جولیان اشنابل
امتیاز دهید

جولیان اشنابل برای نخستین بار در ۱۹۷۹ در بیست و نه سالگی در گالری ماری آثار خود را به نمایش گذاشت. در دسامبر همان سال، در دومین نمایشگاه انفرادی تابلوهایی که با ظروف شکسته مانند: بشقاب و سرامیک، زیردستی و غیره که بر روی آنها رنگ خورده بود را به نمایش گذاشت

جولیان اِشنابل

فهرست مطالب

 

جولیان اشنابل برای نخستین بار در سال ۱۹۷۹ و در سن بیست و نه سالگی آثار خود را در گالری ماری به نمایش گذاشت. در دسامبر همان سال، در دومین نمایشگاه انفرادی، تابلوهایی که با ظروف شکسته مانند: بشقاب و سرامیک، زیردستی و … را که بر روی آن‌ها رنگ خورده بود، به نمایش گذاشت. پس از این موفقیت جولیان اشنابل برخی دیگر از اشیاء با عناصر نامتعارف دیگر مانند: چرم، تکه‌های چوب، مخمل لینونئوم، پارچه و برزنت را هم به نقاشی‌های خود افزود.

اشنابل با اشاره به تابلوهای بزرگ خود می‌گوید: «من خودم هیکلی درشت دارم و تابلوهایم هم باید به همان نسبت بزرگ باشد». اما از این که بگذریم، اصلاً با اندازه‌های بزرگ کنار می‌آیم و بهتر کار می‌کنم.

جولیان اشنابل مدتی هم روی برزنت‌هایی که با آن بار کامیون را می‌پوشاندند، کار می‌کرد. از سال‌ ۱۹۸۷، عناصر نقاشی‌های خود را کاهش داد و از نقش و نوشته‌های برجامانده بر روی برزنت‌های ارتش آمریکا سود جست. او با رنگ‌های بسیار رقیق روی این برزنت‌ها به گونه‌ای نقاشی می‌کرد که عناصر و نقش و نگارها از زیر رنگ‌ها پیدا بودند. در این سال‌ها بیشتر تلاش می‌کرد که از چهارچوب‌های زیبایی‌شناسی مدرنیستی رهایی یابد.

نقاشی‌های او دلالتی است که از طریق آن ایماژها دیده و دریافت می‌شوند. نخستین اهمیت زمینه در تکه‌تکه بودن و شکسته بودن، نمایش شکستگی‌هاست که پاره‌پارگی ایماژ را سبب می‌شود و خود را به عنوان شکلی از بازنمایی پاره‌پاره شدن هنجارهای فرهنگی در پایان سدهٔ بیستم می‌نمایاند. زمینهٔ نقاشی اشنابل،  نماد شرایط و شکستگی‌هایی است که ایماژهای امروز بر آن تابانده شده است و نماد مستحیل شدن چیزی در چیز دیگر است. استفادهٔ یک حالت هستی‌شناسانه و عدم انسجامی است که در آن هویت پدیده‌ها دائم در تغییر و تحول است.

هویت فردی یک شیئ در فرایندی کلی مستحیل می‌شود و شکل تجسمی،  پذیرش هویت کلی و تازه را به خود می‌گیرد. آثاری که از لابه‌لای تکه‌های سرامیک شکسته نمایان است، شکل خاک رس تاریخ را دارد که خود در پیوند با تاریخی کهن‌تر و دیرینه‌تر است. همین ویژگی‌ به نوعی، بیان عرفانی از خاک برآمدن و بر خاک شدن در عرفان شرقی را نشان می‌دهد.

او می‌گوید: «می‌خواهم نقاشی‌هایم نقش یک بازیگر تأتر را داشته باشد نه یک گلدان تزئینی را. نقاشانی که سر خود را با رنگ و فرم گرم می‌کنند، از مرحله پرت‌اند. بازیگر با احساس مردم سروکار دارد و نقاشی من احساس را بازی می‌کند.»

شاید بتوان گفت آثار اشنابل از نظر رنگ گسیختگی و درهم‌تنیدگی شباهتی به آثار جکسون پولاک دارد یا در زمینه‌هایی ما را به یاد کلاژهای راشنبرگ می‌اندازد. با بررسی و مطالعهٔ آثار جولیان اشنابل به نتیجه می‌رسیم که آثار او بیان‌کنندهٔ لحظات و فاصله میان مدرنیسم و پست‌مدرنیسم است. همان لحظات دیرگذر و پیچیده‌ای که تمام فرهنگ‌های امروزی با آن درگیرند و بهره‌گیری از منابع هنر متعالی و فرهنگ‌های عوام را به نوعی عادت پست‌مدرنیستی خود کرده که ردپایی از هنرهای کهن، دوران رنسانس، باروک و هنر مدرن را در آن می‌توان یافت.

 

تصویر ۷-۴ جولیان اشنابل، خواب بشریت، ۱۹۸۲، نقوش سفالی رنگ شده روی چوب، ۳۶۶×۲۷۵ سانتیمتر، گالری تیت، لندن، انگلستان.

خواب بشریت ۱۹۸۲

در اثر خواب بشریت (تصویر۷-۴) براده‌های سفال همانند مهره‌هایی هستند که پیش‌تر در تزئینات نمای ساختمان توسط معمار اسپانیایی، آنتونی گائودی در بارسلون استفاده شده‌است. اشنابل آن‌ها را نه فقط جهت ایجاد بافت، بلکه برای ایجاد ابهام و از بین بردن وضوح در اثر به کار گرفت. این کار، فیگورها را در هاله‌ای از ابهام و توهم قرار می‌دهد. همچنین همانند باسلیتز که با واژگون کردن، مفهوم زیبایی را تغییر داد، اشنابل هم با سرهم‌بندی، ضمختی و زشتی قصد تغییر معیارهای زیبا را داشت (که مشخصه پست مدرن است). این اثر بر روی تخته چوب اجرا شد. با این وجود اشنابل یکی از مستعدترین، نوآورترین و زینتی‌ترین هنرمندان پست مدرن با کمی خودانکاری است.