ايزابلا در نقاشی لورنتسو كوستا

29 تیر ايزابلا در نقاشی لورنتسو كوستا
نشستگاه سومين ضلع ميز جودي شيكاگو ، براي چه ارزش هاي تاريخي و فمنيستي ، به ايزابلا مي رسد ؟در نقاشي تاجگذاري بانو اثر كوستا ، خود ايزابلا نقش اصلي را به عنوان بانوي تاج بر سر بر عهده دارد . در اين تصوير ايزابلا موضعي واجد اهميت بصري و شمايل نگارانه را به خود اختصاص داده است مه براي زنان عصر او بسيار نادر بود . نگاره ي او نه پرتره اي منفرد است و نه زني در ميان اعضاي متعدد خانواده كه در يك صحنه ي روايي بزرگتر ادغام شده باشند ، يعني تصويري كه در عصر رنسانس معمول تر بود .شمايل نگاري نقاشي تاجگذاري تا حدي مبهم است ، لكن برخي از عناصر تشخيص داده شده اند . بيشتر پيكره هاي پيش زمينه اساطيري اند ، حال آنكه در ساحل ، نبردي ميان سربازان سوار بر اسب در جريان است .كشتي اي كه به ساحل رسيده است و خدمه ي آن بادبان هارا برمي چينند . خود تاجگذاري روي تپه اي صاف و مدور صورت مي گيرد و مثل باغي از پاكدامني محصور است و در تقابل با آن انبوه تيره ي درختان قرار دارد . پيكره هاي دايانا با تيرو كمانش در راست ، و كادموس – بنيانگذار شهر تِب – با لباس كامل در چپ ، از ورودي باغ محافظت مي كنند . اينان نيز ، به نوبه ي خود نگاه مارا به سمت زناني معطوف مي كند كه نشسته اند و حيواناتي را نگه داشته اند كه حلقه ي گل بر سر دارند . نقاشی لورنتسو كوستا

تاجگذاري ايزابلا . لورنتسوكوستا . نقاش رنسانسي ايتاليا . متولد 1460. اوفيزي

  اين پيكره ها فضايي را كه ما از رهگذر آن به جمع شاعران و نويسندگان آن مي نگريم تنگ كرده اند. كانون توجه تاجگذاري ايزابلا است . فيگوري كه احتمالا ونوس باشد ، آنتروس- خداي عشق پاك – را روي زانويش دارد . آنتروس حلقه اي گل بر سر ايزابلا مي نهد و بدين صورت پاداش ( شيوه ي زندگي اش و پارساييش را مي دهد . )در اينجا نيز ، به مانند ديگر نقاشي هايي كه ايزابلا سفارش داده است ، شاهد وفور مضامين و نقش مايه هاي پاكدامني و پارسايي هستيم. اهميت اين موضوع هنگامي بيشتر مي شود كه اين نقاشي ها را با نقاشي هايي مقايسه كنيم كه پسر ايزابلا ، فدريگوي دوم گوندزاگا ، براي خانه ي اربابي دل ته در مانتوا سفارش داده است . هر دو حامي ، كتاب دگرديسي هاي اوويد را منبع ادبي سفارش هايشان قرار داده اند به ويژه ( ماجراهاي خداياني كه در فرشينه ي آراخنه بافته شده اند . )در نقاشي پروجينو براي ايزابلا – نبرد ميان پاكدامني و عشق – ( خدايان دشمنان پاكدامني ) شمرده مي شوند كه بايد به مانند خود ونوس ، مغلوب شوند )در مقابل نقاشي هاي كورِججو در خانه ي اربابي دل ته ، زئوس را به عنوان نماد فدريگوي دوم نشان مي دهند . لكن به جاي آنكه خدايان ( مشغول عملي نامشروع ) نشان داده شوند ، كورججو زئوس را در حال ( پذيرش آرزوي زناني كه خواستار وصال او هستند ) به تصوير كشيده است .قرائت فمنيستي ايزابللا در نقاشي كوستااين ترجمه هاي تصويري متضاد از متن اوويد ، مسلما منعكس كننده ي تفاوت هاي شخصي ميان ايزابلا و پسرش هستند . با اين وصف ، بنا به قرائتي فمنيستي ، اين ترجمه هاي متفاوت را مي توان تصوير واكنش هاي مردانه و زنانه به صحنه هاي بافت شده توسط آراخنه به حساب آورد .اين گونه مي نمايد كه فدريگوي دوم خود را با زئوس به عنوان بالاترين خداي پدرسالار همسان مي سازد ، خدايي كه در پيشگاهش تمامي زنان صرفا فانياني ستايشگرند . علاوه بر اين ، شمايل نگاري اين تصوير آشكار مي سازد كه برداشت فدريگو اين است كه زنان بنا به طبيعتشان در پي او هستند ، از همين رو اين امر او را از هر گونه مسئوليت اخلاقي در برابر تمايلات نامشروعش خلاص مي كند . كورججو معناي صحنه هاي آراخنه را تغيير مي دهد و به جاي تاكيد بر شهوت كنشگرانه ي زئوس ، اين خدا را به آبژه ميل زنان بدل مي سازد .از طرف ديگر ايزابلا جايگاهي را به دست مي آورد كه در متن اوويد از آن ايزدبانوي باكره آتناست .او نماد عفاف مي شود و در مقابل رفتار مشروع خدايان مذكر و تعقيب كردن زنان فاني توسط آنان مي ايستد . او با ونوس ، رقيب سنتي آتنا ، نيز مخالف است چون او را حامي اميالي مي شمرد كه نابودكننده قيود اخلاقي اند .بنا بر اين حمايتگري فدريگوي دوم و ايزابللا هر يك به گونه اي است : يكي نيات و رفتار زئوس به ضد تصويري كه اوويد به دست داده تبديل مي كند ، حال آنكه ديگري خود را با شخصيت بلندنظري همچون آتنا همسان مي سازد . نقاشي افسانه ي آراخنه

نقاشي افسانه ي آراخنه . ديگو ولاسكوئز . 1657.

 

آرتميز جنتليسكی هنرمند زن عصر باروك و جورجيا اوكيف نقاش معاصر، چه ويژگی هايی دارند كه در ضلع دوم ميز جودی شيكاگو ، جای می گيرند ؟

شيكاگو دو هنرمند زن را نيز در مهماني شام مي گنجاند ، نقاش باروك آرتميز جنتليسكي ، در ضلع دوم ميز نشسته است و جورجيا اوكيف . آثار آرتميزيا را مري گرارد ، از نظرگاهي فمنيستي مورد مطالعه قرار داده است و شمايل نگاري آثار او را با نقشش به عنوان زني در ايتالياي سده ي هفدهم مرتبط ساخته است .اتفاقي نيست كه يكي از ماندگارترين قهرمانان زن آرتميزيا ، يعني يهوديت ، زني است كه يكه و تنها ، مردم خويش را نجات داده است و شيكاگو هم براي او ، جايي در مهماني شام ، اختصاص داده است .يهوديت ، بيوه ي يهودي اي بود اهل بيت الاوليا كه مورد هجوم ارتش آشوريان قرار گرفت .او همراه با نديمه اش سبدي غذا برداشت و رهسپار اردوگاه آشوريان شد . پس از چند روز اقامت يهوديت در اردوگاه آشوريان ، فرمانده هلوفرنيز تسليم افسون هاي يهوديت شد و او را به شام دعوت كرد . فرمانده در خيمه اش ، مست لايعقل به خواب فرو رفت و يهوديت با شمشير خود او ، سرش را جدا كرد .يهوديت ، سپس سر فرمانده را در سبد غذا گذاشت و با نديمه اش به بيت الاوليا بازگشت . او در آنجا سر هلوفرنيز را از ديوار شهر آويخت و سپاهيان آشوري با ديدن سر فرمانده شان دچار به هم ريختگي شدند و عقب نشيني كردند .گرارد برخورد آرتميزيا با نقشمايه ي يهوديت را در زمينه خانوادگي آرتميزيا و فرهنگ غالب آن زمان قرار مي دهد .پدر آرتميزيا ، اوراتسيو جنتليسكي ، خود نقاش بود ، و ايده هم مصداقي است ديگر از حكم ناكلين مبني بر اينكه بسياري از هنرمندان زن برخاسته از خانواده ي هنرمند بوده اند .ليكن در مورد آرتميزيا ، پدر او آگوستينو تاسي را استخدام كرد تا به دخترش پرسپكتيو ياد دهد .تاسي به آرتميزيا تجاوز كرد و بعد ، از ازدواج با او سرباز زد . دعوا به دادگاه كشيد و در آنجا آرتميزيا خواست تا  تاسي را شكنجه دهند تا صداقتش اثبات شود . تاسي محكوم شد ، اما حكمش سبك بود .بنا به نظر گرارد ، آرتميزيا در تبار هنري ميكل آنژ و كاراواجو قرار مي گيرد ، و  به مانند آنها ، تصوير خود را در فيگورهاي مهم مي نشاند . از همين رو يهوديت بازنمون الگوي رهايي رواني براي يك هنرمند جدي مونث است . گرارد با بيان مفهوم اجتماعي عمل يهوديت ، بر تفسيرهايي كه از يهوديت آرتميزيا شده بود و او را نمودار انتقام از تاسي ميشمرد چيزي افزود ( توجيه غرايز شورشگرانه و ضد اجتماعي ) ( كه قابل درك است آرتميزيا چنين غرايزي داشته باشد ) از طريق ستايش اعمال خشن مشروع يكي از شخصيت هاي مشهور كتاب مقدس يعني همان قهرمان انتقامجوي قوم يهود .گرارد با مثال تابلوي يهوديت متعلق به سال هاي 1614-1620 م ، در موزه ي اوفيتزي ، به بحث در باب تاثير تصويري بر بيننده مي نشيند كه زني را در كار كشتن مردي نشان مي دهد . گرارد تاثير تكان دهنده ي اين تصوير را ناشي از همسان ساختن با هلوفرنيز با مرد پدرسالار نوعي و هراس مردانه از زن مسلط مي داند .گرارد چنين مي نويسد ( در چهارچوب استعاري اين زن يهوديت تمرد زنانه از قدرت مردانه است ) و در حالي كه خشونت مردانه عليه زنان ( به لحاظ سنتي ، امري عادي يا قهرمانانه شمرده مي شود ) خشونت زنانه همواره جاي حرف دارد ، حتي اگر از لحاظ شمايل نگاري مشروع باشد . گرارد سنت شمايل نگاري يهوديت را با سنت شمايل نگاري داوود ، كه او هم سر دشمنش را مي برد ، مقايسه مي كند . 

از لحاظ روانشناختی ِ فمنيستی، شخصيت جوديت ، كه در آثار بسياری از هنرمندان به تصوير درآمده ، چگونه بررسی می شود ؟

به عنوان مثال ، نقاشي يهوديت و هلوفرنيز اثر دوناتللو ، احتمالا به عنوان اثري جفت مجسمه ي برنزي داوود همين هنرمند سفارش داده شده ، و هردوي آنان ، هم قهرمان مذكر و هم قهرمان مونث ، نماد رهايي فلورانس محسوب مي شده اند . با اين حال ، به زعم گرارد ، در طول سده هاي شانزدهم و هفدهم ، در آثار هنرمندان مذكر ، چهره ي داوود به عنوان قهرماني نيكوسرشت و متفكر باقي مانده است . حال آنكه ، يهوديت به تدريج از نمونه ي اعلاي پاكدامني و قدرت و شجاعت ، به زن اغواگر ، خطرناك و فريبكاري تغيير شكل يافته است .يهوديت آرتميزيا داراي فرديت و نيز شركت كننده اي فعال است ، نه شخصيتي در خود فرورفته و اهل تامل . به نظر گرارد ( هنرمند از طريق برساختن يهودين ، به ما مي گويد كه دقيقا همان بعدي از شخصيت زنانه كه دور از دسترس هنرمندان مرد – يا به عبارت دقيقق تر ، فكرش هم برايشان آزارنده- بوده است ، يعني قلمرو كنش خودبنياد و مستقل ، در واقع ، همتاي قلمرو عمل داوود اهل تفكر بوده است . ) آرتميزيا جنتليسكي 

جوديت ( يهوديت ) هلوفرنيز را سر مي برد ، آرتميزيا جنتليسكي . 1614-1620

  كاواجو

بريدن سر هلوفرنيز توسط جوديت ، اثر كاواجو 1598 ميلادي

 

جورجيا اوكيف كه تنها عضو زن هنرمند در قيد حيات، در زمان خلق اثر چيدمانی جودی شيكاگو است ، چه سويه های پيچيده زنانه ای دارد ؟

لايه ي فمنيستي مردانه/ زنانه ، چگونه در زوج اوكيف و استيگليتز تجلي ميابد ؟ زوج اوكيف و استيگليتز جودي شيكاگو فهرست افراد ( نشسته ) دور ميزش را با هت شپ سوت ، در مقام نخستين چهره ي تاريخي آغاز مي كند و آنرا را با جرجيا اوكيف پايان مي برد . و او تنها عضو مهماني شام او است كه در سال 1979 م در قيد حيات بود .براي هنرمندان فمنيست ، اوكيف سرمشقي واقعي مي نمايد . استعداد و موفقيت هاي اوكيف ، او را در صف مقدم هنر انتزاعي متقدم آمريكا قرار داده بود . در سال 1916 م ، آلفرد استيگليتز عكاس و دلال هنري – كه بعدها شوهر اوكيف شد – ده طراحي ذغالي اوكيف را در نمايشگاهي گروهي در گالري 291 – گالري آوانگارد استيگليتز در نيويورك به نمايش گذاشت .بحث هاي استيگليتز و ديگران درباره آثار اوكيف ، در گاهنامه ي استيگليتز ، به نام كمراوُرك ، كه در اكتبر همان سال منتشر شد ، به چاپ رسيد .بينندگان اين آثار از ابهت حسي طراحي هاي او ، و همچنين بيان ديناميك جنسيت زنانه در آن ها شگفتزده شده بودند . اوكيف در استيگليتز مهمترين حامي اش را يافته بود . استيگليتز نه تنها آثار او در چهارچوب نقاشي ارزيابي مي كرد ، همچنين مي توانست كاربرد برخي تكنيك هاي عكاسي در آن ها را درك كند . مثلا نماي نزديك ( در نقاشي هاي اوكيف از گلها ) ، نماهاي اريب ( آسمانخراش هايش ) و كنتراست هاي تند سياه و سفيد ( پنجره ي درياچه جرج ) . نقاشي زنبق سياه 3 اثر اوكيف در سال 1926 م نمونه اي از آن نوع تصويرهايي است كه موجب شهرت او به عنوان نقاشي جنسيت زنانه شدند .اين تصوير از نماي نزديك ، بيننده را به تمركز بر بافت هاي داخلي و نرم گلبرگ ها دعوت مي كند . سايه روشن هاي تدريجي و ويژگي لختي منحني هايي كه گويا كشيده و فشرده مي شوند ، نرمي اين بافت ها را افزايش مي دهند .  جورجيا اوكيفجورجيا اوكيف

جورجيا اوكيف ، 1887-1986 زنبق سياه شماره 3

 لايه هاي شكل هاي روشن تر حاكي از عمقي هستند كه بيننده ، به هيچ رو نمي تواند در آن نفوذ كند ، حال آنكه مركز تاريك تصوير بيننده را به درون تاريكي ناشناخته اي مي كشد .دو ( قوس ) منحني ، كه اندازه ي تحليل رونده ي آنها ، بدون استفاده از خطوط قطري ، موجد نوعي رانش پرسپكتيوي مي شوند ، قسمت مركزي گل را ، كه تيره ترين نقش تصوير است در بر مي گيرند . در عين حال ، گلبرگ سياهي كه روشن تر است از مركز به سوي صفحه ي تصوير جريان مي يابد . ليكن كل ماجرا به اين سادگي ها هم نيست . باربارا بولرلينز مواضع دوپهلوي هم خود اوكيف و هم استيگليتز را ، در قبال تاثير زنانه ي اين آثار مورد بحث و بررسي قرار داده است .براي استيگليتز ، اوكيف به نحوي بسيار مشخص ( هنرمندي زن) بود . او در ژانويه ي 1916 م اعلام كرد ( من فهميده بودم او يك زن است به آن خط دقيق شويد . ) استيگليتز با مقايسه ي او با زنان نقاش پيشين ، او را ( بزرگتر ) از آنان مي يابد ، و به گفته ي او همين موضوع او را قادر ساخت ( غل و زنجيرهاي مردانه اش را پاره كند ) در عين حال ، استيگليتز بر اين حكم اصرار مي ورزيد كه جنسيت تعيين كننده ي هنر است ، چرا كه جنسيت ادراك و تجربه را مشخص مي سازد .او ( با اين باور رايج ) موافق بود كه احساسات بنيادين مردان و زنان ( كه آن را يكي از عمده نيروهاي مولدي ) مي خواند كه ( در هنر تبلور مييابد ) به دليل تفاوت در ساخت جنسي ، با يكديگر فرق مي كند . او مي گفت كه ( زنان جهان را به شكلي متفاوت با مردان احساس مي كند زنان جهان را از طريق رحمشان دريافت مي كنند ) به زعم لينز ، استيگليتز دچار ( عدم انسجام ) در تفكر است ، و همين امر ( قوت موضع او را خنثي مي سازد )لينز ، در مورد اوكيف مي كوشد از طريق قرائتي فمنيستي از نگرش هاي اين هنرمند ، اين ناسازگاري هاي ظاهري را حل و فصل كند . لينز نشان مي دهد كه اگر چه مدارك فراواني از گفته هاي خود اوكيف موجود است مبني بر آنكه سويه هاي زنانه نقاشي هايش را تصديق مي كند ، طبقه بندي شدن و به نمايش درآمدن به عنوان ( هنري زن ) را رد مي كرد . به عنوان نمونه ، در سال 1930م ، اوكيف چنين نوشت ( با تمامي مهارتم در پي آنم نقاشي اي بكشم كه تماما از آن يك زن ، و همچنين تماما از آن خودم باشد . ) و پنج سال پيش تر ، اشاره كرده بود كه ترجيح مي دهد نه مردان ، بلكه زنان ، درباره ي آثارش بنويسند .احساس مي كنم در مورد زن چيزي هست كه تنها يك زن قادر به بيان آن است .اوكيف چه به لحاظ سياسي و چه به لحاظ هنري ، بر علاقه اش به مسائل زنان صحه مي گذارد و دهه 1920م ، عضو حذب راديكال نشنال ويمن بوده است . در سال 1926 م ، او در واشنگتن ، در ميهماني شامي در دفاع از ( متمم حقوق برابر ) سخنراني كرد و در سال 1942 م ، نامه اي به الينر روزولت نوشت و از او به دليل امتناعش از دفاع از متمم ياد شده انتقاد كرد . با اين همه ، سكه روي ديگري هم دارد ، اوكيف در سراسر دهه 1920 م ، مخالف سرسخت جريان رايج آن زمان در پيوند زدن نقاشي ها و طراحي هايش با توجه روانكاوانه به جنسيت بود . او حتي برآن شد كه موضوع آثارش را تغيير دهد و به جاي طبيعت و انتزاع تلويحا جنسي ، به بناها بپردازد – بدين منظور كه تصوير ديگري از خود عرضه كند .امتناع او در سال 1943 م از شركت در نمايشگاه ( هنر زنان ) در گالري ( هنر اين قرن ) متعلق به پگي گوگنهايم ، در سال 1977 م هم تكرار شد و او دعوت نمايشگاه ديگري با موضوع ( هنر زنان ) در موزه ي بروكلين را رد كرد . در ضمن ، او از قرائت هاي فمنيستي ناكلين از نقاشي هايش با موضوع گل دلخوشي نداشت . او در سال 1973 م ، گفت : ( تنها كساني كه هميشه ياري ام كرده اند ، مردان بوده اند . )روش لينز در ارزيابي دوپهلويي و ابهام مواضع استيگليتز و اوكيف خصلت فمنيستي دولايه اي دارد . از اين طرف ، موضع استيگليتز به شكل درمان ناپذيري دوگانه شمرده ميشد : ستايش او از اوكيف و ارج نهادنش  بر آثار اوكيف در تعارض است با ديدگاه او درباره ي نگاره هاي اوكيف به عنوان تصاويري معلول زيستشناسي او ؛ يعني اين ديدگاه كه اين آثار را تنها يك زن مي تواند خلق كند .استيگليتز بر اين نظر با كاري كه كرد صحه گذاشت : او از ژست هاي اوكيف در برابر نقاشي هايش عكس گرفت . بنا به نظر لينز ، او با اين كار ( اوكيف ) را زني اغواگر معرفي ميكند و در ستايش شخصي اش از جنسيت زنانه به كاووش در بدن او مي پردازد . و با عكس هايش از ژست هاي اغواگرانه ي ( اوكيف ) در برابر نقاشي هايش ، بر اين عقيده اش صحه مي گذارد كه بيان يا ( هنر ) به نحوي پيچيده با بدنش مرتبط است و از همين رو مكاشفه اي در باب تجربه ي جنسي زنان . جورجيا اوكيف

جورجيا اوكيف ، عكس از آلفرد استيگليتز

 در مقابل لينز توضيحي مي دهد كه موضع متغير اوكيف را توجيه مي كند . اوكيف در مقام زني هنرمند ، با تبعيضاتي رودرو بود كه ريشه در جنسيتش داشت . در ضمن ، او ( در چهارچوبي حرفه اي با ساختار مردانه كار مي كرد ) هنرش با ( افكاري ساخته ي مردان ) مورد قضاوت قرار مي گرفت و حرفه اش ( با افكاري در باب ضرورت هاي اين حرفه محدود مي شد كه ساخته ي مردان بود )بنا به گزارشات و تفاسير فمنيستي ، جهان هنر غرب پيوسته ( برساخته ي ) مردان بوده است ، و تا حد زيادي ، هنوز هم وضع بر همين منوال است . برحسب اين ساختار مردان از آزادي بي ثبات بودن و يا دمدمي بودن – و شايد بتوان گفت ، از آزادي خود بودن – برخوردارند ، حال آنكه زنان بايد با معياري والاتر سنجيده شوند .از زنان انتظار مي رود در طول جريان هاي ناسازگار و متعارض سياسي ، اجتماعي ، جنسي و هنري ، مسير ثابت طي كنند . 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد