صحبتهای دکتر سمیه رمضان ماهی در نشست نقد و بررسی حراج تهران
با توجه به صحبتهایی که شد بیشتر به این نتیجه میرسم که جامعه امروز ما واقعا به چنین محافلی نیاز دارد تا شاید به واسطه گفتگو مرزها برای ما مشخص شود. دلیل این نیاز از آنجا نشأت میگیرد که بعد از ورود مدرنیته به ایران، گویی ما ناگهان در این وادی در افتادیم؛ در نتیجه یک سری از ریشهها را نداریم! به همین دلیل است که ما از حراج توقع داریم کار گالری را انجام دهد، از گالری توقع داریم کار هنرمند را بکند، از هنرمند توقع داریم در حراج فلان کار را انجام دهد! این عدم آگاهی به دلیل نداشتن ریشههای قوی نظری و عملی در وادی مدرنیته است. گویی همه مرزها باهم خلط شدهاند. در واقع یک سری مبانی اولیه را نساختیم و در نتیجه دارای فقدان آگاهی هستیم. محافلی از این دست به نظرم سازنده است چراکه در حال زمینهسازی هستیم؛ تاریخ مارا قضاوت خواهد کرد.با حرف آقای دکتر ششجوانی موافقم در مورد اینکه گالری شاید جای مناسبی در خصوص بحث در مورد حراجی نباشد، ولی ما در ایران چقدر فضاهای مختلف برای بحث پیرامون مواردی از این دست داریم تا بتوان درمورد زمینه های اقتصادی هنر بحث و گفتگو کنیم! به همین دلیل خودم به شخصه از هر فضایی برای دیالوگ برقرار کردن استقبال میکنم، چراکه همین جمع هنرمندان، منتقدین، مجموعهداران، گالریدارها و علاقمندان به وادی هنر است که قرار است بسترسازی کند و جریانی را شکل دهد که بر بنیان فرهنگ، اقتصاد، شرایط زیسته و فهم ما از هنر باشد. در حال حاضر ما پیرو آنچیزی هستیم که در جریانات غربی رایج است، ولی احتیاج داریم در این زمینه به خودآگاهی برسیم و مسیر را به سمتی پیش ببریم که منطبق با فرهنگ، پیشینه، اخلاقیات، اعتقادات، شرایط اجتماعی و… منِ ایرانی باشد.بنده میخواستم بحثم را با رویکردهای نوین در برگزاری حراجها شروع کنم، اما چون مبحث سمت دیگری رفت، آن را برای زمان دیگری میگذارم و در همین زمینه ایجاد شده صحبت میکنم؛ به نظرم هجدهمین دوره حراج تهران، موفق بوده است، چراکه اختصاص پیدا کرد به هنرمندان جوانی که پنجاه درصدشان مارکت شناخته شده هنری ندارند. این شناخته نشدن به معنای آماتوری نیست! بلکه بدین معنا است که این هنرمندان هنوز برندینگ خودشان را شکل ندادهاند. ولی همه سبقه هنری دارند؛ یعنی احتمالا چند نمایشگاه انفرادی داشته و موفق هم عمل کردهاند. هنرمندان این طیف کسانی هستند که توانستهاند در یکی از گالریهای مقبول در داخل یا خارج از ایران، نمایشگاه انفرادی بگذارند؛ همچنین قاعدتا کسی یا کسانی پیدا شدهاند که آثار ایشان را خریده و این آثار را لایق سرمایهگذاری دانستهاند. به همین دلیل حراج تهران آنها را شایسته ورود به خانه حراج دانسته است. در واقع حراج تهران در هجدهمین دوره این فرصت را برای پنجاه درصد از جوانانی ایجاد کرده که رِنج سنی تقریبا سی و پنج تا چهل و پنج سال دارند. در این گروه هنرمندان بیشتر آقایان و کمتر خانم هستند، اما تلاش شده توازنی از سبک و تنوع شیوه اجرا، موضوع، مفهوم و… در این جمع نوظهور برقرار باشد.حال نسبت حراج با این امکان چگونه خواهد بود؟ فکر می کنم دوحالت کلی می توان تصور کرد که احتمالا برگزارکنندگان تیم حراج هر دو سناریو را پیشبینی کرده بودند: احتمال اول آن است که حراج آثار این جوانان، موفق باشد یعنی کارها خوب فروخته شود، یعنی همان اتفاقی که افتاد. در این صورت زمینه مناسبی برای سرمایهگذاری توسط انسانهایی ایجاد شده که کارشان مجموعه داری است. روی این موضوع تاکید میکنم. مجموعه داری یک کار است و نه سرگرمی. البته که می شود آثار هنری را برای سرگرمی جمع کرد، اما اصولا سرمایهگذاران بزرگ هنری، کلکسیونری را یک کار جدی میبینند و به همین دلیل بخشی از سرمایه مالی خود را به صورت جدی وارد عرصه هنری میکند. پس اگر فروش بالا باشد برای حراج برد است. به دلیل اینکه مارکت جدیدی شکل گرفته و جریان پیدا کرده است.احتمال دوم آن بود که حراج موفق نباشد، یعنی کارها قیمت مناسبی پیدا نکنند و یا فروخته نشوند. بنظرم باز در آن حالت هم برای حارج تهران، بُرد بود چراکه تمامی نقدهایی که در خصوص ورود اعضای نه چندان شناخته شده به حراج در دورههای گذشته میشد پاسخ داده میشد. در واقع حراج نشان میداد که چرا باید فلان هنرمندان باشند و فلان هنرمندان نه! اما این احتمال بسیار کمرنگ بود؛ بنظرم شاید احتمالی نزدیک به صفر! چرا؟ این هم برمیگردد به این نکتهای که آقای ششجوانی به درستی به آن اشاره کردند و آن اینکه کار آوردن روی دیوار حراجی اصلا کار سادهای نیست! سلیقهای نیست! صرفا روابطی نیست که مثلا فلانی بگوید من کار فلانی را دارم یا فامیل من است و حراجگذار بگوید باشه کارش را بده! روند برگزاری حراجی یک کار تخصصی و تیمی است. تیمی از اقتصادداندان و مجموعهداران و متخصصین در پشت پرده حراج است که تا به امروز و در شرایط اقتصادی و سیاسی ما نشان داده کار خود را خوب بلد است. فکر نمی کنم کسی با هر نوع نگاه انتقادی که به حراج داشته باشد بتواند منکر کیفیت برگزاری عالی و حرفهای حراج، آن هم در سطح بینالمللی باشد. اعم از کاتالوگ یا کیفیت برگزاری و نمایش و روز آکشن و غیره. پس ما با یک تیم حرفهای طرف هستیم. قبول کنیم یا نکنیم، برگزاری حراج یک کار حرفهای است. پس زمان و سرمایه میخواهد. بابت برگزاری یک نوبت حراجی، حدود ششماه تا یک سال کار حرفهای میشود. تمام آثار اعتبار سنجی میشود، مهمتر از همه برای تک تک آثار، بازاریابی انجام میشود و بعد اثر روی دیوار میرود. یعنی همان چیزی که آقای دکتر ششجوانی گفتند کاری را میبریم بر روی دیوار که میدانیم مشتری دارد. حراج تهران بعد از برگزاری 17 حراج و گذشتن حدود 11 سال از نخستین برگزاری، تصمیم گرفته زمینه را برای شکلگیری مارکت یک سری از هنرمندان ایرانی کمتر شناخته شده ایجاد کند. ما به عنوان کسانیکه در این جامعه هنری هستیم باید استقبال کنیم. حتا اگر کاستیای داشته باشد به نفع تمامی کسانی است که در وادی هنر کار میکنند، اعم از گالری دار، مجموعهدار، هنرمند و منتقد، همه نفع میبریم چراکه در جامعه ایران، زمینههای رشد فرهنگی و هنری خصوصا در وادی هنرهای تجسمی بسیار تنگ و بسته و کوچک است.در این دوره هجدهم، حراج تهران دو نوآوری کرد: نخست هنرمندان تازه که توضیح دادم و دوم سبک جدیدی در برگزاری که همان حراج سایلنت است. شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که این دو نوآوری با هم اشتراکی هم دارند که معنا ساز است، و آن معنا این است که به مناسبت اینکه ما داریم آثاری را به نمایش میگذاریم که تا به حال در حراج تهران نبوده و بیشتر مربوط به جوانان است، سبکمان هم در مواجهه با آن متفاوت و امروزی است. این سبک جدید به واسطه نبود زیرساختهای فناوری در کشور اعم از مشکلات مخابرات و اینترنت و غیره ریسک پذیر بود؛ اگر وقت شد من در این خصوص که چرا ما باید این ریسک را روی کار جوانان میکردیم نه روی کار کلاسیک صحبت میکنم. به نظرم این کار و این دوره کاملا دقیق انجام شد و این هوشمندی تیم حراج در این زمینه است. البته که هر کاری زمانی که انجام میشود مورد نقد قرار میگیرد. شما تا زمانی که حرف نزدید و کاری را نکردید در معرض نقد قرار ندارید اما چیزی که انجام شود خودش در معرض و مواجهه نقد قرار میگیرد. حراج، هجده دوره به صورت بیوقفه کارش را در سطح مقبولی انجام داده حتا در دوران کرونا، حتا در این اقتصاد بیمار ایران، با وجود تمامی تحریمها و… کارش را انجام داده. هرچند میتوان به آن نقد کرد، اما به نظرم جای تقدیر دارد. برخی نقدشان به قیمتهای حراج است، مثلا کار سهراب سپهری بیست و یک میلیارد فروخته شده. چقدر این رقم بالا است؟ در تهران چند متر خانه با آن میتوان خرید؟ منظور من این است آیا بیست و یک میلیارد ارزش این کار هنری هست؟ چرا این ذهنیت را داریم که بالاست؟! گویی ما ذهنیتی داریم درمورد قیمت، یک ایده قیمت! مثلا سهراب پنج میلیون و نه بیست میلیارد! این پنج میلیون از کجا میآید؟ معیار ما برای قیمت چیست؟! چه کسی این قیمتها را میگوید؟ شاید بگویند قیمت نامتعارفی است؟ قیمت متعارف یعنی چه؟ اثر هنری در تمام ادوار، تنها کالایی است که با مبانی اقتصادی همخوان نیست! نه به ابعاد است، نه به تکنیک، نه به انحصار، نه به تعداد. اصولا قیمتگذاری اثر هنری از هیچکدام از معیارهای اقتصادی تبعیت نمیکند! کتابهای خوبی در این زمینه ترجمه شده که پیشنهاد می دهم بخوانید. ما اولین کشوری نیستیم که کشف کردیم قیمت اثر هنری در حراج چرا بالا رفته و…! این موضوعات که برای ما جدید است در غرب بارها و بارها دربارهشان بحث شده، رشته دانشگاهی است و مبانی دارد. بنابراین بیایید به واسطه عدم آگاهی، خودمان راه را برای پیشرفت هنر سد نکنیم. بنظر من واقعا مبالغی که در دیگر عرصههای اقتصادی جابه جا میشود قابل مقایسه با مبالغ یک حراجی هنر نیست. ما داریم درمورد عرصه اقتصادی صحبت میکنیم نه درباره به ذات بودن اثر هنری، درمورد جایگاه، یا در مورد والایی اثر هنری! نمیتوان از حراج که هدف و کارکردش امر اقتصادی است توقع کار فرهنگی یا بنیادی در هنر و معنای اثر هنری داشت. در مورد اثر هنری به مثابه کالا حرف میزنیم. در مورد کالا شدگی اثر هنری و سپس امکان خرید و فروش و ورود آن به عرصه اقتصاد و سرمایه صحبت میکنیم. آیا این کالایی که یونیک و منحصر به فرد است، تولید دیگری ندارد، و محصول زندگی یک هنرمند است قیمتش نسبت به دیگر چیزها در دنیای سرمایهداری حاضر اینقدر عجیب است؟! پس بنابراین حداقل از جامعه هنر تقاضا دارم در این خصوص سنجیدهتر صحبت کنند. مسیر رشد هنر ایران بسیار نوپا است و وجود حراجی هایی چون حراج تهران بسیار لازم است و امیدوارم در آینده بیشتر شود.برگردیم به بحث این جلسه. قاعدتا حراج تهران به مرور زمان تلاش خواهد کرد برخی مسائل و انتقادات را حل کند. اگر امسال به سایت حراج سری بزنید متوجه خواهید شد یک چیز جدید اضافه شده که سالهای پیش نبود. مثلا کار خانم طاهره صمدی طاهری را ببینید. زیر اثر نوشته شده قیمت برنده مزایده: سیصد و هشتاد میلیون تومان، اما قیمت نهایی فروش، یعنی قیمتی که قرار است خریدار پرداخت کند چهارصدو هجده تومان. در واقع حراج در حال شفافسازی بیشتر است، هرچند به نظر من ضرورتی هم ندارد در امور اقتصادی چون خانه حراجیها خیلی هم شفاف بود. ذات حراجی کلا شفاف نیست و هیچ کجا هم کاملا شفاف نمیتواند باشد. این مبحث بحث دیگری است که گذر میکنم. اما در این مورد، حراج تهران امسال درصد خود به عنوان برگزار کننده را شفاف کرده است.نقد دیگری که مطرح شد مقایسه حراج تهران با دیگر حراجی ها است. نکتهای که در این میان باید مدنظر قرار داد آن است که شما اصلا نمیتوانید حراج تهران را با ساتیبیز و کریستیز مقیاس کنید، حراج هجدهم در حالی که در بعضی سالها دو بارتشکیل شده، عمرش هنوز به پانزده سال نمیرسد و حدود 11 یا 12 سال است. یعنی مثل یک نهال یا آدم پانزده ساله است و نه چون حراجیهای بزرگ دنیا یک پیر پانصد ساله! این نهال هنور لرزان است، باید به آن فرصت داد، آن را حمایت کرد. اتفاقا نقدها در نهایت سازنده خواهد بود و به آن جهت خواهد داد. منتهی در این نقد حواسمان باشد به ریشه نزنیم. مثلا بحث پیرامون مسائلی چون مسئله پولشویی. واقعا حراج تهران سراسر پولشویی است؟ کسی یا کسانی برای کمتر از 62 میلیارد تومان پولشویی میکنند؟! اصلا به فرض که میکنند! خب چه بهتر کسی که میخواهد پولشویی کند اثر هنری بخرد! پول را در کار فرهنگی، که اولویت هیچ کس در حال حاضر ایران نیست وارد کند! رقمهای اختلاس و فساد اقتصادی را هم نگاه کنیم و بعد در خصوص پولشویی حراج تهران صحبت کنیم. ما ایرانیها اصولا در همه زمینهها متخصص هستیم و به خودمان اجازه میدهیم در هر زمینهای اظهار نظر قاطع داشته باشیم. البته نباید منکر شد که این قضاوتها و نگرانیها به بسترهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی ما هم بازمیگردد. عدم اطمینان به نهادها بسیار بالا رفته. دیگر نمیتوانیم اعتماد کنیم. در شرایطی که جامعه با یک اقتصاد ورشکسته مواجه است هر نوع عمل سودآور منفی جلوه میکند. اما از تمامی کسانیکه در عرصه هنرهای تجسمی فعال هستند، تقاضا دارم دیگر عرصههای هنری را هم رصد کنند. مثلا سینما، مارکت هنر سینما اصلا با عرصه هنرهای تجسمی قابل مقایسه نیست. برخی به این موضوع نقد دارند که چرا کار فلانی در حراج بالا آمد و فلانی که کارش بهتر است بالا نیامد؟ بنظرم سوال غلط است و چنین توقعی غلطتر. حراج اصلا محل مناسبی برای ارزش سنجی آثار هنری نیست. نکته بعد آنکه حراج، یک نهاد پرقدرت است. به قول جورج دیکی نهاد اجتماعی هنر دارای قدرت است. قاعدتا یک عدهای در این نهاد قدرت بیشتری دارند و تاثیرگذار هستند. وقتی هم که اقتصاد، اقتصاد سالمی نیست این سمت و سو آنطورکه باید و شاید روان نیست و همه اینها بدیهی است. کسی نمیتواند بگوید حراج تهران هم از هر نوع نقدی مبراست. اما هجده دوره دوام یافتن بیانگر موفقیت است، به نظر من باید انتقادگری خود را یک مقدار تعدیل و منصفانه کنیم. همه کسانی که اینجاییم میتوانستیم جای دیگری باشیم اما حضور در این جمع نشان میدهد دغدغهمندی در جامعه هنر ایجاد شده و این موضوع بسیار مثبت است. منتهی این دغدغه مندی نیاز به مطالعه، نیاز به سمت و سو پیدا کردن دارد. در دوسال اخیر کتابهای خوبی در زمیه اقتصاد هنر ترجمه شده است و نشان میدهد بازار کتاب و ترجمه در ایران، که خیلی هم اوضاع خوبی ندارد، در این زمینهها مخاطب پیدا کرده است.نکته دیگری که میخواهم توضیح دهم در خصوص اهمیت پاگذاشتن حراج نوپای تهران در زمینههای جدیدی از برگزاری، چون حراج سایلنت است. خوب است به این بهانه درباره اینکه انواع حراجها چطور برگزار میشود صحبتی کوتاه داشته باشیم. نخستین نوع حراج، حراج انگلیسی English Auction است. این نوع حراج، یک حراجی صعودی است. یعنی اثر مثلا یک تابلو به یک قیمت پایه برآورد شده و به فروش گذاشته میشود، اثر از آن کسی است که بالاترین قیمت را پیشنهاد میدهد. اصولا حراجهای هنری روی این سیستم هستند چه به صورت حضوری و چه به صورت آنلاین. حالا اینکه در مارکت هنر این قیمت از کجا میآید و چه کسی قیمتگذاری میکند و کارشناسان هنری چطور قیمت را تعیین میکند متاسفانه اینجا نمیتوانیم درموردش صحبت کنیم و موضوع ما نیست. یک نوع حراج دیگری داریم به اسم حراج هلندی Duch Auction که حراجی هایی هستند از قیمت بالا شروع کرده و به قیمت پایین میرسند. به همین دلیل به آن حراج نزولی هم میگویند. اصولا این نوع از حراج برای آثار هنری قابل انجام نیست. بیشتر مربوط به کالا است. دلیل آنکه به آن حراج هلندی میگویند هم آن است که بیشتر در زمینه خرید گلهای هلندی مشهور است. یک حراج هم هست به آن حراج کور میگویند، شبیه مزایده خودمان است، یعنی شما یک قیمتی را به صورت مهر و موم شدهFirst-price Sealed-bid Auction پیشنهاد میدهید. کسی جز شما از قیمت پیشنهادی شما مطلع نیست. همه شرکتکنندگان همین کار را میکنند. حراجگذار محصول را، مثلا یک خانه، به کسی واگذار میکند که بالاترین رقم را پیشنهاد داده باشد. مدلهای دیگری چون حراج ژاپنی Japanese Auction ، حراج ویکری Vickrey Auction و غیره هم هست که متاسفانه فرصت پرداختن به آن نیست.در خصوص روش برگزاری حراج نوع جدید به اسم حراج آنلاین Online Auction ایجاد شده. ضرورت آنلاین شدن حراجیها هم آن است که جامعه انسانی به سمت دیجیتالی شدن حرکت میکند. حراج هجدهم حراج آنلاین نبود، بلکه سایلنت بود، اما به نوعی از بستر اینترنت و مخابرات کمک میگرفت. کار هوشمندانهای که نظرم در حراج امسال انجام شد، ارائه آثار برای نمایش حضوری بود. خریداران امکان آمدن و دیدن کارها را از نزدیک و در حدو 5 روز داشتند. مسئله مهمی که در خریدهای وابسته به وب و بسترهای مجازی همواره وجود داشته آن است که تصویر ارائه شده با آن چیزی که به دست خریدار می رسد متفاوت است. برای همین حراج تهران به مدت پنج روز آثار را به معرض دید گذاشت تا امکان دیدن آثار، ابعادشان، کیفیتشان، و غیره توسط خریدار سنجیده شود. این هم تمهیدی بود که حراج تهران سعی کرده برای آن بسترسازی مناسبی کند و این نو بودن شرکتکنندگان را با نوع بودن روش به هم آمیخت و در کنارش محل نو و جدیدی را هم برای ارائه و نمایش انتخاب کرد. نکته بعدی آنکه در حراج هجدهم بازه زمانی مخصی برای بید زدن توسط خریداران اعلام شد، اما به دلیل اختلال در اینترنت مجبور شدند تایم را تمدید کنند. میخواهم بگویم مشکلات در برگزاری این حراج بوده که شاید به آن توجه نکنیم، اما خوشبختانه حراج موفقی انجام شده.اینطور که پیش میرویم در آیندهای نه چندان دور فضاهای آنلاین در جهان توسعه پیدا خواهند کرد و ما به سمت یک همسان سازی پیش خواهیم رفت. در بستر آنلاین، همانطور که آقای دکتر ابطحی به درستی اشاره کردند، کنترل در زمینههای اخلاقی امکانپذیرتر است، چراکه همه میتوانند آن را رصد کنند. البته این رصد کردن و حرکت به سمت همسانسازی صحیح سه مولفه نیاز دارد که در حال حاضر در ایران فراهم نیست: نخست پشتیبانی دولتی، مثلا الان FTC در امریکا بر روی حراجیهای آنلاین نظارت دارد. دوم مردم، یعنی فضاهایی برای اشتراک گذاری نظرات و تجربیات در خصوص حراجی. مثلا شما میروید دیجی کالا خرید کنید، به کلمنتهایی که مردم مینویسند، توجه کرده و اعتماد میکنید. این موضوع میتواند در مورد خانه حراجها هم اتفاق بیفتد. مهمترین و سومین مولفه ساخت پلتفرم است. اگر بخواهیم استمرار حراجهای هنری را در آینده به صورت آنلاین داشته باشیم قاعدتا باید پلتفرمهایی سازگار بر بستر وب و متناسب با کالای عرضه شده هم داشته باشیم. ساخت این پلتفرمها نیازمند ساخت بسترها و کارهای تیمی است که امیدوارم امکانشان برای پیشرفت اقتصاد هنرهای تجسمی ایران در آینده فراهم شود. صحبتهای دکتر نیما ابطحی در نشست نقد و بررسی حراج تهران
با پدیده ای به نام حراج روبرو هستیم، صحبت های من بیشتر از دیدگاه اقتصاد سیاسی است و اینکه این پدیده از این منظر به چه معناست. اما قبل از اینکه بخواهم وارد این بحث شوم اشاره به چند پیش شرط ضروری است، پیش شرط هایی که تحلیل ما از این پدیده را تحت تاثیر قرار میدهند. حراج ها عموما و در همه جای دنیا پدیده هایی غیر شفاف به شمار میروند، شاید بیشتر از 500 یا 550 سال از عمر خانههای حراجی بزرگ دنیا میگذرد و در تمام این سالها و قرنها این فعالیت ها با وجود عدم شفافیت نهادینه شده در این صنعت ادامه پیدا کرده اند و حتی توسعه یافته اند. البته این امر در بعضی مواقع نیز برای این خانه های حراجی تبدیل به بحران شده است، هرچند در بیشتر مواقع بدون هر نوع مسئله ای فعالیت آنها به همین شیوه ادامه پیدا کرده است؛ حال تصور کنید که ما در صدد تحلیل پدیدهای غیر شفاف در یک اقتصاد ذاتاً غیرشفاف هستیم؛ یعنی حراج تهران که در بستر اقتصاد غیر شفاف ایران در حال انجام یک فعالیت اقتصادی است. نکته دوم اینکه متاسفانه چرخه اقتصاد هنر در ایران معیوب است، دوستان به نوعی به همه این موارد اشاره کرده اند اما در تحلیلی که میخواهم در انتهای بحث ارائه کنم توجه دوباره به آنها لازم است. بسترهنرهای تجسمی در ایران معیوب است وکارکرد اعضای مختلف این چرخه، بعضا جابه جا شده است، یعنی در مواقعی گالری ها کارهایی را انجام میدهند که به آنها مربوط نیست و در مقابل در انجام کارهاییکه به آنها ارتباط دارد چندان موفق نیستند به خصوص در زمینه نوع تعامل گالریها با نهادی به نام حراج. حراج نیز در بسیار از مواقع بالاجبار به فعالیتهایی میپردازد که خارج از حیطه کلاسیک فعالیت های یک خانه حراجی است. با وجود این معضلات هنرمندان نیز بالاجبار مجبور به فعالیتهایی میشوند که در اصل وظیفه گالری ها و دیلرهای هنری است و ورود مستقیم هنرمندان به این عرصهها معمولا نتایج خوبی به همراه ندارد. اینها مشکلاتی هستند که ما در ایران با آنها روبرو هستیم. سومین مسئله که ما را کمی از جاهای دیگر دنیا منفک میکند این واقعیت است که ما در ایران با یک سیستم مونوپولیستیک و به نوعی انحصاری در زمینه برگزاری حراج آثار هنری تجسمی سروکار داریم. حراج تهران یک مونوپلی با کیفیت به وجود آورده است. شاید درباره “باکیفیت بودن” حراج تهران بحث باشد ولی به هر حال دوستان خطکش را در این دوزاده سال و هجده دوره ای که حراج برگزار شده است آنقدر بالا گرفته اند (و ممنون از آنها)، که تاکنون کسی نتوانسته است وارد این رقابت شود، هرچند چندین بار تلاشهایی در این زمینه شده که هیچ یک موفق و مستندام نبوده اند. امیدوارم روزی حداقل این مونوپولی مثل بیشتر جاهای دنیا تبدیل به دوپلی شود، تا ما حداقل دو بازیگر اصلی در این حوزه داشته باشیم. تمامی این نکات را عرض کردم تا تحلیلی مبتنی بر مبانی اقتصاد سیاسی در زمینه کارکرد حراج ها و ورود آنها به حوزه برگزاری حراج آنلاین ارائه دهم که شاید برایتان جالب توجه باشد. عرصه تجسمی در تمام قرون گذشته و تا همین چند دهه قبل، در خارج از کشور به عنوان لیدر اصلی و جریان ساز این حوزه و متقابلا در ایران که همواره دنباله روی جریانهای بین المللی در این عرصه بوده است، مبتنی بر فعالیت های موزه ها، دولتها و یا اسپانسرهای دولتی/حاکمیتی هنر و اقدامات فرهنگی و فعالیتهایی پژوهش محور کیوریتورهای هنری بوده است. اما در دهههای اخیر تغییر جریان مهمی در این ارتباط اتفاق افتاده است که میتوان آنها را ناشی از غلبه فعالیتها یا تفکرات نئولیبرال در عرصه اقتصاد دنیا دانست. یعنی بازار به عنوان محرک اصلی این پدیدهای که همواره ویژه و مختص خواص بوده است، وارد عمل شده و در نتیجه این عرصه برای تعداد بسیار زیادی از افراد، چه مخاطبین و دوستداران هنر و چه تولید کنندگان آثار و محصولات فرهنگی و هنری، گسترش پیدا کرده است. نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که در نتیجه این تغییرات شرایط دنیای هنر احتمالا اخلاق مدارتر شده است، یعنی عرصه هنرهای تجسمی در نتیجه غلبه نگرش نئولیبرال و محوریت بازار میتواند اخلاق مدارانه تر از دورانی باشد که همه چیز در اختیار موزه و موزهدار و کیوریتورهای هنری بوده است. چراکه در این شرایط تعداد بسیار زیادی از افرادی که احتمالا پشت درب گالریها و موزه ها میماندند وکیوریتورها هیچ گاه با آنها صحبت نمیکردند، این شانس را به دست آورده اند که به عرصهای که اتفاقا بسیار هم جدی است یعنی حراج وارد شوند. حراج مقوله ای جدی است، و مانند یک گالری نیست که شاید افراد چیزی درمورد آن ندانند. در دوره یک ماههای که حراج در حال برگزاری و یا برنامه ریزی برای برگزاری است و چندین هفته بعد از آن، بار خبری بسیار سنگینی در ارتباط با آن به وجود میآید. این امر بسیار خوبی است، اما یادمان باشد که اخلاق بیش از هر چیز یک موضوع اجتماعی است. ما در بستری اقتصادی، درمورد یک مقوله کاملا اجتماعی صحبت میکنیم و سئوال اینجاست که این دو کجا میتوانند به تعادل برسند؟ آنجایی که اهداف اقتصادی تعریف شده توسط حراج و سایر بازیگران این عرصه نگاهشان اخلاق مدارانه باشد. حالا این میتواند در بحث قیمتگذاری آثار باشد یا در بحث ایجاد شفافیت نسبی. یک نکته ظریف هم که در این بحث وجود دارد و میبایست به آن اشاره کرد این است: ما با یک مشکل خاص در عرصه هنرهای تجسمی ایران مواجه هستیم و آن اینکه شدیدا درگیر تعارفات در این حوزه هستیم. یعنی منتقدین ما با درنظر گرفتن تعارفات و مصلحت های بی شمار نظراتشان را بیان میکنند یا در مواقعی نمیکنند، درمورد شرایط گالری ها و نمایش های هنری، عملکرد حراج، عملکرد آرتیست ها و غیره. واقعا امیدوارم که بتوانیم در این عرصه از این تعارفات بی دلیل عبور کنیم.برگزاری حراج آنلاین بعد از فرصت سوزیهایی که در دوره کرونا شد و ای کاش نمیش اتفاق خوبی است. در واقع ما میبایست زودتر از اینها وارد عرصه برگزاری حراج به صورت آنلاین میشدیم.پرسشی که مطرح است این است که آیا شرایط اقتصادی ما آماده برطرف کردن دغدغه های اخلاقی موجود هست یا خیر و اینکه آیا پاسخی برای اینکه این مارکت در بیست سال یا پنجاه سال آینده دچار فروپاشی نشود دارد و یا خیر؟ چراکه اقتصادهایی که مبانی در آنها تعریف نشده باشد محکوم به فنا هستند. برای مثال اقتصادهای کمونیستی که مثالهایش فراوان است. کمونیست ترین کشور دنیا که لیبرالترین اقتصاد ممکن را به وجود آورده است کشور چین است، از چین در حوزه هایی لیبرالتر نداریم. در حالیکه ساختار سیاسی آن یک ساختار کاملا الیت محور و به قول معروف غیر دموکراتیک است. سوال اصلی این است که آیا بسترهای اقتصادی ما به اخلاق مدارانه تر شدن شرایط کمک میکنند یا نه؟یک بخشی از ساز و کارهای اقتصادی، وابسته است به بازیهایی که یک مقدار از چارچوبهای اخلاقی فاصله میگیرد. اصولا اقتصاد میتواند شبیه به یک اسب چموش و کور باشد. حالا ما یک محصولی داریم که این محصول میتواند فرهنگی باشد یا کاملا غیر فرهنگی، برای اینکه در این دنیای رقابتزده پر از محدودیت منابع مالی، محصول ما فروخته شود باید یک سری کارها کرد. حراج یکی از کارکرد هایش مخصوصا در حراجهای مدرن این است که برای آن محصول فرهنگی خلق بازار میکند. اینکه آن محصول فرهنگی به درستی انتخاب شده، یا لیاقت قرار گرفتن در این عرصه را دارد یا نه بحث امروز ما نیست. ولی به هرحال یکی از کارکردهای حراج همین است. من عرض کردم که چرخه هنر ایران معیوب است و برای همین است که گله مندیها را به وجود میآورد. اگر گالری، دیلر، مجموعه دارهایی که مجموعهدار هنرمندان هستند این چرخه را به درستی ادامه دهند گلهمندی نباید به وجود بیاید. اگر هنرمندی اثر دومیلیاردی در حراج میفروشد و الان نگران این است که هیچ کس سراغ او نمیآید و از او کار نمیخرد، نتیجه وجود یک چرخه معیوب است. یا آن کار نباید به دو میلیارد میرسید یا باید با یک برنامه ریزی بلند مدت در مورد ایشان، از ده سال قبل تا ده سال بعد آثار ایشان را روی یک قیمتی که واقعاً بیانگر ارزش ذاتی اثر باشد تثبیت کرد.به یک نکته خیلی کوچیک نیز اشاره میکنم. اقتصاد و اتفاقات مبتنی بر اقتصاد به ما جرات توجیه تمام مسائل و معضلات را داده است. اینکه بهره مندی اقتصادی مینشیند بر قله اهداف ما، موضوع خطرناکی است. تمام سازو کارهای اقتصادی موفق در دنیا نهادهای ناظر و مستقل دارند. به طرق مختلف یا از طرف دولت یا از طرف بخش خصوصی. این را نباید فراموش کرد که چون با یک پدیده اقتصادی روبرو هستیم مثلا تحت عنوان حراج، یا تحت عنوان مارکت هنر ایران، صرفا برای اینکه اقتصاد و مارکت به حرکت رو به جلو خودش ادامه دهد. سیستم را رها کنیم. حتما قید و بندی نیاز است که این قید و بند ممکن است این حرکت را آهسته کند اما استمرارش را تضمین میکند. این نکته ای است که خیلی وقتها در اقتصادهای جهان سومی فراموش میشود. نتیجه اش میشود این نابسامی اقتصادی که اکنون با آن سروکار داریم. ما نه لیبرالیم نه کمونیست اما تا دلتان بخواهد فسادهای میلیاردی در اقتصادمان رخ میدهد. این اتفاق نباید برای مایی که نگران این عرصه هستیم و امروز دغدغه مندانه آمدیم و اینجا نشستیم و وقت مان را گذاشتیم، بیافتد و این امر تنها از طریق همفکری و مشارکت فعالین این حوزه امکان پذیر خواهد بود.