جنبش ادبی و هنری فوتوریسم

23 فروردین جنبش ادبی و هنری فوتوریسم

درسال 1909 درمیلان جنبشی ادبی وهنری (فوتوریسم) متولد شد و ایتالیا را پس ازیك قرن رخوت وركود به عرصه هنری اروپا بازگرداند ، جنبشی كه فرهنگ وجهان بینی اروپای كهن بایستی درآن یكسره نوسازی می شد و توجه نسل جوان را به آینده ی درخشان جلب می كرد؛این انقلاب فكری-هنری بعد از گذشت تاریخ برای ایتالیا نماد جنبش (مدرنیسم) و همچون یك – رنسانس فرهنگی – نامیده شد.

مارینتی، بنیانگذار فوتوریسم

{فیلیپوتُمازومارینّتی} ازمتمولین میلان بود (1876-1944) شاعر بود و ازستایشگران رَمبو ، ورلن و مالارمه. او در پاریس تحصیل كرد و درهمانجا شیفته محافل و نشریات سمبلیستی شد و در آرزوی راه اندازی چنین جنبشی در میلان بسیاری از جوانان پرشور رابرای فعالیت های هنری گردخود جذب كرد و سرانجام نخستین بیانیه فوتوریستی خودرا درنشریه فیگارو انتشار داد (ما مدعی هستیم كه جهان از زیبایی جدید- یعنی زیبایی سرعت – سرشارشده است… یك اتومبیل غران كه گویی بر سطحی پوشیده از بمب های ساچمه ای حركت می كند ، به مراتب از تندیس بالدار ساموتراس {الهه هلنی مشهور یونانی} زیباتراست.) این بیانیه كه لحنی تند و ملی گرایانه داشت برموقعیت ایتالیا متمركز شده بود و سراسرآنرا انتقاد به پوسیدگی فرهنگ ایتالیا، استادان و باستان شناسان … و ستایش ضرباهنگ زندگی نوین، سرعت وزیبایی ماشین و هواپیما تشكیل می داد.

تایید پرشور زیبایی ماشین آلات و میل به نوآوری به حل مفهوم  ناكامل فضا زمان و سرعتِ كلاسیك گرایید . فوتوریست ها میگفتند :[ دیروز فضا و زمان جان سپردند ما اكنون در مطلق زندگی می كنیم زیرا تا كنون سرعت جاودانی و حاضرمطلق را آفریده ایم ].فوتوریست نمونه ای ازتصویر انسان جدید را انعكاس می داد كه یكسره متفاوت از آرمانهای بشر احساساتی قرن نوزده می بود، و خواسته اش این بود كه هنر را به زندگی نزدیك تر كند .

اوحركت راجوهر هنر امروزی می دانست و درواقع خطركردن،بیباكی،طغیان،پرخاشگری،میهندوستی،ستایش جنگ و داد ناعدالتی های نیرومند زندگی شاخص های آرمانی او بود كه برایش سلاحی برنده تر از هنر نیافته بود. این نسل نوجو آیینه بشری بود كه درعصرجنگ و فناوری پرورش و انعكاس میافت زیبایی را تنها درمبارزه می دید و هنری را كه پرخاشگر نبود بزرگ نمی دانست ،هنر را در آفرینش انسانی می دید كه بتواند خشمگین برعلیه نیروهای ناشناس هستی چیره شود و تپش زندگی در تمدن صنعتی را دریابد و توصیف كند.

  در اوایل 1910 سه نقاش ایتالیایی به نام های كارلوكارا،اومبرتو بوتچونی و لوییجی روسُلو در دیداری كه با مارینِتّی داشتند پس از یك مبحث طولانی درباره وضعیت هنر ایتالیا تصمیم گرفتند بیانیه ای وضع كنند و به شكل یك فراخوان به سایر هنرمندان ابلاغ كنند . این بیانیه فوتوریستی حاوی دو امضای دیگر از دونقاش دیگر یعنی جاكُمو بالّا (مقیم رُم)  و جینو سه وِرینی (مقیم پاریس) نیز بود و در مارس 1910 برای سه هزار نفرخوانده شد و جنبش فوتوریسم را به رسمیت رساند ؛كمی بعدتر نیز به روسیه راه یافت و با تركیب عرفانی هنر روسیه تكمیل شد .

کارلو کارا

دراین بیانیه آمده بود (ماپیشنهاد می كنیم كه تمامی كارمایه ها و موضوعاتی را كه تاكنون مورد استفاده قرار گرفته اند …از عرصه هنر بزداییم …كیش گذشته پرستی را نابود كنیم …هرشكلی از تقلید را تماما خوار و بیمقدار بشماریم …هرشكلی از نوآوری را بستاییم … زندگی امروز را كه با شتابی درنگ ناپذیر و خشونت آمیز به دست علم پیروزمند دگرگون می شود ،به نمایش بگذاریم و تجلیل كنیم)  و بدین سان با خشونتی افراطی ، سنت ، موزه ها و آكادمی ها را به زیر شلاق انتقاد كشانید و همچون سواری به جامعه هنری مرتجع ایتالیا تازید. تاكید این بیانیه كه با نظریه مارینتی كاملا منطبق بود این بود كه برای تجسم پویایی باید بر نور و حركت تاكید كرد زیرا استحكام صوری اشیا با نوركاهش میابد و چیزها را دریكدیگر و محیطشان قابل نفوذ می كند، اشیاءمتحرك در ادراك ما چند وجهی و كژگونه می نمایند و انرژی بصری ما كه می تواند به نتایجی مشابه اشعه ایكس دست یابد، اشیا را شفاف می سازد.

فوتوریست ها همچون امپرسیونیست ها اعتقاد داشتند نفوذ جو و محیط پیرامون اشیا موجب تحریف و حتی تكمیل آنها می شود، همچون نمایش انبوه جمعیت در آثار رنوار و مانه كه نه به شكل خود مردم بلكه تنها یك موج نشان داده می شد ؛ فوتوریست ها می خواستند این كشفیات امپرسیونی را تحت ضابطه در آورند و به نظریه كوبیستها كه به روش تحلیلی كالبدشكافی اشیا علاقه داشتند ،عنصر حركت اضافه كنند. به طور كلی فوتوریست ها حركت،سرعت و همزمانی تمامی دریافت های آنی را همچون مطلق تجدد و نوجویی می شمردند.

در بیانیه 1912 آمده بود (نقاشی كردن از مدل ساكن امری بیهوده و عملا تقلبی است . نقاش باید نادیده هارا كه در پس شیءساكن وجوددارد و میجنبد، نقاشی كند )* فوتوریست ها دو وجه از حركت را مشخص كردند (حركت مطلق و حركت نسبی) در حركت مطلق شیء بر خطهای نیرو (پویا) استوار است همچون مقایسه كُره و مخروط كه حالتی از نیروی پویا در كنار نیروی ایستا را القا می كند و درحركت نسبی یعنی حركت (فعلی) یك شیءمفروض.

اوبرتوبوتچونی (مجسمه ساز برجسته فوتوریست) در 1910  چنین نوشت {هرچیزی درحركت است،هرچیزی می دود،هرچیزی شتابان می گردد، پیكری كه دربرابر خود می بینیم هیچ گاه ساكن نمیشود بلكه تا ابد پدیدار و ناپدید می شود . در اثر پایداری تصویرها بر شبكیه چشم، اجسام متحرك به تعداد بیشتر و با شكلی دیگر دیده می شوند و چون امواج در فضا از پی یكدیگر می آیند . مثلا اسبی كه به تاخت می دود چهارپا ندارد بلكه بیست پا دارد و حركات این پاها مثلثی شكل است}… این بیانیه بر عكاسی  تاثیر گذاشت؛ عكاسان درآن موقع برای خلق جنبش با چاپ كردن تصویرهای مراحل مختلف حركات، یك عكس مركب پدید آوردند و شگرد عكس فوتوریستی را شكل دادند…

انگارهای فوتوریستی به فرمول مهمترین مصداقش یعنی همزمانی و (شیء+محیط) دست یافت این همزمانی یعنی بازنمایی همزمان تمامی احساسهای موجود دریك نقشمایه،  فوتوریست ها می گفتند مثلا اگر قرار است زنی را در كنار پنجره بازنمایی كنیم باید صدای خیابان، غرش تراموایی كه میگذرد ، خروش زندگی ای كه از خلال پنجره میتوان دید و تمامی احساس ها و تداعی های خاطر آن زن را نیز بازگو كنیم تابلو،یك فرمول هنری است كه باید پیچیدگی های واقعیت را ثبت كند.

فوتوریست ها از نخستین مدافعان مفهوم جدید فضای تصویری بودند ؛و می كوشیدند فضا را به گونه ای مجسم كنند كه نگرنده خود را در مركز تصویر حس كند. پس از مرگ مارینتی این جنبش بر جنبش های پیشتاز اثر گذاشت و نقاشانی چون مارك،ماكه و كِله شیوه كار خود را تحول بخشیدند  شاعران روسی چون مایاكُفسكی و پاسترناك نیز در ستایش دنیای صنعتی با فوتوریستها هم آواز شدند.

دیدگاه فرهنگی فوتوریسم با دیدگاه سیاسی فاشیسم ایتالیا كه پس از جنگ رخ نمود انطباق داشت زیرا هر دو واكنشی طغیانی علیه اوضاع نابسامان ایتالیا بودند و هردو برنوسازی و حضور فعال این كشور در اروپای صنعتی پیشرفته پای می فشردند بخشی بزرگ از جنبش فوتوریسم بازتاب شخصیت شعله آسای شخص مارینتی بود و اونیز به نوبه خود نماینده اوج خشمی بود كه در اثر زوال فرهنگی و سیاسی ایتالیا به نسل معاصرش دست داده بود فوتوریسم مارینتی و پیروانش در فلسفه های هانری برگسُن و فریدریش ، نیچه و جو غالب آنارشیسم ریشه داشت این جنبش بر تباهی های یك جامعه نابرابر اشرافی و بورژوایی می تاخت ولی متاسفانه در عرصه سیاست یكی از اركان فاشیسم ایتالیا شد.  

نوشته قبلی:
نوشته بعدی: