هنر در چین آزادی بیان و سانسور

09 بهمن هنر در چین آزادی بیان و سانسور
_می توانید در مورد اتفاقات مربوط به ساخت اثر بازجویی دوم توضیح دهید؟ * این مجموعه با کاری به نام بازجویی (2017) شروع شد، که من آن را زمانی که برای اولین بار در سال 2017 به چین بازگشتم ساختم. این کار  بر اساس مصاحبه من با یکی از دوستان قدیمی ام که پس از تحصیلات تکمیلی وارد خدمات کشوری شده و به کمیسیون بازرسی انضباطی در سطح استان منتقل شده بود، ساخته شد. من به کار روزمره او علاقه مند بودم، به ویژه بازجویی های او از مقامات دولتی در طول shuanggui {فرآیند بازرسی داخلی که اعضای حزب مظنون به فساد در کمونیست چین را بازداشت می کند}. این جنبه تاریک جامعه چین است که همه در موردش می دانند اما کمتر به آن دسترسی دارند. هنوز بزرگ‌ترین شوک او را از آن سال‌ها به یاد دارم: مقامات بلندپایه ای که مورد احترام هزاران نفر بودند در طول بازجویی ‌اختیار ادرارشان را از دست می دادند. حتی وقتی با برخی از آنها تماس تلفنی برای بازرسی می شد، از پنجره به بیرون می پریدند. فروپاشی این مؤسسات استعاره ای از واقعیت است، زیرا بازجویی یک شکل افراطی از ارتباط بین فردی است و ممکن است درباره کاربرد آن در سناریوهای دیگر تعجب کنید، مانند مصاحبه که امری رایج است و ساختاری مشابه دارد.   وانگ توئو بر اساس تجربه او، روایت اصلی در اثر بازجویی، درباره مصاحبه مرد جوانی است که به آرامی به یک بازجویی تبدیل می شود بطوریکه نقش او از مصاحبه شونده به بازجو تغییر می کند. در آن زمان، تصورات مبهمی در مورد سانسور فرهنگی داشتم که مدت‌ها بخشی از زندگی ما بود. در طول سال ها، من تجربه بیشتری دررابطه با این چنین افرادی به دست آوردم. برخی در نمایشگاه ها و گفتگوهای عمومی من حاضر می شدند و حتی اطلاعات تماس وی چت من را می خواستند. آنها پست های من را که تا حدودی نامناسب یا حتی بدبینانه است را نیز لایک و فوروارد می کنند، اما نگرش آنها هنوز برای من نامشخص باقی مانده است. به ویژه اینکه من در مورد آنها محتاط نیستم.   وانگ توئو   در اثر بازجویی دوم، موقعیتی خیالی را تصور کردم که در آن سانسورچی که بیش از دو دهه برای دولت کار کرده است به سیستم خیانت می کند. در همان زمان، یک هنرمند به تدریج به وابستگی خود به سیستم پی می برد و برای سانسوری که با آن مواجه شده «ارزش بیشتری» قائل می شود. این دو در نهایت در یک سری مواجهات مستقیم و غیرمستقیمی که با یکدیگر دارند، به هویت خود اعتراف می کنند. شرایط موجود در اثر ممکن است افراطی به نظر برسد، اما من این دو شخصیت را با الهام از منابع واقعی توسعه دادم.  

مطالعه قسمت اول 

  _ ویدئو، گفتگوی بین یک هنرمند و سانسور چی دولتی را نشان می دهد که عنصر کلیدی آن نمایشگاه چین/آوانگارد 1989 و اهمیت تاریخی آن است. آنچه در زیر آن واقعه در حال جوشش بود، جنبش دموکراسی دانشجویی بود که در تظاهرات میدان تیان‌آن‌من و حادثه چهارم ژوئن به اوج خود رسید و پیامدهای آن بر پیشرفت چین نیز تاثیر گذاشت. سانسورچی علناً ترکیب این دو رویداد را زیر سوال می برد. او به طور خصوصی از وقفه در روند انقلاب ابراز تاسف می کند، در حالی که به نظر هنرمند آن برهه، اتفاقی نمایشی و پیش از موقع بود. شما با کدام ایده موافق هستید؟ * در مجموعه رویارویی های دو شخصیت، ایده های آنها در مورد سیستم و پیشرفت اجتماعی؛ نه تنها به آرامی جرح  وتعدیل و به تدریج در بحث هایشان تثبیت می شود، بلکه به یکدیگر نیز نزدیک می گردند. شاید باورهای اجتماعی هر دوی آنها به دنبال تبدیل جهان به مکانی بهتر است، هرچند به شیوه های آشکارا متفاوت از هم. پشت همه اینها دیالکتیکی علیه استبداد نهفته است. در کنار هم قرار دادن یا حتی ایجاد پیوندی بین نمایشگاه چین/آوانگارد 1989 و جنبش دانشجویی همان سال، از نظر تاریخی تجدیدنظر طلبانه است. این دو رویداد به یکدیگر معنا می بخشند و بدین ترتیب رسالت و روشنگری هنر در اصلاحات اجتماعی را اثبات می کنند. هسته اصلی بحث آنها تفسیر تاریخ است که بازتاب شرایط کنونی است – اینکه آیا نیروی محرکه درونی افراد در جنبش مهمتر است یا اتفاقات پیش آمده، به خط سیر یک دوران مربوط می شود ؟- زیرا اینها اقدامات ما را در حال حاضر تعیین می کنند.   وانگ توئو   موافقم که نمایشگاه چین/آوانگارد و جنبش دانشجویی هر دو در پیشرفت اصلاحات خود وقفه ایجاد کردند. این تقریباً توافقی بین سانسورچی و هنرمند نیز هست. اولی-نمایشگاه- به مدارای دولت در قبال هنر معاصر پایان داد، در حالی که دومی-جنبش-، تا حدی جلو اصلاحات نهادی را که گروه حاکم، برای تداوم رژیم خود با احتیاط تبلیغ می کرد، گرفت. در نتیجه، پیشرفت چین به سمت دموکراسی پسرفت کرد. همانطور که هنرمند در اثر می گوید، نمایشگاه چین/آوانگارد نمادین است. موضع من به طور ضمنی در مناظره بین این دو شخصیت مشخص است. از آنجایی که اقدامات قبلی ما ناقص بود، آیا ما باید- و چگونه می توانیم – از این تاریخ شکست، برای داشتن کنش های درست درس بگیریم؟   مطالعه قسمت سوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *