باروک سبک هنری در معماری، موسیقی، رقص، نقاشی، مجسمهسازی، شعر و سایر هنرهایی است که از اوایل قرن هفدهم در اروپا شکوفا شد. در قلمروهای امپراتوری اسپانیا و پرتغال از جمله شبه جزیره ایبری، این جنبش همراه با سبکهای جدید تا دهه اول قرن نوزدهم ادامه یافت. این سبک از هنر رنسانس و منریسم پیروی میکرد و قبل از سبک روکوکو (در گذشته اغلب به عنوان باروک اواخر) و سبک نئوکلاسیک مطرح شد. این جنبش توسط کلیسای کاتولیک به عنوان وسیلهای برای مقابله با سادگی و ریاضت معماری، هنر و
تئوری موسیقی پروتستان مورد حمایت قرار گرفت؛ اگرچه هنر
دوره باروک در بخشهایی از اروپای پروتستان نیز توسعه یافت.
آشنایی با سبکهای هنری، ریشه کلمه باروک
واژه باروک که ریشه آن از کلمه پرتغالی باروکو به معنای سنگ یا مروارید نامنظم گرفته شده است، به جنبش فرهنگی و هنری اشاره دارد که اروپا را از اوایل قرن هفدهم تا اواسط قرن هجدهم مشخص میکرد. باروک بر حرکت دراماتیک، اغراقآمیز و جزئیات واضح و قابل تفسیر آسان تأکید دارد. به دلیل بینظمیهای فراوان، هنر باروک اغلب به عنوان عجیب و غریب یا ناهموار تعریف شده است.
آشنایی با سبکهای هنری، ارتباط دوره باروک با رنسانس و منریسم
دوران باروک تا حد زیادی با تأثیرات جنبش هنری اصلی که پیش از آن رواج داشت، یعنی رنسانس تعریف شد. به طوری که بسیاری از محققان تاریخ هنر استدلال کردهاند که هنر باروک صرفاً پایان رنسانس بوده و هرگز به عنوان یک پدیده فرهنگی یا تاریخی وجود نداشته است. اما بسیاری از منتقدان دیگر با این نظریه مخالف بوده و استدلال کردهاند که وقایع اصلاحات پروتستان و ویرانیهای جنگ سی ساله نگرش اروپاییان و هنرمندان اروپایی و تعامل با جهان را تغییر داد و جهت هنرها و فرهنگها را تغییر داد، بنابراین متضمن تمایز آشکار از رنسانس است.
آشنایی با سبکهای هنری، شروع دوره باروک
این مقیاس و اهمیت محض رویدادها و همچنین سبکهای متضاد نقاشی در طول دوره است که تطبیق ایده به سبک باروک را دشوار میکند. اروپا، با وجود چالش کلیسای کاتولیک روم با یکی از بزرگترین تغییرات خود در جامعه مواجه بود. با این حال، از طریق هنرمندان اولیه باروک، جیان لورنزو برنینی و فرانچسکو بورومینی، جنبش هنر باروک با سفارش شاهکارهایی از واتیکان و محافل اجتماعی و مذهبی اطراف آن آغاز شد. سبک معماری رنسانس از خطی به نقاشی تبدیل شد و تفکر رنسانس در مورد کمال، تکمیل گشت و قابلیت تصور ایدههایی که به تصویر تبدیل میشوند، شباهت، بیپایانی و نامتناهی را نقاشی کردن به چالش کشیده شد. اما در واقع، شواهد اولیه از ایدههای باروک ایتالیایی در نقاشی در بولونیا رخ داد، جایی که آنیبال کاراچی، آگوستینو کاراچی و لودوویکو کاراچی به دنبال بازگرداندن هنرهای تجسمی از جنبش منریسم به کلاسیک گرایی منظم رنسانس بودند. با این حال، هنر آنها، تفکرات مرکزی ضد اصلاحات دینی را نیز در خود جای داد. اینها شامل احساسات شدید و تصاویر مذهبی بود که بیشتر به دل می نشست تا عقل.
آشنایی با سبکهای هنری، خصوصیات کلی دوره باروک
به طور خاص هیچ مدرسهای و یا هیچ دستورالعمل خاصی برای حمایت از جنبش باروک وجود نداشت، اما، بسیاری از مدارس و هنرمندان در سراتاسر اروپا به این جنبش پیوستند و از آن حمایت کردند. این حامیان شامل بسیاری از مدارس و هنرمندان بزرگ در سراسر اروپا در طول 150 سال یا بیشتر از دوران باروک بودند که در طیف گستردهای از سبکها فعالیت میکردند. بهعلاوه، تعداد هنرمندان نابغهای که از کشورها، مکاتب، سبکها و زمینههای مختلف به این سبک هنری پیوسته بودند، سطحی از ذهنیت را به معنای باروک برای ناظران این جنبش هنری تزریق میکند.بنابراین، بهترین راه برای نزدیک شدن به نقشهبرداری از ویژگیهای هنر باروک، تعامل با مکاتب، هنرمندان و رسانههای هنری خاص است. به طور کلی، ویژگیهای اصلی جلوههای نقاشی باروک عبارتند از درام، رنگهای عمیق، نور دراماتیک، سایههای تند و زمینههای تیره. در حالی که هدف هنر رنسانس برجسته کردن آرامش و عقلانیت بود، هنرمندان باروک بر تضادها، شور و تنش شدید تأکید داشتند و اغلب ترجیح میدادند لحظه قبل از یک رویداد را به جای وقوع آن به تصویر بکشند. با این حال میتوانیم بگوییم سبک باروک از کنتراست، حرکت، جزئیات پرشور، رنگ عمیق، عظمت و شگفتی برای دستیابی به حس هیبت استفاده میکرد. این سبک که در آغاز قرن هفدهم در رم آغاز شده بود، به سرعت در فرانسه، شمال ایتالیا، اسپانیا و پرتغال و سپس به اتریش، جنوب آلمان و روسیه گسترش یافت. در دهه 1730، این سبک به سبکی حتی پر زرق و برقتر به نام روکای یا روکوکو تبدیل شد که تا اواسط تا اواخر قرن 18 در فرانسه و اروپای مرکزی ظاهر شد.
آشنایی با سبکهای هنری، ویژگی نقاشیهای دوره باروک
نقاشان باروک عمداً تلاش کردند تا خود را از نقاشان دوره رنسانس و دوره مانریسم پس از آن متمایز کنند. آنها در پالت خود از رنگهای تند و گرم، بهویژه از رنگهای اصلی قرمز، آبی و زرد استفاده میکردند و اغلب هر سه را در مجاورت یکدیگر قرار میدادند. آنها از نورپردازی یکنواخت نقاشی رنسانس اجتناب کردند و از تضادهای قوی نور و تاریکی در قسمتهای خاصی از تصویر بهره بردند تا توجه را به کنشها یا فیگورهای مرکزی جلب کنند. آنها همچنین در ترکیب بندی آثار خود از جو آرام حاکم بر نقاشیهای رنسانس اجتناب کردند و لحظات بزرگتر از حرکت و درام را انتخاب کردند.برخلاف چهرههای موقر در نقاشیهای رنسانس، چهرهها در نقاشیهای باروک به وضوح احساسات خود را بیان میکردند. آنها در آثار خود اغلب از عدم تقارن استفاده میکردند و با کمک حرکتی که دور از مرکز تصویر اتفاق افتاده بود، محورهایی را ایجاد میکردند که نه عمودی و نه افقی بودند، بلکه به سمت چپ یا راست متمایل بودند و حس بیثباتی و حرکت را ایجاد میکردند. آنها این تصور از حرکت را با وزیدن لباسهای شخصیتها توسط باد یا حرکت دادن با حرکات خود تقویت کردند. تأثیرات کلی حرکت، به تصویر کشیدن بیشتر احساسات و نمایش بود. یکی دیگر از عناصر ضروری نقاشی باروک تمثیل بود. هر نقاشی داستانی را بیان میکرد و پیامی داشت که اغلب با نمادها و شخصیتهای تمثیلی رمزگذاری شده بود، که انتظار میرفت بیننده تحصیل کرده آن را بشناسد و بخواند.
آشنایی با سبکهای هنری، موضوعات نقاشی در دوره باروک
برجستهترین نقاشان باروک در هلند، ایتالیا و اسپانیا متولد شدهاند. آنها عموماً به موضوعات انسانی میپرداختند و یا موضوعات مشابه آن را به تصویر میکشیدند و صحنههای باشکوهی را خلق میکردند. حوزههای قدرت رنسانس همچنان بر جهتهای هنری فرهنگی این نقاشان تسلط داشتند و بر این اساس، بیشتر سفارشها شامل پرترههای سلطنتی، صحنههای مذهبی، تصویری از زندگی سلطنتی و جامعه بودند. با این حال، در دوران باروک نقاشیهای منظره و همچنین پرترهها، ژانر صحنههایی از طبیعت بیجان هم ظهور کرد.
آشنایی با سبکهای هنری، ارتباط نقاشی و معماری خیالی در دوره باروک
در ایتالیا، هنرمندان اغلب با معماران در دکوراسیون داخلی همکاری میکردند. یکی از حوزههای مهم نقاشی باروک کوادراتورا یا نقاشیهایی در ترومپلیل بود که به معنای واقعی کلمه «چشم را فریب میداد». این معماری خیالی معمولاً روی گچ بری سقف یا دیوارهای بالایی و نردهها نقاشی میشد و برای کسانی که بر روی زمین نگاه میکردند این تصور را ایجاد میکردند که بهشتی را میدیدند که با انبوهی از فرشتگان، مقدسین و دیگر پیکرههای بهشتی، در مقابل آسمانهای نقاشی شده قرار گرفته بودند. پیترو دا کورتونا یکی از نقاشان قرن هفدهم بود که از این شیوه نقاشی توهم گرایانه استفاده کرد. از جمله مهمترین سفارشهای او، نقاشیهای دیواری بود که او برای کاخ خانواده باربرینی (1633–1639) برای تجلیل از سلطنت پاپ اوربان هشتم کشید. ترکیبات پیترو دا کورتونا بزرگترین نقاشیهای دیواری تزئینی بودند که از زمان کار میکل آنژ در کلیسای سیستین در رم اجرا شد.
آشنایی با سبکهای هنری، اوج دوره باروک در هلند
نقاشیهای دوره باروک به طور خاص در هلند شکوفا شد. نقاشان بزرگ باروک هلندی شامل رامبراند، ون راین، یوهانس ورمیر و پیتر پل روبنس بودند. خانههای سلطنتی در سراسر اروپا به دنبال تسلط آنها بر رسانه بودند. استعداد این نقاشان هلندی آنقدر زیاد بود که کارل کلاوس و ویکتوریا چارلز معتقد بودند که: «او [روبنس] تنها کسی است که در بازی درام به میکل آنژ نزدیک شد» و «روبنس به عنوان یک رنگشناس حتی شاید میکل آنژ را تحت الشعاع قرار داد».
مطالعه بیشتر⇐ احیا و اشتراک سبک باروک در زمان و زمانه
آشنایی با سبکهای هنری، نقاشان دوره باروک
همانطور که پیشتر اشاره شد، هنر دوره باروک در هلند به اوج خود رسید و کمال خصوصیات باروک را به خوبی در آثا رمبراند بزرگ میبینیم. اما به غیر از هنرمندان هلندی این جنبش، پیتر پل روبنس مهمترین نقاش سبک باروک فلاندری بود. ترکیبات بسیار پربار روبنس به جنبههای دانشمند تاریخ کلاسیک و مسیحیت اشاره دارد. سبک باروک منحصر به فرد و بسیار محبوب او بر حرکت، رنگ، و شهوانیت تأکید داشت، که به دنبال سبک هنری فوری و دراماتیک ترویج شده در مورد ضد اصلاحات دینی بود. روبنس در ساختن محرابها، پرترهها، مناظر و نقاشیهای تاریخی از موضوعات اساطیری و تمثیلی تخصص داشت. یکی دیگر از نقاشان تاثیرگذار دوران باروک، میکلآنژ مریسی دا کاراواجو (با میکل آنژ دوره رنسانس اشتباه نشود) بود. رویکرد واقع گرایانه او به چهره انسان، که مستقیماً از زندگی نقاشی شده و به طور چشمگیری در پس زمینهای تاریک به تصویر کشیده شده است، معاصرانش را شوکه کرد و فصل جدیدی در تاریخ نقاشی گشود. دیگر نقاشان اصلی مرتبط با سبک باروک عبارتند از الیزابت سیرانی، آرتیمیسیا جنتلسکی، جیوانا گارزونی گیدو رنی، دومنیچینو و آندره آ پوزو در ایتالیا. فرانسیسکو د زورباران، بارتولومه استبان موریلو و دیگو ولاسکز در اسپانیا؛ آدام الشایمر در آلمان؛ و نیکلاس پوسین و ژرژ د لا تور در فرانسه (اگرچه پوسین بیشتر عمر کاری خود را در ایتالیا گذراند). پوسین و لا تور سبک باروک کلاسیک را با تمرکز کمتر بر احساسات و توجه بیشتر به خط فیگورهای نقاشی نسبت به رنگ اتخاذ کردند. فرانسوا بوچر هم شخصیت مهمی در سبک ظریف روکوکو فرانسوی بود که در اواخر دوره باروک ظاهر شد. او در طراحی تابلو فرش، فرش و دکوراسیون تئاتر تخصص داشت و همچنین نقاشی میکرد. کار او برای مادام پمپادور، معشوقه پادشاه لوئی پانزدهم بسیار محبوب بود. نقاشیهای او دارای مضامین اسطورهای رمانتیک و ملایم وابسته به عشق شهوانی بود.
آشنایی با سبکهای هنری، هنرهای تزئینی دوره باروک
در هنرهای تزئینی، این سبک از تزئینات فراوان و پیچیده استفاده میکند. خروج از کلاسیک گرایی رنسانس در هر کشور راههای خاص خود را پیمود. اما یک ویژگی کلی این مسیرها آن است که در همه جا نقطه شروع عناصر زینتی است که توسط رنسانس معرفی شده است. رپرتوار کلاسیک شلوغ، متراکم، همراه با همپوشانی، خلق شده است تا تاثیر شوکه کننده در مخاطب داشته باشد. ابزار و وسایلی که نقوش جدیدی روی آنها توسط باروک معرفی شده عبارتند از: کارتوش، غنائم و اسلحه، سبدهای میوه یا گل، و موارد دیگر، ساخته شده در خیاطی، گچبری، یا کنده کاری.
نویسنده و گردآوردنده: فاطمه ابوالحسنی