پدیدار شناسی چیست؟
Phenomenology از ریشه یونانی phainein گرفته شده است که به معنای نمایش دادن است که آن را «پدیدار شناسی» نامیده اند. پایهگذار پدیدار شناسی هرمنوتیکی، مارتین هایدگر میباشد. هرمونتیک تئوری و عمل تأویل است. کاربرد تاویل در نقد هنر را نمی توان نادیده گرفت. از این رو پدیدارشناسی هرمنوتیک مارتین هایدگر در نقد هنر معاصر از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
واژه پدیده در فرهنگ و بستر به معنای «یک شئ یا یک جنبه و نمود شناخته شده از طریق حواس، نه از طریق فکر» آمده است. پدیده چیزی است که بر کسی ظاهر میشود یا خود را نشان میدهد، اما پدیدهشناسی، چیزی بیش از توصیف آن چیزی است که بر شخصی ظاهر میشود. برای تعریف ماهیت یک چیز، باید در پی یافتن نوعی ارتباط با ساختار باشیم که در میان تعدادی از موقعیتهای مرتبط به طور ثابت و بدون تغییر باقی میماند. هدف اصلی پدیدارشناسی، بررسی و شناخت مستقیم و بیواسطه پدیدهها می باشد. پدیدارشناسی مبتنی بر توصیف روابط انسان و جهان است یا به عبارتی در هم تنید بودن انسان و دنیای او «رد جدایی سوژه و ابژه» سوژه فاعل شناسایی و ابژه موضوع شناسایی .
پدیدارشناسی (اگزیستانسیال) در پی کشف معنی است. معنی که فوری به شهود ما در نمیآید و قابل توصیف آنی نیست و قلمرو تجارت و حوادث واقعی بشر را اساس تعمیم توصیفی قرار میدهد. که پایهگذار این دیدگاه پدیدارشناسی مارتین هایدگر میباشد. برداشتهای اولیه هایدگر به تفکر هوسرل باز میگردد برداشتهای او در قالب تازهای قرار میگیرند و در خدمت هدف متفاوتی در میآیند. بنابراین نمیتوان گفت روش پدیدارشناسی را نظریه بینگاریم که هوسرل آن را بیان کرد و هایدگر برای هدف دیگری مورد استفاده قرار داد. بلکه برعکس هایدگر مفهوم خود پدیدارشناسی را مورد تفکر دوباره قرار داد و از این رو پدیدارشناسی و روش پدیدارشناختی خصلتی اساساً متفاوت به خود گرفت این تفاوت در کلمه هرمونتیک نمودار میشود.
هرمنوتیک
هرمونتیک تئوری و عمل تأویل است. به خصوص تأویل متون که میتواند شامل هر نوع شئ مادی یا توصیف قابل حس باشد، مانند یک سند عمومی یک، یک شعر، یک مجسمه، یک نقاشی یا یک باغ. نکته کلیدی در دیدگاه هرمونتیکی آن است که به وجود آورنده متن، معمولاً برای گزارش و توصیف ساختهاش حضور ندارد و از این رو محقق خودش بیابد که از طریق آنها معانی مندرج در متن مورد مطالعه را کشف کند. این متن می تواند هر اثر هنری باشد. به شمول تأویل و عمومیت استعمال این کلمه بنگریم، دانشمند، تحلیل دادههایش را تأویل مینامد.
ناقدادبی، سنجش خود از اثر را تاویل و تفسیر میخواند. مترجم زبان «برگرداننده » نامیده میشود. مفسران خبر، اخبار را تأویل و تفسیر میکنند. شما گفته دوستی را تأویل – یا سوء تأویل – میکنید و همچنین است نامهای از خانواده یا نشانهای در خیابان، در واقع، از زمانی که در صبح از خواب برمیخیزید تا وقتی که دوباره به خواب فرو میروید، در حال تأویلد. پس تأویل شاید، اصلیترین فعل تفکر انسان است. در حقیقت، خود وجود داشتن را شاید بتوان جریان دایم تأویل گفت. تأویل پر شمولتر از آن عالم زبانی است که انسان در آن زندگی میکند، زیرا حتی حیوانات نیز به تأویل زندهاند. حیوانات حس میکنند که در این جهان در چه راهی قرار گرفتهاند. اگر مقداری غذا در برابر سگ یا گربه قرار گیرد، حیوان بر حسب نیازها و تجربه ی خودش آن را تأویل میکند.
می توان گفت هایدگر هم در محتوا و هم در روش هرمونتیکی است. علم هرمونتیک با یک حرکت، هم به ابعاد هستی شناسی فهم و هر آنچه لازمه آن است مربوط میشود و هم در عین حال با پدیدارشناسی نوع خاص هایدگر یکی شمرده میشود.
پدیدارشناسی زمانی آغاز میشود که امری احساس میشود و این احساس را توسط هرمونتیک به معنی تبدیل میکند که البته ارتباط تاریخی را نمیتوان نادیده گرفت زیرا آثار تاریخی که گذشته را برای ما حاضر میسازد، نقش واسطه دارد و اما هرمونتیک زمانی شروع میشود که ما فقط به تاریخ و سنت اکتفا نکرده و در پی معنی هستیم. تفسیر بازسازی گذشته نمیباشد بلکه نظری به آینده نیز دارد و آن چیزی را که در گذشته فرصت بیان آن وجود نداشته است را بیان میکند و به نوعی به گفتگو با گذشته تبدیل میشود گفتگویی که بر پایه و اساس نیازهای امروز میباشد.
مارتین هایدگر
یکی از تاثیرگذارترین و شاخصترین فیلسوفان آلمانی شناخته میشود که اندیشههایش، مورد توجه بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان، از قرن 19 تا کنون، بوده است. هایدگر، فردی روستایی بود و همین خصیصهی او، تاثیر بسیاری بر آثارش نیز گذاشت. مطالعات و طرز فکر او گاها به وضوح متاثر از «جنگل» و مسیرهای جنگلیای است که در زادگاهش وجود داشتند. بهترین کتاب هایدگر کتاب هستی و زمان به عنوان بهترین کتاب هایدگر شهرت یافته است. از نظر هایدگر در این کتاب، «هستی» مفهوم پیچیده و غیرقابلفهمی ندارد و آن را مفهومی ساده و قابل لمس توصیف میکند. از طرفی وی معتقد است که فقط افرادی که دارای سرشتی پاک هستند، قابلیت فهم هستی را دارند.
نقد هنر معاصر
امــروزه کلمه معاصــر در اســتفاده روزمــره خــود، بــه معنــای مــدرن و جدیــد اســت. و هنر معاصر نیز به معنای هنر جدید می باشد. از این رو، نقد ابزاری است برای فهم، تشریح، تقسیر و داوری در مورد یک پدیده هنری جدید و در این بررسی کل وجود یک اثر ملاک ارزیابی و داوری قرار می گیرد و نباید صرفابر معایب و کاستی های اثر تکیه نمود.
کاربرد پدیدار شناسی هرمنوتیکی مارتین هایدگر در نقد هنر
آثار هنری از گذشته ی دور در فرهنگ های مختلف و در واقع در دنیای معاصر مسئله ی مشابهی را مطرح کرده اند: به راحتی قابل فهم نیستند، معماگونه به نظر می رسند و ممکن است مبهم به نظر آیند. هدف هرمنوتیک معاصر را بازیابی صدای آن دسته از آثار هنری توصیف کرده اند که دیگر نمی توانند واضح سخن و بی واسطه سخن بگویند. آثاری که بسیار روشن هستند به راحتی تن به این نوع تفسیر نمی دهند. از این رو در هنرها، امروزه سبک هایی چون ناتورالیسم مورد توجه قرار نمی گیرند. آثاری مثل نقاشی،مجسمه سازی، رمان و موسیقی خود را در قالبی ورای قالب های طبیعی و معمول خویش نشان دهند، و همواره ابهامی به همراه داشته باشند، برای نزدیک ترشدن به این مقصود است و شاید کوبیسم با پیش فرض این نوع نگرش پدید آمده باشد.
هنر معاصر شاهد طرح مباحث جدیدی است مباحثی مانند امکان قرائت های مختلف از یک اثر هنری، تاریخ مندی فهم و تغییر مستمر آن، تاریخ مندی متن یا اثر هنری، تأثیرپذیری آن از فرهنگ زمانه و ذهنیت تاریخی پدیدآور آن، محوری بودن نقش مفسر (در واقع بیننده اثر هنری) در فهم اثر به جای اهمیت دادن به نقش پدیدآور اثر یا حتی خود اثر و تأکید بر دخالت پیش دانسته ها یا پیش داور ی های بیننده در شناخت و فهم اثر، گوشه ای از مباحث نوینی می باشد که در مباحث هنری معاصر مطرح است
سرآغاز کار هنری چیست؟
هایدگر مسیر پر پیچ و تاب و راه غیر مستقیم را مطرح می کنددشوار، زیرا به نظر او درک امروزی ما از هنر و کارهای هنری و نسبت کارهای هنری با ما، زیر حجاب موجودبینی تاریخی طولانی قرار گرفته است که خود حاصل غفلت از حقیقت وجود است. بشر با غفلت از وجود خود را به جای آن می نشاند و همه چیز را از منظر خود می نگرد و این منظر را عین حقیقت تصور می کند. است. هایدگر برای غلبه بر غفلت تاریخی از وجود ساده ترین و بدیهی ترین مفاهیم ما را به چالش می کش مفاهیمی نظیر مفهوم شی و شی بودن شی ، مفهوم ابزار بودن ابزار، مفهوم انسان و نحوه هستی آن، مفهوم زمین، مفهوم حقیقت و . . . تلقی ما از هنر و کار هنری بر همین مفاهیم استوار است و این مفاهیم در بستر غفلت از وجود شکل گرفته اند. لذا برای رسیدن به ذات هنر باید بر این مفاهیم و غفلتی که در اساس این مفاهیم است غلبه نمود. که روش رسیدن به این پرسش هرمنوتیک است. هرمنوتیک هنر راهی را می گشاید که هم ویژگی انتقادی دارد و هم همدلانه و سخن محور است که نه سوژه معرفتی و نه تجربه هنری محور نمی باشند. بسترهای تارخی و فرهنگی در هنر موثر می شوند .
مطالعه بیشتر ⇐ نقد و بررسی رمان اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر اثر ژان پل سارتر
هرمنوتیک در هرگام اجازه می دهد موضوع خود را نشان دهد. یک پرسش از راهی مستقیم و صاف میسر نمی شود و دلیل آن دوری بودن فهم و از اجمال به تفصیل رسیدن است از این رو پرسش های متناوب شکل گرفته می شود. امروزه کارهای هنری به برابرایستا های توجهات ما تبدیل شده اند. برای رسیدن به ذات کار هنری آن را باید از همه نسبی که به ذات آن تعلق ندارد، رها کرد. در این صورت می توان به نسبت های ذانی آن اندیشید. کار هنری ابداع یا فر اپیش آوری است و هایدگر آن را با حقیقت به معنای آشکارگی و نامستوری و نه مطابقت مرتبط می کند. از این رو لوگوس اثر هنری به گفته هایدگر به سخن در می آید که در واقع همان آشکار شدن و اجازه ظهور یافتن می باشد و لوگوس زمینه ای را برای ادراک و درن فهمی اثر هنری فراهم می سازد و بدین ترتیب به اثر هنری معنی می دهد.
تا از انتساب آن به فعالیت سوژه هنرمند نابغه پرهیز کرده و درمقابل، دریافت کار هنری توسط مخاطب را نیز نگاهداشت کار می نامد. سرآغاز کار هنری، یعنی، هم سرآغاز ابداع کنندگان و هم سرآغاز نگاهداران و به عبارتی سرآغاز حضور تاریخی یک قوم هنر است. جنبه مهم دیگر طریق هایدگر، تفکیک و تخریب است. که از عناصر اساسی روش هرمنوتیکی هایدگر می باشد.
ما بدون مفاهیم قبلی فهم به هیچ مطلبی دست نمی یابیم ولی وظیفه تفسیر قبل از هرچیز نقد یا تفکیک و تخریب آن مفاهیم اساسی است رهایی از نگاه داده شده مستلزم رفتن به سرچشمه آن ها است. اثر هنری متنی را گشوده و قابلیت قرائت های مختلف را دارد. به علت فاصله زمانی میان مفسر و متن و دخالت افق معنایی مفسّر در عمل فهم هیچ گاه نمی توان به شناختی عاری از دخالت ذهنیت مفسّر نائل شد. در واقع ما در فهم یک اثر با پدیدارها مواجه هستیم نه با واقعیت ها. همه فهم ها متأثر از پیش داوریِ مفسرین هستند و پیش داوری ها متأثر از سنت و تاریخ هستند. سنت و تاریخ هم در فراشدی سیال درحال تغییر دائم بوده، فاقد ثبات.
نویسنده و گردآورنده: فائزه امیری پویامناب:https://www.ketabane.org/authorshttps://www.noormags.irhttp://www.sid.com