مي شود . برخي از رهبران هنري كه زماني عليه سليقه هاي سبكسرانه ي نسل پيشين واكنشي انقلابي نشان داده بودند ، بعدا نقش هنرمندان محافظه گر و واپسگرا را ايفا مي كنند . داويد ، رينولدز ، وست انگر از جمله نقاشاني هستند كه از موضع آكادميسم جديد با نوآوري هاي نسل جوانتر به مقابله برمي خيزند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *