عملكرد گالری ها و مراكز هنر از ديرباز چگونه بوده است و آيا اين رويكرد در ايران به نقطه دلخواه رسيده است؟
امتیاز دهید

فروید برای نخستین بار نیروی ناخودآگاه را در روانکاوی مطرح کرد و تخلیه  بار روانی انسان ها را در شرایط نابسامان جوامع ، پناه بردن به هنر و ادبیات دانست. با انجام کار هنری و تحصیل در رشته های هنر ، می توان حجم فراوانی از این هستی شناسی را شناخت ، جایی که فروید حقیقت اثر هنری را نوعی تصعید و والایش می داند و ارتباط با آن را آرامش دادن به یکی از امیال غریزی پیچیده می داند که نوع بشر نیازمند به آن است. در این باره سخن از افراد موثر در جوامع بسیار است اما نکته ای که در آن امروزه برجسته گشته و خواهانش روز به روز افزایش می یابد ؛ التیام بر فشار روانی...

فهرست مطالب

فروید برای نخستین بار نیروی ناخودآگاه را در روانکاوی مطرح کرد و تخلیه  بار روانی انسان ها را در شرایط نابسامان جوامع ، پناه بردن به هنر و ادبیات دانست. با انجام کار هنری و تحصیل در رشته های هنر ، می توان حجم فراوانی از این هستی شناسی را شناخت ، جایی که فروید حقیقت اثر هنری را نوعی تصعید و والایش می داند و ارتباط با آن را آرامش دادن به یکی از امیال غریزی پیچیده می داند که نوع بشر نیازمند به آن است. در این باره سخن از افراد موثر در جوامع بسیار است اما نکته ای که در آن امروزه برجسته گشته و خواهانش روز به روز افزایش می یابد ؛ التیام بر فشار روانی است که بر افراد در حال زیست این مقطع از زمان حال ، مورد نیاز است . جهانی که بیش از دیروز نیازمند هنر و حامیان آن می باشد تا لذت آرامش را دریابد و روح متعالی خود را به سرمنزل مقصود برساند.

هنرمند از دیرباز تاکنون همواره برای بیان خویشتن بوده است و برای چگونگی بیان و ابراز هویت خود در کاووش و نوجویی به سر برده است . در قرن جدید ویژگی سمبل های خلق شده در هنر تجسمی به فردیت هنرمند منحصر شده است و برای ارائه نوع دیدگاه شخصی در ساختار متغیر و بازیگوش هنر ، هنرمند نیازمند فضایی است که آثار خود را که در دوره ی مقرر شده عمر هنری اش پدیدار گشته نمایش دهد و جایگاه خود را اثبات کند .

 

آیا گالری ها، فضای مطمئن تری برای به رسمیت شناختن دیدگاه هنرمند در شیوه شخصی اش می باشند و سهم او را در جامعه حفظ می کنند؟

هنر بیانگر است و زبان او بیش از هر چیزی در سراسر جهان از قدرت ارتباط و بیان ناگفتنی ها را داراست . هنگام برپایی هر گالری هنری حتی بدون خواندن پیش متن آن نمایشگاه ، می توان بخش عمده ای از نیت هنرمند و روح دورانش را درک کرد و آن را فهمید . گالری ها دارای کارشناسانی هستند که هنرمند را کشف می کنند و آثار آنان را برای نمایش بررسی می کنند . برای نمایش بهتر آثار هنرمند را به مسیری سوق می دهند که ارزش های هنری و اقتصادی آن موازنه ای مطلوب را در بر داشته باشند . آثاری را انتخاب می کنند که حس خوشایند را در مخاطبان برانگیزد همچنان که ویژگی مهارت های تسلط بر ارکان هنر نیز در آن نمایان است . جایگیری آثار بر دیوارها و چیدمان مطلوب ، ابتدا ، اوج و اختتام آثار نمایشگاه را بر عهده دارند . برای شناساندن هنرمند به جامعه متن و مقاله تهیه می کنند و آنرا در فضای تبلیغات و ورودی گالری ها نشر می دهند . هر هنرمند نیاز به یک کیوریتور یا کارشناس در گالری ها را دارد تا به بهترین شکل ممکن آثارش چیدمان و معرفی شود .

 

نمایشگاه هنری

 

انتخاب مخاطبین کارشناس و متفکر که به همراه خود حامیان هنر را در بر دارد برای هنرمند نقطه عطفی است که نمایش خود را در اذهان باقی گذارد . نقد و نگرش موشکافانه برخی از مخاطبین در پیشبرد و توجه هنرمند در آثار بعدی که خلق می کند حائز اهمیت است . هرچند هیچ هنرمندی در هیچ دوره ای نتوانسته اعتماد و تحسین همه مخاطبان را به دست آورد ، اما در بیشتر مواقع همین نکته به اهمیت هنرمند در نوگرایی و برخورد فرد گرایانه اش اعتلا بخشیده است .

 

گالری ها چگونه باید از روش هنرمند نوگرا حمایت کنند و انرا در جامعه معرفی کنند؟

گالری ها خانه های هنر هستند که خانواده هنر را دور خود جمع میکنند . رویکرد و ایونت واقع شده در دوره هنری خود را به نمایش می گذارند . با گزارش های خبری و گرفتن عکس و تهیه مصاحبه ها ، هنرمند و گالری دار میزبان همراهان هنر و فرهنگ می شوند . دیدن آثار متنوع از هنرمندان نوپا و نوگرا در بستر گالری ها که در نهایت آرامش و سکوت برگزار می شود ، جامعه را به مراکزی می کشاند که هم برای ایشان مشوق و مورد توجه است و هم بار روانی ناملایمات حاکم بر جامعه و افراد را که زیستن  آن را بر ما تحمیل کرده ، تا حدود زیادی تخلیه می کنند .

هنگامی که ما به روزگار پیشینیان باز می گردیم و ادوار طلایی آن را بررسی می کنیم ، هنر را طلایه دار عرصه های مختلف می بینیم ، چرا که تنها اوست که حقیقت ذات بشر و میل به بهره مند شدن از لذت وجودی اش را کشف کرده و انسان ها را به سرحد سرخوشی تکریم شده و اعتلای آرامش روان راهی کرده ، ارتباط با دنیا ها و تمدن های اطراف را محقق ساخته و با نیرویی چشمگیر تمدن ها را به هم پیوند داده است .

آثار هنری همواره برای ثروتمندان و اشراف آفریده میشده است و آنها همسان موزه ها نگهدار آنان بوده اند . هر هنرمندی که در خانه های این قشر قدرتمند ، آثارشان جای میگرفت نه فقط برای سهیم بودن از بهره مندی اقتصادی بالا بلکه معرفی و شناخته شدن در فرهنگ هنری زمانه اش نیز از مقاصدی بود که هنرمند باید جایگاه خود را در آن پیدا و پایدار می کرد ، طی کردن دوره های کاری و هنری که به رسمیت شناخته شده بودند برای هر هنرمند الزامی بود تا او را به بهترین شکل ممکن به جامعه بشناساند . اما پس از انقلابات فرهنگی و صنعتی که در جهان به وقوع پیوست و هنگامه ای که بیش از یک قرن طول کشید و بینش حقیقت جویی ، اذهان عالم را در فلسفه ، علم ، روانکاوی و … را چون ققنوس از خاک برخیزاند و هنر همچون پلی در جامعه با موارد مذکور ایفای نقش کرد . هنر رفته رفته از خانه های متولیان و حاکمین وقت ، رخت برکند و در خدمت جامعه و لایه های گوناکون ، که همواره در پی دستیابی به آزادی و آزادگی تلاش می کردند همچون رهرویی نا متناهی هنرمندان و هنر دوستان را بر آن داشت تا فضاهایی مستقل تشکیل دهند و به جای تعدادی محدود از مراکزی که با تشریفات و طی کردن مقررات آکادمیک پذیرای آثار هنری بود ، گالری هایی مختص نمایش اثار هنری هنرمندان نوظهور تشکیل دهند .

 

نمایشگاه هنری در زمان قدیم

 

هنرمند، آثارش در دوره های کاری عمر هنری اش توسط کارشناسان هنر ، تحلیل می شود ، گالری داران همواره کارشناسانی را دارا هستند که قدرت و دوام ویژگی های آثار هنری را آنالیز کنند ، همین روند برای هنرمند نوعی تبلیغ و شاخصه است تا نتیجه کارش بررسی شود و ارزش های بصری خوشایند آثارش تقویت شوند . کشف جنبه های زیبایی شناسانه اثر هنری مقوله ای است که صرفا توسط خود هنرمند امکان پذیر نیست و حامی و ناقد هنر بیش از او می تواند موفقیت اش را محقق سازد.

به مرور فرهنگ گالری داری به سویه ای جدید وارد شد . گالری دار متوجه شده بود که اتفاقات سریع و ساختارشکن هنرمند معاصر که بازخوردهای صنعت و تکنولوژی نوین را بر می تاباند ، جایشان در آتلیه های شخصی هنرمندان نیست . به لطف دنیای جدید دستیابی به رشته های تجسمی در جوار یکدیگر و نگاه هایی نو به حجم ، نقاشی و پیوند آنان با عکاسی و ویدیو ، پیامدهای متنوع و شاخصی را رقم زد که تا کنون در مسیر خود به رشد و تعالی ادامه می دهد .

دیگر جایگاه هنر اختصاص به موزه ها و کاخ ها نداشت و مردم عادی با تماشای آثار هنری در گالری ها توانستند با ماهیت وجودی آن آشنا شوند و سایر هنرمندان را بشناسند .

جرد هری لیبکی در سال ۱۹۸۳ آتلیه خود را تبدیل به گالری شخصی آثار هنری خود کرد و در آن به دلالی آثار هنری پرداخت . هنرمندانی چون او که به این روش کار هنری می کردند روح زمانه و عصر خود را درک و نمایش دادند و این مدل گالری داری که کم کم فراگیر شد نمایانگر قطب های متنوع ذهنی بود که هنر معاصر آن را نشان می داد و افکار منتقدان را به چالش می کشید . دیگر هنرمند توسط کارشناسان هنر زبده گالری ها و منتقدینی که از جریانات در حال وقوع جامعه آگاه بودند به حراجی ها و جنبش های خود جوش ، قدمی فراتر می گذاشت و نوع دیدگاهش به همگان معرفی می شد.

به مرور بر تعداد گالری ها افزوده شد و شغل های گالری داری ، مجموعه داری ، دلالی آثار هنری و پایشگر هنری رشدی چشمگیر پیدا کرد .

 

گالری داری در ایران

گالری داران به کشف زیبایی شناسی آثار هنری پرداختند ، آنها را از دل آتلیه های مهجور مانده بیرون کشاندند و در دید عموم قرار دادند و برایشان نگارش و تبلیغ کردند ، این فرهنگ به ایران نیز وارد شد . هنرمندان توسط گالری داران به دنیای هنرهای تجسمی که مورد تایید استادان بود راه باز کردند و آوازه این اتفاقات در حال وقوع ، جریانات ایران را نیز دستخوش تغییر کرد . با اینکه قدمت گالری داری در ایران به صد سال نمی رسد ولی با این وجود تغییری بزرگ در جهان بینی هنرمندان و حامیان هنر ایجاد کرد .

در سال ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ گالری آپادانا اولین نگارخانه هنر به اهتمام سه تن ، حسین کاظمی ، امیر هوشنگ آجودانی و محمود جوادی تاسیس شد ، بعد از مدتی این گالری تعطیل شد اما گالری های دیگر اضافه شد ، در سال ۱۳۳۶ مارکو گریکوریان گالری استاتیک را برپا کرد . گالری گیلگمش توسط هانیبال الخاص پایه گذاری شد و چند گالری که مستمرا فعالیت نمی کردند به عنوان مراکز هنری آغاز به کار کردند.

در تیرماه ۱۳۴۳ گالری قندریز که خصوصی بود در خیابان شاهرضا – انقلاب کنونی توسط یک هنرمند نوظهور که در حال تحصیل هنر بود به وجود آمد . این گالری نوپا موسسانی چون مرتضی ممیز ، منصور قندریز ، سیروس مالک ، فرامرز پیلارام ، مسعود عربشاهی ، محدرضا جودت ، قباد شیوا ، فرشید مثقالی ، رویین پاکباز ، هادی هزاوه ای و محمد محلاتی بودند . در شهریور ۱۳۵۷ این تالار پس از ۱۴ سال تعطیل شد . گالری سیحون که در سال ۱۳۴۵ تاسیس شده بیش از نیم سده است که فعالیت میکند و در کنار تالار قندریز نقش مهمی برای معرفی هنرمندان نوظهور ایفا کرده اند . هم اکنون نزدیک به ۲۰۰ گالری در ایران فعالیت می کنند .

بیش از دو دهه است که گالری ها به مرکز رد و بدل و فروش واقعی آثار هنری تبدیل شده اند و هنرمندان را به حراجی های بزرگ و فروش و دیده شدنشان می رسانند ، این مورد تا زمانی شایان توجه و تحسین است که به رشد ارزش های هنری جامعه مدد رساند ، اما با تاسیس بیش از حد گالری های خصوصی و فروش آثاری که از ارزش های هنری کمتری برخوردارند ، هنر و دیدگاه درست به آن را دچار سردرگمی و پیچیدگی کرد که منجر به اعتراض و نگرش نا مطمئن به آنان شد ، گاهی این اعتراض که به روش های متفاوت اعلام شده بود  با سکوتی طولانی همراه بوده است که نشان می دهد چگونه یک فضای نا مناسب و نادیده گرفتن ارکان و آرایه های هنر ، به بی میلی و سلب اعتماد سایر حامیان هنر ، منتهی می شود .

 

دوره آموزشی گالری داری

 

مهمترین مسئله ای که به تازگی بسیار مطرح شده است نداشتن اصالت وجودی آثار هنری است که آیا این آثار در حیطه بیانگری هنر جای می گیرند ؟ ارزش زیبایی شناسانه و نگاهی نوین را در بر دارند ؟ و آیا این سلیقه و ذوق جدید جامعه است که بعضی از گالری داران را در ازای کسب مبالغ هنگفت از هنرمند بر آن می دارد که چنین آثاری را ارائه دهند . این تفاوت به وجود آمده میان حامیان هنر چالشی است که امروزه در این حوزه مطرح است .

اگر کارشناسی دقیق پیرامون این ناهنجاری ها قرار گیرد و ارزش های ناب هنری مورد توجه باشد ، جامعه تجسمی ایران از ورطه نابودی بیرون کشیده می شود . اگر گالری دار و هنرمند تنها به معامله ای مالی بسنده نکنند و هدف را معرفی بسزای هنر و هنرمند قرار دهند ، اصالت هنر به نمایش درآمده در ایران مورد توجه می شود و جوامع هنری سایر کشورها نگاهی دیگر به هنر ما را دارا می شوند .

در جهان غرب در سده بیستم ، با ورود مکتب دادا و هنرهای مفهومی و انتزاعی ، ورود سایر هنرمندان بی تجربه که حتی هجو و ساختارشکنی در هنر را نیز درک نمی کردند چه رسد به سبک یا شیوه هنری ، به فضایی نگران وارد کرد  ، گالری ها تبدیل به بزم های سرخوشی های زودگذر شدند که فضایی نابودکننده و ناکارآمد را حتی برای خود هنرمند ایجاد کردند ، این محیط نوین که در پرتو ایجاد گالری های متعدد و صرفا بازاری به وجود آمد در ایران نیز شایع شد که تشخیص هنر واقعی و ارزش های مقدس آن را که رسالتی جز پیوند افراد و تمدن ها را نداشت و روح آدمی را نوید به رهایی و آرامش و امنیت میداد را دستخوش ناامیدی کرد.

اما آنچه در هستی شناسی مورد توجه است تقابل زیبایی و زشتی در کنار یکدیگر است که دیگرگونی در نگاه به آثار هنری را رقم زده است ، و بازگشایی های نمایشگاه ها محدود به اطافیان و دوستان خود هنرمند شده است . هنرمند واقعی تنها در گوشه استودیوی خود فارغ از این ناملایمات در حال انجام کارهای هنری است و گالری واقعی با این موانع به وجود آمده برخورد می کند و برای انتخاب آثار هنری وشکافانه به بررسی می پردازد . گالری های که بنا بر ناخوشایندی هایی که در جوامع پیش می آید ، نمایشگاه هنری برپا می کنند و بیشتر به معاملات و منافع اقتصادی خود توجه می کنند عمرشان زودگذر می شود و نمی توانند انطور که بایذد در خدمت هنر و ارزش های آن به جامعه گام بردارند .

گالری داری یک ساختار مهمی را داراست که اگر رسم و اسم خود را بنا بر کارشناسی های دقیق و بینش بجای نگاه به هنر تبلیغ و تعیین نکند ، موفق به برقراری این پل مهم ارتباطی و رسانه ی دور افتاده از مردم عادی نمی شود . این جنبش پر فراز و نشیب تا به امروز جویای یک ثبات است که بتواند تلاش های پیشکسوتان حامیان هنر را به ثمر رساند و این عرصه را از وجود نابلدان و مدعیانی را که هدفی جز پاک کردن هنر و حقیقت ندارند ، خالی از ناهنجاری ها و کارشکنی ها کنند .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *